-
بسم الله الرحمن الرحیم
شبهه توسل
توسل به معنای واسطه قرار دادن افراد دارای جاه و مقام برای تقرب به خدای متعال و رسیدن به خواسته های دنیوی و اخروی در آیات و روایات بسیاری ذکر شده و مجالی برای انکار توسل نمی باشد. متاسفانه در عصر معاصر جریان انحرافی مذهب خودساخته سلفی عربستان به تاسی از آراء کلامی ابن تیمیه مسئله توسل به پیامبر اکرم و ائمه معصومین علیهم السلام را مذموم و از مصادیق شرک دانسته اند.(۱)
ابن تیمیه و پیروان وهابی و برخی از محققین معاصر نظیر رشید رضا با استناد به آیات قرآن کریم و برخی از روایات ضعیف توسل را به صورت مطلق نپذیرفته بلکه دو گونه از توسل را پذیرفته اند. ابن تیمیه در رساله ای به نام قاعدة جلیلة فی التوسل و الوسیلة به گونه های مختلف توسل پرداخته و برخی از معانی توسل همچون ایمان و اطاعت از پیامبر اکرم که این اعمال خیر واسطه برای تقرب شود و نیز درخواست از پیامبر اکرم برای دعای خیر در زمان حیات را مشروع و برخی دیگر همچون واسطه قرار دادن ذات پیامبر اکرم برای تقرب را نامشروع و در ردیف شرک دانسته است.(۲).وی در کتاب تفسیر در توجیه آیه شریفه ۳۵ سوره اسراء، با استناد به برخی از وجوه معنای لفظی واژه الوسیله و طرد مغرضانه معنای اصلی آن، به مشروعیت برخی از گونه های توسل استناد و گونه های دیگر آن را در ردیف شرک دانسته است.خدای متعال در قرآن کریم می فرماید:((یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسِیلَةَ وَجَاهِدُوا فِی سَبِیلِهِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ)).(۳). ای کسانی که ایمان آورده اید! از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید. و وسیله ای برای تقرب به او بجویید. و در راه او جهاد کنید، باشد که رستگار شوید.ابن تیمیه واژه (وسیلة) در آیه مذکور را به تقرب و انجام امورد مورد رضایت خدای متعال معنا نموده و تقرب به خدای متعال فقط بواسطه ی ایمان و اطاعت از رسول اکرم صلی الله علیه و آله میسر خواهد بود.(۴)از این رو، توسل مشروع نزد ابن تیمیه ایمان و اطاعت از رسول خدا می باشد که موجب تقرب به خدای متعال می باشد.
رشید رضا از دیگر پیروان ابن تیمیه، در تفسیر المنار در انکار مفهوم صریح آیه توسل، با استناد به آیات و روایات صحابه، سه معنا برای توسل نام می برد؛ معنای اول؛ توسل یعنی اصل اسلام و ایمان و توسل به ایمان و اطاعت از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله،معنای دوم؛ توسل به معنای درخواست از پیامبر برای دعا و شفاعت فرد که این قسم از توسل در زمان حیات پیامبر اکرم و در قیامت جایز است، این دو معنا به اجماع مسلمانان صحیح می باشند اما معنای سوم؛ توسل به ذات پیامبر اکرم(ص) و به تعبیری دیگر قسم دادن خدا به ذات پیامبر اکرم در اینکه خدا را قسم بدهیم به حرمت پیامبر چنین و چنان شود که این توسل غلط می باشد و این قسم دادن خدا به حق پیامبر در کلام هیچ یک از صحابه ذکر نشده است.(۵)رشید رضا می نویسد مراد از آیه شریفه:((وَابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ)) أَيِ الْقُرْبَةَ إِلَيْهِ بِطَاعَتِهِ، وَطَاعَةُ رَسُولِهِ طَاعَتُهُ.(۶)مرا از وسیله بجویید، یعنی؛ بواسطه ی اطاعت از خدای متعال و رسول اکرم، به خدا نزدیک شوید.گروه شبهه افکنان برای اثبات مدعای خود مبنی بر مشروعیت توسل به دعا پیامبر اکرم(ص)و عدم مشروعیت به ذات ایشان به دعای عمر در طلب باران استناد می کنند؛(( اللهُمَّ إِنَّا كُنَّا إِذَا أَجْدَبْنَا تَوَسَّلْنَا إِلَيْكَ بِنَبِيِّنَا فَتَسْقِينَا، وَإِنَّا نَتَوَسَّلُ إِلَيْكَ بِعَمِّ نَبِيِّنَا فَاسْقِنَا)).
