وظیفه مرد در مقابل همسر وسواسى

19:54 - 1393/05/16
چکیده: بد نيست زن نسبت‏‌ به شوهرش مختصر مراقبتى داشته باشد ليكن‏ نه به حدى كه به بدگمانى و وسواسي‌گرى منتهى شود، بدبينى يك بيمارى‏ خانمان‌سوز و صعب العلاجى است، متاسفانه بعضى خانم‌ها بلكه بسيارى از آنها به اين مرض مبتلا هستند.
زندگی پژمرده

رهروان ولایت ـ بد نيست زن نسبت‏‌ به شوهرش مختصر مراقبتى داشته باشد ليكن‏ نه به حدى كه به بدگمانى و وسواسي‌گرى منتهى شود، بدبينى يك بيمارى‏ خانمان‌سوز و صعب العلاجى است، متاسفانه بعضى خانم‌ها به اين مرض مبتلا هستند.

يك زن وسواسى خيال مى‌‏كند شوهرش به طور مشروع ياغير مشروع به او خيانت مى‌‏كند، فلان زن بيوه را گرفته يا مى‌‏خواهد بگيرد،با منشى خود سر و سرى دارد،به فلان دختر دل بسته است،چون دير به‏ منزل مى‏‌آيد لابد دنبال عياشى مى‏‌رود،چون با فلان زن صحبت كرد به اونظر دارد، چون فلان خانم به او احترام كرد لابد با هم رابطه دارند، چون‏ نسبت‏ به فلان زن بيوه و كودكانش احسان مى‌‏كند مى‏‌خواهد او را بگيرد،چون در اتومبيلش يك سنجاق سر پيدا شد معلوم مى‌‏شود محبوبه‌‏اش را به‏ گردش برده است، چون فلان زن برايش نامه نوشت معلوم مى‌‏شود زن‏ اوست،چون فلان دختر از او تعريف كرد كه مرد خوش تيپ و خوش‏ اخلاقى است معلوم مى‌‏شود عاشق و معشوقند، چون فلان وقت‏ به حمام‏ رفت معلوم مى‌‏شود خيانت كرده است، چون اجازه نمى‌‏دهد نامه‏‌هايش رابخوانم معلوم مى‏‌شود نامه‏‌هاى عاشقانه است، چون به من كم محبت‏ شده‏ معلوم مى‌‏شود معشوقه ديگرى دارد، چون به من دروغ گفت معلوم مى‌‏شودخيانتكار است، چون در فال شوهرم نوشته بود:با متولد خرداد ماه اوقات‏ خوشى را خواهيد گذراند معلوم مى‌‏شود زن ديگرى دارد، چون دوستم به‏ من گفت: شوهرت به فلان خانه رفت‏ حتما در آنجا زنى دارد، چون فالگير گفت:يك زن مو بور چشم سياه قد بلند با تو دشمنى مى‌‏كند معلوم مى‏‌شود هووى من است.

خانم‌هاى وسواسى با اين قبيل شواهد پوچ خيانتكارى شوهرشان‏ را باثبات مى‌‏رسانند،حس بدبينى تدريجا در آنها تقويت ‏شده به يقين‏ تبديل مى‌‏گردد،از بس در اين باره فكر مى‌‏كنند از در و ديوار قرينه‏ مى‌‏تراشند،شبانه‏ روز فكر و ذكرشان همين مطلب است، با هر كه مى‏‌نشينند دم از خيانت و بى ‏وفايى مى‌‏زنند،با هر دوست و دشمنى مطلب را در ميان‏ مى‌‏گذراند،آنها هم فكر نكرده به عنوان دلسوزى گفتارش را تاييد نموده‏ صدها داستان و حكايت از خيانت مردها نقل مى‌‏كنند.

ايراد و ناسازگارى شروع مى‌‏شود، اوقات تلخى و بد اخمى‏ مى‌‏كند،به كارهاى خانه و فرزندانش نمى‌‏رسد،هر روز قهر و دعوا مى‌‏كند،به خانه پدر و مادرش مى‏‌رود، به شوهرش بى‌‏اعتنايى مى‌‏كند،مثل سايه اورا تعقيب مى‌‏كند،جيب و  بغلش را مى‌‏گردد،نامه‏ هايش را با حرص و ولع‏ مى‌‏خواند، تمام اعمال و حركاتش را كنترل مى‌‏كند، هر حادثه بى ‏ربطى رادليل محكمى بر خيانت‏ شوهرش به حساب مى‌‏آورد.

