فلسفه حكم ارتداد

23:13 - 1393/05/13
چکیده: کسانى که در شدت مجازات مرتد، تردید مى‌نمایند، نوعاً، افرادى هستند که به تمایلات مذهبى همچون سایر تمایلات نفسانى مى‌نگرند و می‌پندارند «همانطور که بشر در پیروى از تمایلات خویش و ترک آنها آزاد است. نسبت به مذهب و مردم نیز، آزادى دارد که آن را در زمانى بپذیرد و در زمانى دیگر ترک کند.
ارتداد

رهروان ولایت ـ سوال:

از يك طرف در آيات قرآن داريم كه انسان در انتخاب دين آزاد بوده و در انتخاب دين اجباري نيست و از طرفي ديگر خروج ازدين اسلام باعث كافر شدن مي شود؛ چه پاسخ قانع كننده اي براي اين تناقض هست؟

پاسخ:

حکم اعدام مرتد از جهت تحقق موضوع و اجرای آن بسیار محدود و تحت شرایط خاصی است و این نکته نیز فراموش نشود که مرتد به صرف شک و تردید اعدام نمی شود، مرتدی به دار مجازات آویخته می شود که راه عناد و کج روی را آگاهانه بر داشته ودر صدد تضعیف آیین حق اسلام که نجات دهنده انسان ها است بر آید.
با تامل و دقت در این جهت فلسفه تشریع حکم مرتد در اسلام روشن می‌شود، با وجود این برای واضح شدن بیشتر پاسخ به سوال، به صورت تحلیلی بحث ذیل ارائه می‌شود:

1) پایه و اساس جامعه اسلامى، دین است و تمام فعالیت هاى اجتماعى و فردى بر محور دین انجام مى‌شود. دین مانند روح زندگى بخش در همه زوایاى جامعه اسلامى حضور دارد. هر صدمه‌اى که به جایگاه رفیع دین وارد شود، اساس جامعه را به خطر مى‌اندازد. اگر انکار، تکذیب و استهزاى دین، به ویژه توسط مسلمانان صورت گیرد، شبهه و تردید و عدم پایبندى نسبت به دین در میان جامعه اسلامى رخنه و رشد مى‌کند، دشمنان اسلام که همواره به دنبال نفوذ و ضربه زدن به دین هستند اگر این راه را بازببینند، با به کار گرفتن و جذب افراد سست ایمان و کشاندن آنها به کفر، براى خارج کردن دین از جایگاه خود و بى‌اهمیت نمودن آن، اقدام خواهند کرد و جامعه اسلامى با از دست دادن این سرمایه عظیم به نابودى کشیده خواهد شد. اسلام که دین جامع و کامل است با تشخیص درست این نقطه آسیب پذیر، باوضع حکم ارتداد به مقابله با کسانى که در صدد ضربه زدن به دین هستند پرداخته، ایمان و باورهاى حق مردم را در حصار امن قرار داده و با حفاظت از سلامت جامعه زمینه را براى رشد و سعادت افراد آن فراهم کرده است.[1]

2) اثر روانى و اجتماعى این حکم، بالا بردن اهمیت و ارزش دین است. دین براى انجام رسالت خود باید در جامعه، جایگاهى رفیع داشته باشد، همانند حکم قصاص و مجازات سارق که حالتى براى افراد جامعه فراهم مى‌کند که نه تنها به قتل و سرقت دست نمى زنند بلکه جان و مال دیگران براى آنان احترام پیدا مى‌کند و در جهت حفظ آن مى‌کوشند، حکم ارتداد کمک مى‌کند تا دین در نظر مردمى که ازمنزلت و ارزش نظرى و عملى آن آگاه نیستند جایگاه و ارزش واقعى خود را بیابد، و فوائد بسیارى از این طریق حاصل مى شود. اگر دین در نظر مردم، مهم و ارزش مند شد، توجه خاصى به آن مبذول مى دارند؛آن را آسان از دست نمى دهند، به دنبال آگاهى و اطلاع صحیح از آن بر مى آیند و با طرح نظرات پخته وسنجیده به رشد عملى و آگاهى مى‌رسند و این چراغ هدایت را از تیرگى و خاموشى حفظ مى کنند.[2]