برای پاسخ به شبهه توسل در ابتدا به مفهوم واژه وسیله در لغت اشاره می کنیم؛
واژه توسل مصدر ثلاثی مزید از باب تفعل متشکل از ماده وسل به معنای رغبت و طلب کردن است(۷) قدیمی ترین واژه بدست آمده از ریشه (وسل) کلمه (وسیلة) می باشد که معنای وضعی وسل را در خود حفظ نموده است. جوهری در بیان معنای الوسیله می نویسد:( الوَسِيلَةُ: ما يتقرَّب به إلى الغير).(۸) آنچه که فرد بوسیله آن به سوی غیر خود تقرب می جوید. ابن منظور در لسان العرب وسیله را به معنای درجه و جایگاه نزد پادشاه و نزدیکی معنا نموده است.(۹)راغب در مفردات معنای رغبت رغبت و علاقه را در معنای توسل لحاظ نموده است، وی می نویسد:(التّوصّل إلى الشيء برغبة وهي أخصّ من الوصيلة).(۱۰)رسیدن به چیزی با خواستن آن و این اعم از رسیدن مطلق است.
بسیاری از مفسرین دو نوع تبیین مفهومی و مصداقی را را برای واژه الوسیله ارائه نموده اند، از حیث مفهومی وسیله را به معنای چیزی که به آن توسل می باشد، چنانچه ابوالبقاء می نویسد؛ الْوَسِيلَةَ بِمَعْنَى الْمُتَوَسَّلِ بِهِ.(۱۱)و طبق نظر اکثر مفسرین وسیله به معنای قربت و آنچه که انسان را به خدا نزدیک می کند معنا شده است، از این رو، وسیله کلیه طاعات به تعبیری دیگر انجام تکالیف الهی را شامل می شود، (۱۲) اما بنابر نقل احادیثی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در منابع اهل سنت، وسیله صرفا در حیطه مفهوم محدود نبوده بلکه اشاره به مصداق خارجی نیز دارد،چنانچه در صحیحه مسلم به نقل از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله امده است:(( إذا سمعتم المؤذن فقولوا مثل ما يقول، ثم صلوا عليَّ، فإنه من صلى على صلاة صلى الله تعالى عليه عشرا، ثم سلوا الله لي الوسيلة، فإنها منزلة في الجنة لَا تنبغي إلا لعبد من عباد الله وأرجو أن أكون أنا هو، فمن سأل الوسيلة حلت له الشفاعة)).(۱۳)
در روایتی مشابه روایت مذکور که در پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسیله را به عنوان درجه ای متعالی در بهشت و مقام محمود تعبیر فرموده که جایگاه نفس مقدسشان در بهشت می باشد،پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در تفسیر مقام وسیله فرمودند:((من قال حين يسمع النداء اللهم رب هذه الدعوة التامة والصلاة القائمة آت محمدا الوسيلة والفضيلة وابعثه مقاما محمودا الذي وعدته حلَّت شفاعتي له يوم القيامة)).(۱۴)
ابن عربی در فتوات به نقل از پیامبر اکرم صلی الله علیه آله می نویسد:((الوسيلة إنها درجة في الجنة لا ينبغي أن تكون إلا لرجل واحد و أرجو أن أكون أنا فمن سأل لي الوسيلة حلت عليه الشفاعة فجعل الشفاعة ثواب السائل و لهذا سمي المقام المحمود الوسيلة)).(۱۵)«وسیله»، درجه ای در بهشت است که سزاوار نیست جز برای یک نفر باشد و امیدوارم که من آن شخص باشم. پس هر کس برای خود، وسيله بخواهد، شفاعتش پذیرفته می شود. خداوند، شفاعت را پاداش درخواست کننده قرار داده است و از این روست که آن مقام ستوده، «وسیله» نامیده شده است