با اينگونه رفتار زندگى را به خودش و شوهر بيچاره و فرزندان‏ بی گناهش تنگ مى‌‏كند،خانه را كه بايد محيط صفا و مودت و آسايش باشد به زندان سخت‏ بلكه جهنم سوزانى تبديل مى‌‏كند، در آتشى كه روشن كرده‏ خودش معذب است و شوهر و فرزندان بيگناهش را نيز مى‌‏سوزاند، هر چه‏ مرد دليل بياورد، سوگند ياد كند، التماس و گريه كند و بخواهد عدم خيانت‏ خويش را اثبات كند ممكن نيست آن زن وسواسى حسود دنده كج قانع‏ گردد.

خوانندگان محترم به طور حتم از اين گونه افراد سراغ دارند ليكن در عين حال بد نيست‏ به داستان‌هاى زير توجه فرمائيد:

«خانمى در دادگاه حمايت‏ خانواده ميگويد: تعجب نكنيد كه چرابعد از 12 سال زندگى مشترك و وجود سه بچه قد و نيم قد تصميم به جدایی گرفته‏‌ام،حالا ديگر مطمئنم كه شوهرم به من خيانت مي‌كند،چند روز پيش‏ در خيابان تخت جمشيد او را با يك خانم شيك سلمانى رفته ديدم، حتما معشوقه او و متولد خرداد ماه بود، من هر هفته مجله‏‌اى را كه فال مفصلی ‏دارد مى‌‏خوانم، بيشتر هفته‏‌ها در فال شوهرم نوشته است: با متولد خرداد ماه‏ اوقات خوشى را خواهيد گذراند،من متولد بهمن هستم پس منظورش زن‏ ديگرى است.

به علاوه اصلا حس مى‌‏كنم كه شوهرم ديگر محبت‌هاى گذشته راندارد، و به آرامى اشك‌هايش را پاك مى‌‏كند.

شوهرش مي‌گويد:خانم شما بگوييد چه كنم؟ كاش اين مجله‏‌ها فكر اينطور خوانندگانشان را مى‏‌كردند،و كمتر از اين دروغها سر هم مى‏‌كردند،باور كنيد روزگار من و بچه‏‌هايم از دست اين فكرها سياه شده است، اگردر فال من نوشته باشد:در اين هفته پولى مى‌‏رسد بلائى بروزگارم مى‌‏آوردكه پولها را چه كردى؟ يا اگر نوشته باشد:نامه‏‌اى به دستت مى‌‏رسد كه واى ‏به حالم، فكر مى‏‌كنم حالا كه اين زن با استدلال رفتارش عوض نمى‌‏شود همان به كه از هم جدا شويم (1) ».

مردى در دادگاه گفت:«يكماه پيش از يك مهمانى به خانه بازمى ‏گشتم،يكى از همكارانم را كه به همراه همسرش به آن مهمانى آمده بودبا اتومبيل به منزلشان رساندم، صبح روز بعد همسرم از من خواست كه او را به خانه مادرش ببرم، قبول كردم و به اتفاق سوار اتومبيل شديم،در راه‏ همسرم به صندلى عقب نگاه كرد در حالى كه يك سنجاق سر را به من‏ نشان مى‌‏داد پرسيد اين سنجاق متعلق به كدام زن است؟ من كه از ترس يادم ‏رفته بود چه كسى سوار اتومبيلم شده نتوانستم توضيحى بدهم، او را به‏ خانه مادرش رساندم، شب كه براى بردنش رفتم برايم پيغام فرستاد كه‏ ديگر حاضر نيست‏ به خانه باز گردد، علت را پرسيدم از پشت در گفت:بهتر است‏ با همان زنى كه سنجاق سرش در اتومبيل بود زندگى كنى (2) ».

زن و مرد اگر با همين حال صبر كنند و به زندگى ادامه دهند تا آخرعمر معذب خواهند بود، و اگر در مقابل يكديگر سر سختى و لجاجت نشان بدهند كارشان به طلاق و جدايى منتهى خواهد شد،در آن صورت نيز زن و مرد هر دو بدبخت مى‌‏شوند، زيرا مرد از يك طرف خسارت‌هاى زيادى را بايد متحمل شود، از طرف ديگر معلوم نيست‏ به اين آساني‌ها بتواند همسر مناسبى پيدا كند، بر فرض اينكه همسرى انتخاب كرد معلوم نيست‏ بهتر ازاين باشد،زيرا ممكن است عيب بدبينى را نداشته باشد ليكن امكان دارد عيب يا عيب‌هاى ديگرى را داشته باشد كه به مراتب بدتر از عيب بدگمانى ‏باشد،به علاوه، فرزندانش بدبخت و دربدر خواهند شد، و آنگهى با مشكل‏ بزرگترى كه عبارتست از ناسازگارى نامادرى با فرزندان مواجه خواهدشد.