3) اسلام پیش از آن که کسى را به عنوان پیرو بپذیرد، هشدار مى‌دهد که چشم و گوش خود را باز کنید وبا دلائل منطقى و به صورت آزادانه در مورد دین تحقیق کنید. حال اگر کسى با تحقیق و بررسى کامل مسلمان شد و جزء پیروان اسلام درآمد و سپس خواست از اسلام دست بکشد و در زمره مذاهب دیگردرآید، جاى شک نیست که چنین عملى در اذهان عمومى اثرى قوى در بى اعتبارى و نادرستى اسلام جلوه مى‌دهد، زیرا عقل مردم در چشم آنها است، وقتى که مى‌بینند: مسلمانى از دین خود خارج شده وبه آئین دیگر گرویده است، پیش خود فکر مى کنند چنانچه این آئین اسلام بهترین و صحیح ترین ادیان آسمانى بوده، پس چرا پیروانش یکى پس از دیگرى از آن خارج شده و به دشمنان آن مى پیوندند؟ آنگاه نتیجه مى‌گیرند که اصول اسلام یک آئین درستى نیست که بتواند مردم را راضى نگهدارد و نیازمندى هاى آنان را رفع نماید و گرنه معنى ندارد که پیروانش از آن رو بگردانند.[3]

4) اگر مردم در تغییر عقیده مجاز باشند، افراد مغرض و سودجو از این راه مى‌توانند بزرگ ترین وکوبنده ترین ضربات بر پیکر اسلام، وارد سازند، زیرا آنها آگاه شوند، آنگاه مذهب داده در زمره دشمنان شروع به فعالیت نمایند، آیا در این صورت، اسلام، با آزاد گذاشتن باب ارتداد و تغییر مذهب اساس خودرا متزلزل نمى کرد؟ آیا عاقلانه است، آئینى که خود را تنها ضامن سلامت ملت هاى مى داند، گور خود رابا تجویز تغییر مذهب بکند و براى دشمنان خود، پناهگاه قانونى و محکمى پدید آورد، آیا با تجویز»آزادى تغییر مذهب« دست افراد مغرض و سود جو که به خاطر مطامع دنیوى و مظاهر زود گذر زندگى،هر لحظه به شکلى در مى آیند و از ارتکاب هر گونه فساد و تباهى باکى ندارند، بازتر نخواهد شد ومعتقدات میلیونها نفر مسلمان، بازیچه امیال و هوس هاى شوم مشتى افراد ناپاک و آلوده قرار نخواهدگرفت.[4]

5) در یک جامعه دینى، به ویژه زمانى که حکومت نیز مانند مردم خود را به احکام دین پاى بند بداند،تبلیغ بر ضد دین نوعاً به بر هم زدن نظم و اخلاق عمومى منجر خواهد شد، به همین جهت حکومت اسلامى نیز مانند مردم، خود را موظف به حفظ کیان دین مى داند[5]
حقوقدانان در تعریف نظم عمومی مى گویند: نظم عمومى فرمول مقرراتى است که در آن ذات، حیثیت و منافع مادى و معنوى جامعه بایدمورد حمایت جدى قرار گیرد. در صورت بر هم زدن نظم عمومى وجدان جامعه جریحه دار مى شود.بنابراین براى حفظ آن هرگونه اقدام الزام کننده یا بازدارنده بجا و شایسته خواهد بود.[6]

6) از دیدگاه برخى از دانشمندان اسلامى، راه هاى دستیابى به اهداف شریعت، دفاع از اصول پنجگانه:دین، جان، عقل، نسب و مال انسان مى باشد و اسلام براى حفظ هر یک از این اصول راهکار مشخصى مقرر نموده که حفظ  دین  از طریق  جهاد و مجازات ارتداد حاصل مى شود.[7]

