داستان زيباي عذاب دنیا و آخرت

07:19 - 1391/10/15
روزی پیرمردی به همراه فرزندش نزد رسول خدا (ص) شرفیاب شد. پیرمرد با گریه و زاری عرضه داشت: یا رسول اللّه! من پسرم را بزرگ كردم و هزاران رنج و زحمت برایش متحمّل شدم و از مال و ثروت خود، او را كمك كردم تا آنكه مستقلّ و خودكفا گردید...

امام حسن عسكری علیه السلام به نقل از امیرالمؤ منین علی علیه السلام حكایت فرماید: روزی پیرمردی به همراه فرزندش نزد رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله شرفیاب شد. پیرمرد با گریه و زاری عرضه داشت: یا رسول اللّه! من پسرم را بزرگ كردم و هزاران رنج و زحمت برایش متحمّل شدم و از مال و ثروت خود، او را كمك كردم تا آن كه مستقلّ و خودكفا گردید، ولی امروز كه من ضعیف و ناتوان گشته ام و تمام اموال و هستی خود را از دست داده ام، او از هر گونه كمكی به من دریغ می كند و حتّی لقمه نانی هم به من نمی دهد.

حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله خطاب به فرزند كرد و فرمود: تو در این مورد چه جوابی داری؟ گفت: یا رسول اللّه! من چیزی زاید بر مخارج خود و عائله ام ندارم. حضرت به پدر فرمود: اكنون چه می گوئی؟

گفت: یا رسول اللّه! او دارای چندین انبار گندم و جو و كشمش می باشد و نیز كیسه هائی پر از درهم و دینار دارد. رسول خدا به فرزند فرمود: چه پاسخی داری؟ اظهار داشت: یا رسول اللّه! او اشتباه می كند، چون من هیچ ندارم. در این هنگام، حضرت رسول خطاب به فرزند كرد و فرمود: از عذاب خداوند بترس و نسبت به پدرت كه آن همه برای تو زحمت كشیده است، نیكی و احسان كن. پسر گفت: یا رسول اللّه! من چیزی ندارم.

حضرت فرمود: این ماه از بیت المال به او كمك می كنیم؛ ولی از ماه آینده باید پدرت را كمك نمائی و به یكی از اصحاب خود به نام اُسامه بن زید دستور داد تا صد درهم به آن پیر مرد بپردازد. در پایان ماه، پدر دو مرتبه به همراه پسر خود نزد رسول خدا آمد وعرضه داشت: یا رسول اللّه! فرزندم چیزی به من نداد و پسر همچنین گفت: من چیزی ندارم. حضرت به فرزند اشاره نمود: كه تو دارای ثروت بسیاری هستی؛ ولی با این برخوردی كه نسبت به پدرت داری، همین امروز فقیر و تهی دست خواهی شد.

همین كه فرزند از نزد حضرت برگشت متوجّه شد كه داد و فریاد افرادی كه در همسایگی انبارهای آذوقه او هستند، بلند است. و هنگامی كه چشمشان به پسر پیرمرد افتاد فریاد زدند: بوی گندیده انبارهای تو به همه ما اذیّت و آزار می رساند. و او را مجبور كردند تا اجناس فاسد شده انبارهایش را تخلیه كند؛ او نیز چندین كارگر گرفت و با پرداخت پولی بسیار، آن اجناس فاسدشده را در بیابان های شهر تخلیه كرد. و چون به كیسه های طلا و نقره اندوخته شده مراجعه كرد، آن ها را چیزی جز سنگ و ریگ ندید و تمام زندگی و ثروت او تباه گردید وسخت در تنگ دستی قرار گرفت، به طوری كه حتّی محتاج لقمه نانی برای شام خود گردید و در نهایت مریض و رنجور شد.

سپس حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله، در رابطه با اداء حقوق والدین چنین فرمود: مواظب باشید كه پدر و مادر خود را ناراحت و غضبناك نكنید و راضی نباشید كه آنان نیازمند و محتاج گردند؛ وگرنه بدانید كه غیر از عذاب دنیا نیز در قیامت به عقاب دردناك الهی مبتلا خواهید شد.

چهل داستان و چهل حديث از حضرت رسول خدا (ص)/ عبدالله صالحي

منبع: اندیشه قم
 

کلمات کلیدی: 

نظرات

تصویر ناشناس
نویسنده ناشناس در

خیلی زیاد نبودخوب بود

تصویر عالی بود
نویسنده عالی بود در

smiley

تصویر Kolp
نویسنده Kolp در

بیشتر به نیکی به پدر و مادر ربط داشت نه به معاد

تصویر الین
نویسنده الین در

خیلی خوب بود

تصویر ناشناس
نویسنده ناشناس در

خوب بود

تصویر زهرا
نویسنده زهرا در

سلام ،، داستان خیلی خوبی بود ممنون .smiley

تصویر زهرا
نویسنده زهرا در

سلام ،، داستان خیلی خوبی بود ممنون .smiley

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
1 + 2 =
*****