ارتباط علم اخلاق با روانشناسي در چيست؟

13:46 - 1393/05/28
چکیده: ترتيب اقسام سه گانه بدين صورت است كه ابتداء آدمي پس از انديشه و اجتهاد به اصول عقايد مي‌گرود و مسلمان مي‌شود آنگاه اسلام با دستورات اخلاقي، نفس هر مسلماني را تهذيب مي‌نمايد. و انسان را براي پذيرش احكام عملي يعني عبادات و معاملات و ديگر احكام آماده مي‌سازد و اينجاست كه فقه پا به صحنه مي‌نهد و تكليف و مكلف هر دو در قلمرو اعمال انسان تجلي پيدا مي‌كند.البته اين تقدم وتاخرازنظررتبه بندي است والا درعمل اساسا اخلاق پس از تكرار وتمرين اعمال صالح ورعايت حرام وحلال الاهي تحقق مي يابد.

ارتباط علم اخلاق با روانشناسي در چيست؟ و چه فرقي بين علم اخلاق و علم فقه وجود دارد؟

براي اينكه ارتباط علم اخلاق و روانشناسي معين شود لازم است ابتدا به تعريف هر يك از آن دو پرداخته شود و بعد به ارتباط آن دو اشاره گردد.

علم اخلاق: كلمه اخلاق جمع خُلق است و خلق به معني شكل دروني انسان، چنانكه خَلق شكل ظاهري و صوري اشياء است.(1) اخلاق حوزه‌اي است كه در آن با مفاهيمي چون بايد، نبايد، خوب و بد و... سركار داريم. اين مفاهيم ويژه تنها به فعل ارادي و اختياري انسان تعلق مي‌گيرد (يعني ما به كسي مي‌گوئيم بايد اين كار را بكني يا اين كار تو بد است يا خوب»(2) كه در واقع از خود اراده داشته باشد. به كسي كه مجبور است كاري را انجام دهد نمي‌گوئيم اين كار را نبايد انجام دهي، چون قدرت ترك آن را نداشته است) تعريف ديگر اخلاق: مجموعه ملكات نفساني و صفات و خصائص روحي.(3)

موضوع علم اخلاق:(4) نفس انسان از لحاظ متّصف شدن به صفات خوب يا بد مي باشد.

هدف علم اخلاق:(5) تكامل و تعالي انسان و تماميت فضيلت‌هاي اخلاقي و رسيدن به قرب الهي است.

دسته‌بندي مسايل اخلاقي از جهت منشاء فعل و عمل:(6)افعال بر حسب مبدأ و منشأ نفساني چهار دسته است:
1 . رفتارهايي كه منشأ آنها غريزه است: در اين موارد فعل و انفعال‌هاي بدني مستقيماً منشأ انگيزش و حركت به سوي عمل (غذا خوردن) مي‌شوند.
2 . رفتارهايي كه منشأ آنها تأثيرات روحي مانند ترس، وحشت و اضطراب، كه در روانشناسي انفعالات خوانده مي‌شود.
3 . رفتارهايي كه از گرايش‌هاي فطري مانند حقيقت‌جويي، كمال‌طلبي و ميل به فضايل اخلاقي سرچشمه مي‌گيرند. اين ميل‌ها منشأ بدني و مادي نداشته، از عوامل مادي و فيزيولوژيك بر نمي‌خيزد و مبدأ و غايت مادي ندارد.
4 . رفتارهايي كه از احساس‌ها و عواطف ناشي مي‌گردند عواطف مثبت و منفي مثل انس، محبت، حسد، كينه.

