به گزارش گروه اينترنتي رهروان ولايت ، دیدار رهبر انقلاب با خانواده شهدا و ایثارگران در سفرهای استانی دیداری خاص است. این جلسه، جلسه عزیزدادههاست و میزبان و مهمانش معلوم نیست! راستش انتظار این همه استقبال و اشتیاق را از شرکتکنندگان در این جلسه نمیکشیدم. خانوادههای شهدا و ایثارگران تا آخر برنامه به هر بهانهای شعار دادند و منطق و احساسشان را به رهبرشان نشان دادند.
http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/li_star_1.gif
http://farsi.khamenei.ir/ndata/news/21238/1.JPG
خیلی از پدر و مادرها با عکس عزیزانشان آمده بودند در این جلسه. لابد میخواستند آنها هم فیض این مهمانی را از دست ندهند.
http://farsi.khamenei.ir/ndata/news/21238/2.JPG
برعکس تمام جلسات سفر، تنها جلسهای که تعداد مسنها و پیرها بیشتر است، همین جلسه است. به خاطر همین هم هست که آقا صحبتهایشان را در این جلسه طولانی نمی کنند.
http://farsi.khamenei.ir/ndata/news/21238/3.JPG
صفوف اول صف فرماندهها و جانباران بود! آنهایی هم که دست و پایشان در کمیت و کیفیت کامل بود، بی چشم و گوش بودند.
http://farsi.khamenei.ir/ndata/news/21238/4.JPG
وقتی آقا آمد روی جایگاه، مردم جلو آمدند و شعار دادند. دو تا پسر نوجوان از نرده های سکوی خبرنگارها که ما رویش نشسته بودیم بالا آمدند تا آقا را ببینند. یکی به دیگری گفت: سبحان! رهبر را دیدی؟... چهقدر قشنگه!
http://farsi.khamenei.ir/ndata/news/21235/C/13910723_2821235.jpg
اول جلسه خانم صدیقه بهاری متنی خواند و در آن اشاره کرد به حرف شهید باکری که بازماندگان جنگ سه دسته میشوند؛ اول پشیمانها، دوم بی تفاوتها و سوم کسانی که پایبند آرمانها میمانند و مجبورند از غصه دق کنند. رهبر انقلاب در صحبتهایشان به این حرف دختر شهید بهاری اشاره کردند و گفتند: من جمله آخر آن حرف (حرف شهید باکری) را قبول ندارم، آنهایی که پایبند آرمانها و ارزشها میمانند شاهد به ثمر نشستن و تناور شدن این نهال خواهند بود.
http://farsi.khamenei.ir/ndata/news/21238/6.JPG
این پیرمرد از وقتی آقا آمد تا آخر جلسه داشت گریه میکرد، گاهی هم بلند میشد و چیزهایی میگفت که نمی شنیدیم. خواستم بعد از جلسه بروم ببینم حرفش چه بوده ولی پیدایش نکردم. همه خبرنگارها بالای سکو محو حال او بودند.
http://farsi.khamenei.ir/ndata/news/21238/7.JPG
وقت رفتن، رهبر انقلاب به خواست یکی از همان صف اولیها دست به گردن بردند و چفیهشان را درآوردند تا بدهند به او. بین راه کس دیگری چفیه را گرفت. آقا روی جایگاه ماندند و با دست اشاره کردند تا چفیه برسد به آنکه زودتر درخواست کرده