مرد اگر فكر كند اين زن وسواسى را طلاق مى‏‌دهم و از شرش ‏نجات پيدا مى‌‏كنم،آنگاه با زن بى ‏عيب و نقصى وصلت مى‌‏نمايم و با خاطرآسوده زندگى را آغاز مي‌كنم بايد بداند كه اين فكر خامى بيش نيست وچنين موفقيتى خيلى بعيد است، بر فرض اينكه اين را طلاق بدهى و با زن‏ ديگرى ازدواج كنى باز هم با مشكلات تازه‌‏اى روبرو خواهى شد.

طلاق گرفتن سبب آسايش و خوشبختى زن نيز نخواهد شد، زيراگر چه از شوهرش به خيال خود انتقام گرفته ليكن خودش را بدبخت نموده‏ است،معلوم نيست‏ به اين آساني‌ها شوهرى پيدا كند،شايد تا آخر عمر بيوه‏ بماند و از نعمت انس و مودت و تربيت فرزند محروم گردد، بر فرض اينكه‏ خواستگارى هم برايش پيدا شد معلوم نيست از شوهر سابقش بهتر باشد، شايد ناچار شود با مردى كه همسرش مرده يا طلاق گرفته وصلت كند،آنوقت مجبور است در فراق فرزندان خودش بسوزد و بچه‏‌هاى ديگران رابزرگ كند، و دهها مشكل ديگر كه برايش توليد خواهد شد، بنابراين نه قهر و دعوا مى‌‏تواند زن و مرد را از اين بن بست‏ خطرناك نجات دهد نه‏ طلاق و جدايى، ليكن راه سومى نيز وجود دارد كه بهترين راه است.

راه سوم اينست كه زن و مرد دست از لجاجت و سرسختى برداشته‏ با عقل و تدبير رفتار كنند، مخصوصا مرد مسئوليت‏ بيشترى دارد، تقريبا مى ‏توان گفت كه كليد حل اين مشكل در دست او قرار دارد، اوست كه اگرقدرى بردبارى و از خود گذشتگى بخرج دهد هم خودش را بدرد سرنمى‏‌اندازد،هم همسر بيمارش را از اين مهلكه نجات خواهد داد.

 

اكنون روى سخن با مرد است.

آقاى محترم! اولا بدين نكته توجه داشته باش كه همسر تو در عين‏ وسواسي‌گرى ترا دوست دارد، به زندگى و فرزندانش علاقه‏‌مند است،ازجدايى وحشت دارد، از اوضاع اسفناك زندگى شما غالبا در عذاب وشكنجه است،اگر شما را دوست نمى‌‏داشت‏ حسادت نمى‏‌كرد،نمى‏‌خواهد اوضاع چنين باشد ليكن چه كند بيمار است؟ بيمارى فقط دل درد و آپانديس و زخم معده و رماتيسم و سرطان نيست، بلكه امراض‏ عصبى نيز بخش مهمى از بيماري‌ها بشمار مى‌‏روند، خانم شما گر چه دربيمارستان روانى بسترى نيست ليكن به طور تحقيق يك بيمار روانى‌‏است، اگر قبول ندارى به يك روانپزشك مراجعه كن، با يك چنين‏ خانمى با ديده دلسوزى و ترحم بايد نگاه كرد نه با ديده انتقام و كينه‏ جويى، به حال زار و افكار پريشانش ترحم كن، كسى با بيمار دعوا و داد و قال وكشمكش نمى‏‌كند، در مقابل بى‏‌ادبي‌ها و ناسازگارى‌‏هايش عكس العمل‏ شديد نشان نده، دعوا و داد و فرياد راه نينداز، به كتك و دشنام متوسل مشو، به دادگاه حمايت‏ خانواده مراجعه نكن، قهر و باد نكن، دم از طلاق و جدايى نزن، هيچ‌يك از اين كارها نمى‌‏تواند بيمارى اين خانم را معالجه‏ كند بلكه شديدترش مى‏‌گرداند، رفتار تند و نامهرباني‌هاى ترا دليل بر صدق‏ عقيده‌‏اش مى‌‏گيرد.

راه كار اينست كه تا مى‌‏توانى اظهار محبت كنى، ممكن است ازوسواسي گري‌ها و ناسازگاري‌هاى او بتنگ آمده قلبا منزجر شده باشى ليكن‏ چاره‏‌اى نيست‏ بايد به طورى اظهار محبت كنى كه يقين پيدا كند كه شش‏دانگ دل تو مسخر اوست و شخص ديگرى در آنجا راه ندارد.