تقسيم ديگر از مسائل اخلاقي(7)افعال را به لحاظ متعلق آنها در سه دسته جاي مي‌دهيم:
1 . رفتارهايي كه به خدا مربوط مي‌شوند (ياد خدا، توجه به خدا، خشوع، بيم از خدا، رجاء و ايمان به خدا (اخلاق الهي)
2 . رفتارهايي كه به خود شخص مربوط مي‌گردند: شكم بارگي، شهوتراني، يعني در انجام آنها اصالةً رابطه با خدا يا مردم مورد نظر نيست، هر چند كه ممكن است با خدا و حتي با ديگران ارتباط پيدا كند (اخلاق فردي)
3 . رفتارهاي اجتماعي كه محور اصلي آن ارتباط باديگران است: احسان، احترام يا اهانت به ديگران (اخلاق اجتماعي)

تعريف روان‌شناسي معاصرروان‌شناسي را علم رفتار تعريف كرده‌اند رفتار يعني واكنش‌هاي يك فرد در محيط و در يك زمان معين. هدف از اين علم آن است كه بتوانيم رفتار يا عكس‌العمل‌هاي خود و ديگران را در يك محيط و يك زمان خاص مطالعه كنيم.(8) البته ناگفته نماند كه روان‌شناسي داراي مكاتب مختلف (مثل رفتار‌گرايي،: شناختي،تحليل‌گري و...) و شاخه‌هاي متفاوت (مثل باليني، اجتماعي، فيزيولوژيك و...) است، كه طبق اين مكاتب و آن شاخه‌ها تعاريف مختلفي براي آن ارائه شده كه طبيعتاً هدف، مسائل و موضوع آن‌ها نيز متفاوت مي‌شود، اما نمي‌توان ادعاي عدم پيوستگي و عدم تعامل آنها را كرد.

روان‌شناسي اسلامي: روان‌شناسي اسلامي علمي است كه مايه‌هاي علمي خود را از آموزه‌هاي دين اسلام گرفته است. طبق اين گفته مي‌توان روان‌شناسي اسلامي را چنين تعريف كرد: مطالعه منظم آثار پديده‌ها و عملكرد نفس انساني از تكوين جنيني تا حيات پس از مرگ با استفاده سنجيده از روش‌هاي متناسب، و موضوع روان‌شناسي اسلامي روح يا نفس انساني است و مسائل و محتواي روان‌شناسي اسلامي را مي‌توان بر بنيان دو محور نيازهاي طبيعي وجسمي نفس از يك سو و شؤون وجودي آن از سوي ديگر شناسايي كرد.(9)

ارتباط علم اخلاق با روان‌شناسي1 . اصل وجود نفس و ابعاد آن اول در روان‌شناسي بحث مي‌شود و سپس نوبت بحث از اخلاق (يعني اينكه اين نفس بايد چه كند چه نكند) مي رسد،(10) پس روان‌شناسي تقدم بر علم اخلاق دارد.
2 . روان‌شناسي معاصر به ما كمك مي‌كند تا در اخلاق اجتماعي (ايثار، احسان، اهانت، غيبت) موفق‌تر باشيم به عنوان مثال چگونه و با چه ترفندي به كسي تذكر بدهيم كه او احساس كوچكي و خرد شدن نكند.
3 . روان‌شناسي معاصر برنامه‌هاي زيادي براي اصلاح و تغيير رفتار به ما ارائه مي‌دهد از سويي ما نيز به اين برنامه‌ها براي تغيير رفتار‌هاي زشت و عادات ناپسند نياز داريم تا آراسته به اخلاق پسنديده شويم.
4 . رعايت اخلاق (توجه به فطرت، وجدان، عقل و ترك حسد، كينه و...) انسان را از بسياري از تعارض‌هاي دروني كه منشأ بيماري‌هاي روان‌تني است مثل سردرد، زخم معده، نجات مي‌دهد.
5 . به وسيله اصول روان‌شناسي مي‌توانيم در امر تربيت اخلاقي كمك بگيريم.
6 . روان‌شناسان امروزه براي بسياري از بيماران خود توجه به اخلاق (دعا، اميد و...) را توصيه مي‌كنند و عقيده دارند كه كساني كه براي خود تكيه‌گاهي قدرتمند، عالم و حكيم (خدا) دارند هيچ‌گاه در زندگي احساس پوچي، يأس و شكست نمي‌كنند.
7 . امروزه بسياري از روان‌شناسان براي كمك به برخي از بيماران از شيوه معنا درماني كمك مي‌گيرند.
اما ناگفته نماند كه اخلاق به ما اجازه نمي‌‌دهد كه از روان‌شناسي معاصر براي منفعت‌طلبي به هر شكل كمك بگيريم مثلاً ممكن است روان‌شناسي معاصر و اخلاق انتفاعي در صنعت، اصولي را تجويز كنند كه با اخلاق اسلامي مغاير باشد.