واژه الوسیله در آیه مذکور صرفا به انجام اوامر الهی به عنوان وسیله ای تقرب به سوی خدای متعال منحصر نشده بلکه، دربرگیرنده شخص خارجی نیز می باشد و بنابر نظر شبهه افکنان مبنی بر عدم مشروعیت توسل به ذات پیامبر در زمان وفات ادعای بلادلیل و منافات با فحوای روایات پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله دارد، زیرا که؛ روایات مذکور ضمن تصریح به وسیله بودن ذات مقدس پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، محدودیت زمانی نداشته و به زمان حیات پیامبر اکرم(ص) نداشته بلکه شامل زمان بعد از وفات پیامبر اکرم می باشد.خصوصا اینکه بسیاری از صحابه بعد از وفات پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به قبد مطهر ایشان برای طلب باران و حاجتهای دیگر متوسل می شدند، چنانچه بلال از اصحاب بزرگ صدر اسلام در زمان خشکسالی به کنار قبر پیامبر اکرم(ص) آمده و طلب باران نمود، مالک الدار خزانه دار عمر بن خطاب چنین نقل می کند:((اَصَابَ النَّاسَ قَحْطٌ فِی زَمَنِ عُمَرَ، فَجَاءَ رَجُلٌ الَی قَبْرِ النَّبِیّ فَقَالَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ، اسْتَسْقِ لِاُمَّتِکَ فَاِنَّهُمْ قَدْ هَلَکُوا، فَاَتَی الرَّجُلَ فِی الْمَنَامِ، فَقِیلَ لَهُ: ائْتِ عُمَرَ فَاَقْرِئْهُ السَّلَامَ، وَاَخْبِرْهُ اَنَّکُمْ مَسْقِیُّونَ وَقُلْ لَهُ: عَلَیْکَ الْکَیْسُ، عَلَیْکَ الْکَیْسُ "، فَاَتَی عُمَرَ فَاَخْبَرَهُ، فَبَکَی عُمَرُ، ثُمَّ قَالَ: یَا رَبِّ، لَا آلو الَّا مَا عَجَزْتُ عَنْهُ)).(۱۶)در زمان عمر، مردم به قحطی گرفتار آمدند. مردی نزد قبر پیامبر آمد و گفت: ای پیامبر خدا! برای امّتت آب بخواه که هلاک شده اند. مردی در خواب، نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آمد و گفت: نزد عمر برو و سلامش کن و به او بگو که شما مسقّی هستید و بگو: کیسه ات را بردار، کیسه ات را بردار! به سوی عمر رفت و خبر را به او گفت. عمر گریست و سپس فرمود: پروردگارا! جز آنچه از انجام دادنش ناتوانم، نمی کنم. سند تاریخی مذکور به توسل اصحاب به مزار شریف پیامبر اکرم تصریح دارد که سندی بر رد ادعای عدم مشروعیت توسل بعد از وفات پیامبر اکرم می باشد.
اما در پاسخ به ادعای رشید رضا مبنی بر اینکه؛ توسل به ذات پیامبر و قسم دادن ایشان در کلام هیچ یک از صحابه نیامده است باید گفت که؛
منابع
۱.ابن تیمیه، احمد، قاعدة جلیلة فی التوسل و الوسیلة، ج۱، ص۴۸_ ۵۱.
۲.همان.
۳.سوره مائده: ۳۵.
۴.احمد، ابن تیمیه، دقائق التفسیر،ج۲، ص۴۷.
۵.ابن علی رضا، محمد رشید، تفسیر المنار، هیئت مصری،ج۶، ص۳۰۶_۳۰۷.
۶.همان.
۷.ابن فارس، احمد، معجم مقائیس اللغه، دارالفکر، ج۶، ص۱۱۰.
۸.جوهری، اسماعیل بن حماد،الصحاح تاج اللغه، دارالعلم للملایین،ج۵، ۱۸۴۱.
۹.ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، دار صادر، ج۱۱، ص۷۲۴.
۱۰.راغب، حسین بن محمد، المفردات، دارالقلم، ص۸۷۱.
۱۱.عکبری، عبدلله بن حسین، التبیان فی اعراب القرآن، ج۱، ص۴۳۵.
۱۲.
۱۳.نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، دار احیاء التراث، ج١، ص٢٨٨/ ٣٨٤.
۱۴.بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح بخاری، دار طوق النجاة، ج١، ص١٢٦/ ٦١٤.
۱۵.ابن عربی، محمد، الفتوحات المکیه، موسسه آل البیت، ج۲، ص۸۷؛ ثعالبی، ابوزید، تفسیر الثعالبی، دار احیاء، ج٢، ص٣٧٥.
۱۶.قرطبی، یوسف بن عبدالله، الاستیعاب، دارالجلیل، ج۳، ص۱۱۴۹؛ابن حجر عسقلانی، احمد،فتح الباری، دارالمعرفه، ج۲، ص۴۹۵؛ قسطلانی، احمد بن محمد، المواهب اللدنیه،مکتبه التوفیقیه،ج۳، ص۳۷۴.