وقتی ندانیم كه ـ دقیقاً ـ به كجا داریم میرویم، باور كنید كه ـ هیچ وقت ـ به هیچ كجا نمیتوانیم رسید. چه فایدهیی میتواند داشت ـ
كه اگر در جادّهیی غلط ـ و نادرست و، نا موزون ـ با سرعتِ تمام، بدویم؟!
پادویی و شتابزدگی، آدم را، به هیچ كُجا نمیرساند.
«بهرهوریِ انتظار»، از «بهرهوریِ زمان»، به دور نیست.
بهرهوریِ انتظار، از جنسِ بهرهوری زمانست.
بهرهوری برای انسان، مثلِ آب است برایِ ماهی؛ و به زبانی روشنتر: بهرهوریِ انسان، همان چیزیست كه انسان دارد با آن زندگی میكند. بهرهوری، ارزشآفرینیست. در هر فرایندی كه ارزشافزایی ـ و ارزشِ افزوده ـ بیشتر بشود، بهرهوری در آن فرایند بیشتر است.
بهرهوری ـ انجامِ كارِ درست، با شیوهیی درست، در چشماندازی مُستمرّ و پویاست.
كارِ درست، كدام است؟ از كَُجا میشود فهمید كه كدام كار، درست است؟! ...
پیش از هر چیز، «كارِ درست» را باید تعریف كنیم؛ و كار درست را، نمیتوانیم تعریف كرد، مگر این كه «هدفِ» خویش را ـ به درستی ـ بشناسیم، و از آن سر درآوریم ... آری: كارِ درست را، از روی هدفی كه برگزیدهایم، باید به «تعریف» بنشینیم؛ و آنگاه، به كاراییِ بهرهورانه و ارزش افزایی برخیزیم.
بنابراین: «چرایی»، آغازِ بهرهوریست. چرا، این كار را، داریم میكنیم؟ چرا، این شیوه كار را، درست میدانیم؟! ...
انتظارِ درست، همان بهرهوریِ زندگیِ آدمیست.
انتظارِ پویا، تعریفِ درست و بهینة انتظار، به صورتی مستمرّ و پویاست.
«انتظار»، اتاقِ فكرِ «ظهور» است؛ و ما اكنون، خویشتن را، در «اتاقِ فكر» باید تصوّر كنیم؛ و نه، در «اتاق انتظار»!...
سیّاره خاكیِ ما، هم ـ چه بخواهی، و چه نخواهی ـ از جنسِ زمانست.
زمان، در زمینِ ما، معنایِ ویژة خودش را دارد.
نمیشود زمانه زمین را فهم نكنیم، و به زمینه زمان نیندیشیم؛ امّا، به معنایِ انتظار و فرایندِ ظهور، بتوانیم فرا رسید ...
زمان، خانه من است؛ و من: معمار و معیارِ رگارگِ این روزگاران و سالیانِ پُر پیچ و تاب و گذران.
مدیریّت و مهندسیِ زمان، زیر ساختِ معماریِ این خانة اهلیّتهاست؛
و من، تا وقتی كه این خانه را مُهیّای «حضور» نكرده باشم، چه حقّی دارم كه مُنتظر «ظهور» بوده باشم؟!...
بخش مهدویت تبیان
منبع:
ماهنامه موعود شماره 115 - ابوالقاسم حسینجانی