ارتباط اخلاق و روان‌شناسي اسلاميچون كه موضوع هر دو يكي است ارتباط‌هاي تنگاتنگي دارند. روان‌شناسي اسلامي بطور گسترده از اصول اخلاقي براي رفتار، تغيير رفتار، علاج بيماري و ... كمك مي‌گيرد.
س: فرق علم اخلاق و علم فقه در چيست؟
براي توضيح اين مطلب لازم است به چند نكته توجه شود:
1. دين يا قوانين الهي بر سه قسم است(11):
1. اصول عقايد (عقائد باطني) و موضوع آن نفس از ديدگاه عقل نظري است.
2. احكام فرعي و شرايع عملي و تكليفي و موضوع آن نفس از لحاظ عقل عملي است.
3. احكام اخلاقي و شرايع مربوط به نفس و موضوع آن نفس از لحاظ صفات و ملكات نفساني است.
پس علم اخلاق در قسمت سوم قوانين الهي جاي مي‌گيرد و علم فقه در قسمت دوم.
2 .تعريف علم فقه: علمي است كه در آن از احكام كليه شرعي يعني واجبات و محرمات و مستحبات و مكروهات و مباحات از روي ادله اربعه (قرآن، سنت، اجماع و عقل) بحث مي‌شود (قسمت زيادي از اين بحث در توضيح‌المسائل مراجع آمده است)
3 . ترتيب اقسام سه گانه بدين صورت است كه ابتداء آدمي پس از انديشه و اجتهاد به اصول عقايد مي‌گرود و مسلمان مي‌شود آنگاه اسلام با دستورات اخلاقي، نفس هر مسلماني را تهذيب مي‌نمايد. و انسان را براي پذيرش احكام عملي يعني عبادات و معاملات و ديگر احكام آماده مي‌سازد و اينجاست كه فقه پا به صحنه مي‌نهد و تكليف و مكلف هر دو در قلمرو اعمال انسان تجلي پيدا مي‌كند.البته اين تقدم وتاخرازنظررتبه بندي است والا درعمل اساسا اخلاق پس از تكرار وتمرين اعمال صالح ورعايت حرام وحلال الاهي تحقق مي يابد.(12)

پاورقی:

1. مهدوي كني، محمدرضا، نقطه آغاز در اخلاق عملي، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، ص 13.
2. درآمدي بر فلسفه اخلاق، مؤسسه تحقيقاتي علوم اسلامي انساني دانشگاه تبريز، 1381، شماره 9، ص 30.
3. سادات، محمدعلي، اخلاق اسلامي، ‌انتشارات سمت، 1368، ص 22.
4. مشكيني، درسهاي اخلاقي، مترجم علي‌رضا فيض، انتشارات پارسايان، ص 11.
5. همان.
6. مصباح يزدي، محمدتقي، تلخيصي: شيرواني، علي، اخلاق در قرآن، قم‌، دارالفكر، جلد اول،‌ ص143.
7. همان.
8. گنجي، حمزه، روان‌شناسي عموي، دانشگاه پيام نور، ‌ص 9.
9. مجله روان‌شناسي و علوم تربيتي سال اول، شماره 1، زمستان 1373، ص 137.
10. چكيده اخلاق در قرآن، ج 2، ص 17، اقتباس.
11. حسيني، سيدعلي، ترجمه و توضيح لمعه، قم، دارالعلم، ج اول، ص 15.
12. همان، ‌ص16.

منبع: نرم افزار پاسخ - مرکز مطالعات و پاسخ گویی به شبهات

با عضویت در خبرنامه مطالب ویژه، روزانه به ایمیل شما ارسال خواهد شد.