امام حسین علیهالسلام در مکه از توطئههای بنیامیه در امان نبود. یکی از آنها، زمانی بود که گروهی قصد داشتند حضرت را هنگام طواف به قتل برسانند؛ بنابراین مکه را نیز مانند مدینه، برای حضرت ناامن کرده بودند.
بعد از اینکه فرماندار مدینه به دستور یزید، مدینه را برای امام حسین علیهالسلام ناامن کرد، حضرت مجبور شد که از مدینه خارج شده و به سمت مکه حرکت کند.[1]
خروج از مدینه برای حفظ جان
هنگامی که امام حسین علیهالسلام از مدینه به طرف مکه حرکت میکرد این آیه را میخواند: «فَخَرَجَ مِنْها خائِفاً يَتَرَقَّبُ قالَ رَبِّ نَجِّني مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمين»؛[2] «پس از شهر خارج شد درحالیکه ترسان بود و هر لحظه در انتظار حادثهای؛ گفت: پروردگارا! مرا از این قوم ظالم رهایی بخش».
این آیه مربوط به حضرت موسی علیهالسلام است، زمانی که فرعون برای کشتن او، شهر را برایش ناامن کرده بود. امام حسین علیهالسلام با خواندن این آیه به مردم فهماند که ظالمان در صدد کشتن وی هستند.
دیدار مردم با امام حسین علیهالسلام
حضرت وارد مکه شد، مردم گروه گروه به دیدار حضرت آمدند، تا اینکه فرماندار مکه؛ عمروبن سعید اشدق که فردی زورگو و ستمگر از بنیامیه بود[3] نیز به دیدار حضرت آمد و علت آمدن حضرت به مکه را پرسید. حضرت در جوابش فرمود: «عَائِذاً بِاللَّه و بِهَذَا الْبَيْت»؛[4] «به خاطر پناه بردن به خدا و به این خانه»؛ یعنی از ظالمان به خدا و خانه خدا پناهنده شدهام.
نقشه قتل امام حسین علیهالسلام
فرماندار مکه همانند فرماندار مدینه، مأمور شده بود که اگر امام حسین علیهالسلام بیعت نکرد او را بکشد.[5] زمانی که آنان از بیعت امام حسین علیهالسلام ناامید شدند کمر به کشتن او بستند؛ بر این اساس عدهای قصد داشتند هنگام طواف، حضرت را به شهادت برسانند؛ ولی ازآنجاکه حضرت از ابتدا قصد عمره مفرده کرده بود، به سرعت اعمال عمره را تمام کرده و از مکه خارج شد. زمانی که فرزدقِ شاعر، از عجله امام سؤال کرد، حضرت فرمود: «اگر عجله نمیکردم، دستگیر و کشته میشدم».[6]
بنابراین علت خروج امام حسین علیهالسلام از مکه نیز به دلیل ناامن شدن مکه برای حضرت بود. حال که از مکه خارج شد، بهترین گزینه برای سفر، کوفه است؛ زیرا مردم کوفه در ضمن نامههایشان، آمادگی خود را برای یاری حضرت، اعلام کرده بودند.
پینوشت:
[1]. علت خروج امام حسین علیهالسلام از مدینه.
[2]. قصص: 21.
[3]. امینی، عبدالحسین، من حياة معاوية بن أبي سفيان، بیتا، ج1، 127.
[4]. سبط بن الجوزی، سبط، تذكرة الخواص، بیتا، ج1، ص214.
[5]. ذهبی، شمسالدین، تاریخالاسلام، بیتا، ج4، ص170.
[6]. طبری، ابن جریر، تاريخ الأمم و الملوك، دارالتراث، ج5، ص386.