7) کسانى که در شدت مجازات مرتد، تردید مى‌نمایند، نوعاً، افرادى هستند که به تمایلات مذهبى همچون سایر تمایلات نفسانى مى‌نگرند و می‌پندارند « همانطور که بشر در پیروى از تمایلات خویش وترک آنها آزاد است. نسبت به مذهب و مردم نیز، آزادى دارد که آن را در زمانى بپذیرد و در زمانى دیگرترک کند». ولى برخورد اسلام با دین، جز این است و در فرهنگ اسلامى، دین از اهمیت والائى برخوردا است. این اهمیت از نقشى که دین در سعادت دنیا و آخرت انسان دارد، نشأت مى گیرد. در فرهنگ اسلام، دین تنهاچیزى است که خداوند بر اعطاى آن بر انسان ها منّت گذاشته است، یا هدایتِ انسانى به سوى دین،ارزشش بر تمامى آنچه خورشید بر آن مى تابد برترى دارد. و یا گمراه نمودن فردى از دین برابر است باکشتن همه انسان ها.
در چنین منطقى، اگر حفظ دین در رأس همه واجبات قرار گیرد و براى آن فرمان جهاد و مبارزه داده شودامرى طبیعى و نشأت گرفته از جایگاهى که دین در این منطق دارد، از این روى پیامبر اسلام)ص(مى فرماید: « هرگاه حادثه ناگوارى بر شما وارد شد، جانهایتان را فداى دینتان کنید و بدانید که هلاک شونده کسى است که دینش از بین برود».[8]

8) افزون بر جنگ روانى، ارتداد سبب درگیرى هاى مذهبى هم مى شود، زیرا انسان ها نسبت به عقایدخویش تعصب مى‌ورزند و به طور طبیعى، در برابر تحقیر و اهانت عکس العمل نشان مى دهند، در این حالت پشت پا زدن به دین و عقاید، عکس العمل سایر هم کیشان را به دنبال خواهد داشت و ادامه این جریان به درگیرى هاى قومى و مذهبى خواهد انجامید. لذا برخورد با ارتداد و جلوگیرى از آن، در رفع اختلاف ها و تشنجات مذهبى بسیار مؤثر است.[9]

از آنچه تاکنون در شناخت مرتد و مجازات او گفتیم مطالب ذیل روشن گردید:

1. مسلمانی که در برخی ازاصول اعتقادی دچار شک و تردید گردیده است ، تا آن را انکار نکند، مرتد شمرده نمی شود.
2.انکار ضروری دین از روی ناآگاهی و یا شبهه ، موجب ارتداد نمی گردد.
3.انکار وارتداد قلبی، تا در گفتار وای کردار بروز نکند، موجب کیفر نیست .
4. مرد غیرمسلمان زاده و زن ، در صورتی که پس ازارتداد، توبه کنند، کیفر نمی گردند.
5.ادعای غفلت و یا جدی نبودن سخن و کردار کفرآمیز، در صورت احتمال صداقت ، موجب رفع کیفر است .
6.اظهارکفراز مسلمانی که اسلامش تقلیدی محض است و براثر عدم شناخت صحیح ازاسلام به ارتداد گراییده است ، در صورت توبه ، موجب کیفر نمی شود.
همچنانکه اگر فردی در محیط غیراسلامی و یا ضداسلامی ، براثر جهل و ناگاهی به ارتداد گرایید، کیفر مرتد در حق وی اجرا نمی شود.

با توجه به آنچه گذشت، تنها مرتدی سزاوار کیفراست که آگاهانه و با علل وانگیزه های نفسانی و سیاسی، چیزی را که موجب انکار دین است، در گفتار و یا کردار خویش ظاهر سازد. چنین فردی اگر مرد و مسلمان زاده باشد کشته می‌شود واگر زن باشد در صورتی که اظهار ندامت نکند به حبس و زندان محکوم می شود. اگر مسلمان زاده نباشد در صورت عدم بازگشت به اسلام، حکم مسلمان زاده درباره اواجرا می شود. پس مجازات مرتد صرفا به خاطر اظهار عقیده نیست. چرا که دراسلام ، کفار و ملحدان در بیان عقیده خویش آزادند. نه تنها از ابراز عقیده شان جلوگیری نمی شود که اسلام به پیروان خود توصیه کرده است که : رفتاری صحیح و منطقی با آنان داشته باشند. از نصوص اسلامی و سیره رهبران دینی ، شواهد بسیار براین مدعی، می شود اقامه کرد از این رو مساله مجازات مرتد، و علت آن را باید در جای دیگر جستجو کرد و مسائل دیگری را مورد بررسی قرار داد.

وآن عوامل عبارتند از: تحقیر و نابودی دین، تضعیف عقایداسلامی. زیرا انسانها از نظراعتقاد و ایمان، یکسان نیستند. طبعا افرادی که از نظر باور، در مرتبه پایین قرار دارند، در برابر تنشهای اعتقادی که در جامعه بروز می کند، معرض تهدید بیشتری قرار می گیرند، پاسداران مکتب ، وظیفه دارند که این عده را در برابر رویدادها و تهاجم فکری حفاظت کنند.