ثانيا سعى كن با هم تفاهم نماييد، چيزى را از او مخفى نكن، بگذارنامه‏‌هايت را حتى قبل از خودت بخواند، كليد كمد اختصاصى يا صندوق‏ اسناد و مدارك را در اختيارش قرار بده اگر ميل داشت‏ بدانها مراجعه‏ كند،بگذار جيب و بغلت را بررسى كند، اجازه بده تمام اعمال و حركاتت‏ را تحت نظر بگيرد، از اين قبيل كارها نه تنها اظهار ناراحتى نكن بلكه آنرا يك امر عادى و از لوازم صفا و صداقت‏ خانوادگى محسوب بدار، بعد ازمشاغل روزانه اگر كارى ندارى زودتر به منزل بيا. و اگر كارى پيش‏آمد كرد قبلا به همسرت بگو: من به فلان جا مى‌‏روم و در فلان ساعت‏ برمي‌گردم،سعى كن از موعد مقرر تخلف نشود، چنانچه اتفاقا نتوانستى سر موعد حاضر شوى هنگام مراجعت علت تاخير را بالصراحه بيان كن، مواظب باش در تمام اين مراحل كوچك‌ترين دروغى از تو صادر نشود، و الابد گمانى او تشديد خواهد شد، در كارها با وى مشورت كن، هيچ عملى را ازاو مخفى نكن بلكه كارهاى روزانه‏‌ات را برايش شرح بده، صداقت وراستى را هيچ‌گاه از دست نده، خواهش كن در هر جا نقطه ابهامى دارد كه‏ اسباب بدگمانى او مى‌‏شود بدون پروا توضيح بخواهد، و عقده‏‌اي‌را در دل نگيرد.

ثالثا ممكن است جنابعالى شخص پاك و حتى از قصد خيانت هم‏ منزه باشى ليكن بدگماني‌هاى زنها نيز غالبا بى‏ منشا نيست، لابد در اثر غفلت و صداقت، عملى از تو صادر شده كه در روح او اثر گذاشته و رفته‏ رفته توليد سوء ظن نموده است، لازم است در اعمال و رفتار كنونى وگذشته‏‌ات دقت نمايى و عامل اصلى و منشا بدگمانى همسرت را يافته و دررفع آن كوشش كنى، اگر با خانم‌هاى بيگانه خيلى شوخى و شيرين زبانى ‏مى ‏كنى اين عمل را ترك كن. چه ضرورتى دارد خانمها ترا جوانى‏ خوش اخلاق و خوش تيپ بشمارند ليكن همسرت بدبين شده زندگى‏ داخلى شما به بدترين وجوه بگذرد؟ چه لزومى دارد با خانم منشى خودت‏ شوخى و خنده بكنى تا همسرت خيال كند با او سر و سرى دارى؟ اصلا درصورتي كه همسرت بدبين است چه ضرورتى دارد كه منشى زن استخدام‏ كنى؟ در مجالس با خانم‌هاى بيگانه گرم نگير، زياد بآنها توجه نكن،پيش‏ همسرت از آنها تعريف نكن، اگر به زن بيوه بيچاره‏‌اى مى‌‏خواهى احسان‏ كنى چه بهتر كه قبلا با همسرت مشورت كنى بلكه مى‌‏توانى اين عمل خير را به وسيله او انجام دهى. نگو: مگر من اسير و برده هستم كه اينقدر مقيد زندگى كنم؟ نه خير اسير و برده نيستى ليكن مرد عاقل و با تدبيرى هستى‏ كه با همسرت پيمان وفا و همكارى بسته‌‏اى، بدين جهت‏ بايد زن دارى كنى ‏و با عقل و تدبير بيمارى او را بر طرف سازى، بايد با فداكارى و رفتار عاقلانه، خطر بزرگى را كه متوجه كانون مقدس خانوادگى شما شده مرتفع‏ كنى، در اينصورت هم به همسر بيمارت بزرگترين خدمت را نموده‏ اى هم‏ فرزندان بي گناهت را از سرگردانى و غم و اندوه نجات داده‏‌اى، هم خودت را از ضررهاى روحى و مادى رها كرده‌‏اى، البته مردى كه در يك چنين‏ موقع حساسى فداكارى كند در نزد خدا هم پاداش بزرگى خواهد داشت.

حضرت على عليه السلام فرمود:« در هر حال با زنها مدارا كنيد.با خوبى با آنها سخن بگوييد تا افعالشان نيكو گردد». (3)

امام سجاد عليه السلام فرمود:« يكى از حقوقى كه زن بر شوهر دارد اينست كه جهالت و ناداني‌هاى او را ببخشد». (4)

رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود:« هر مرديكه با همسربد اخلاقش بسازد خداوند متعال، در مقابل هر دفعه كه صبر كند،به مقدار ثواب صبر حضرت ايوب عليه السلام،به او ثواب عطا خواهد كرد». (5)

 

***************

پى ‏نوشتها:

1-اطلاعات 4 ديماه 1350.

2-اطلاعات 7 ديماه 1350.

3-بحار ج 103 ص 223.

4-بحار ج 76 ص 367.

5-بحار ج 74 ص 5.

منبع : آیین همسر داری آیت الله امینی

کلمات کلیدی: 

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
11 + 1 =
*****