به فرموده امام حسن(علیه السلام): «عالمان شیعه، مرزبانانند و رخنه هایی که شیطان و عواملش از آن جا نفوذ می کنند محافظت می کنند».

شیوع ارتداد، در جامعه اسلامی از جمله خطرهایی است که افراد ضعیف الایمان را مورد تهدید قرار داده و موجب انحراف آنان می گردد. برای جلوگیری ازانحراف و محافظت عقاید این دسته از مردم ، باید بگونه ای برخورد شود که تنشهای فکری در جامعه، به حداقل برسد.: جنگ روانی ،درگیریهای مذهبی ، سهل انگاری درانتخاب دین و...ازدیگر پیامد های ارتداد است. بنابراین، مجازات مرتد، نه به جهت مخالفت بااسلام است که با آزادی بیان منافات داشته باشد، بلکه مجازات مرتد، به جهت جرم و پیامدهای ناگواری است که در بر دارد که به برخی از آنهااشاره کردیم.

-------------------------------------

پی نوشت ها:
1.مصباح یزدى، محمدتقى، دین و آزادى، ص 106.1
2.همان، ص 107.2
3.قربانى، زین العابدین، اسلام و حقوق بشر، ص 482 - 481 )با اندک تصرف.3
4.همان، ص 483 - 482.4
5.هاشمى، سید حسین، ارتداد و آزادى، ص 132.5
6.همان، ص 130.6
7.همان، ص 61.7
8.مجله حوزه، آزادى بیان. ارتداد، ش 42، ص 60.8
9.همان، ص 62 - 61.10

منبع: سايت علوم و معارف قرآن از مجموعه سايت هاي پرسمان دانشجويي
 

کلمات کلیدی: 

نظرات

تصویر javanshia
نویسنده javanshia در

سلام علیکم ... اجرکم عند الله ... عالی بود ....

تصویر علی بیرانوند

وعلیکم السلام متشکرم از حسن نظر شما برادر گرامی

تصویر javanshia
نویسنده javanshia در

سلام بر شما
بنده تمامی این مطلب را خواندم و همه اش را به عنوان فلسفه این حکم میپذیرم اما احساس میکنم دوبند از تفکرات من با این جملات در تعارضی مختصر است

اولا
وقتی به تاریخچه حکم ارتداد نگاه میکنیم میبینیم مربوط به زمانی است که عده ای برای تحقیر و تمسخر دین لحظه ای اعلام میکردندما مسلمانیم و بعد از مدتی کوتاه مجددا کافر میشدند باز مسلمان میشدند وباز کافر...فلذا صدور این حکم دلیل خاص داشت برای جلوگیری از استهزاء دین نه اینکه از تبلیغ علیه دین بترسیم

ثانیا
بپذیرید خداوند به انسان قدرت عقل داده و همچنین اختیار.البته بنده میپذیرم که کل ما حکم به العقل حکم به الشرع و برعکس اما به هرحال((کل نفس بما کسبت رهینه))این مطلب به علاوه سایر ادله ای که دال بر عقلانی بودن و انتخابی بودن دین و شریعت دارد اجازه پذیرش این حکم را در این زمان به من نمیدهد.الان زمان اجتهاد است و احکام جدید

ثالثا
اگر نگران تبلیغ و فعالیت کسی هستیم که از دین خارج شده زمانیکه مسلمان بوده بهتر است امروزه راه حل بهتری را برایش پیدا کنیم چرا که خوب میدانید اولا ضرر مسلمان نماهایی که در واقع مسلمان نیستند از کافران بیشتر است کما اینکه منافقین با غلظت بیشتری مورد خطاب هستند تا کافران ثانیا هرکسی میتواند به دین ضربه بزند و این راه مناسبی برای جلوگیری از این کار نیست

نهایتا
به نظر من قدرت پویایی فقه شیعه در اجتهاد است و ما باید احکام را با استفاده از ادله اربعه به روز نماییم و در غیراین صورت درجا زدیم و جایی برای افتخار به فقهمان وجود نخواهد داشت...

التماس دعا
زهرایی باشید

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
3 + 7 =
*****