چرا اختصاص نیمى از خمس به سادات تبعیض نیست؟

07:41 - 1391/10/15
مستمندان سادات و بنى هاشم حق ندارند چیزى از زكات مصرف كنند و این امرى مسلم است كه در بسیارى از كتب حدیث و كتب فقهى آمده است، و بجاى آن مى‏ توانند تنها از همین قسمت خمس استفاده نمایند

به گزارش رهروان ولايت در وبلاگ گروه اينترنتی رهپویان قرآن آمده است: بر اساس روایات رسیده از اهلبیت عصمت علیهم السلام ؛ به دست مى‏ آید كه خمس در هفت چیز واجب است : غنائم جنگى، سودهای كسب وكار، زمینى كه ذمّى از مسلمان خریده باشد، معدن، گنج، مال مخلوط به حرام و آنچه با غواصى به دست آید. كه همه  این موارد مصداق فائده بوده ولفظ «غنمتم» شامل همه آنها می شود.
در كتاب های حدیث، برای هریک از این مصادیق ، روایت خاص واردشده است ، که  به خاطر طولانی شدن مطلب ازذكر همه روایات صرفنظر میكنیم و عزیزان می توانند برای مشاهده روایات ، به تفسیر شریف جامع  ذیل آیه شریفه مراجعه بفرمایند.

از باب نمونه ، در کافی ازحكیم مؤذن بنى عبس روایــــــت كرده كه معناى آیه را از حضرت صادق علیــــــه السّلام سؤال نمودم؟ حضرت فرمود بخدا قسم مراد از غنیمت در آیه ، ســــود و بهره روزانه است لكن پدرم براى آسایش و رفاه حال مردم ، بهره سالانه را مقــــــــــــرر داشته است. 

سوال : چرا اختصاص نیمى از خمس به بنى هاشم تبعیض نیست؟

جواب :

اولا: نیمى از خمس كه مربوط به سادات و بنى هاشم است منحصرا باید به نیازمندان آنان داده شود، آن هم به اندازه احتیاجات یك سال، و نه بیشتر، بنا بر این تنها ساداتی  مى‏ توانند از خمس استفاده كنند كه یا از كار افتاده ‏اند، و بیمارند، و یا كودك یتیم و یا .....

پس كسانى كه قادر به كار كردن هستند، وتوانایی تامین زندگی را داشته باشند ، هرگز نمى ‏توانند از این قسمت خمس استفاده كنند و جمله‏ اى كه در میان بعضى از عوام معروف است كه مى ‏گویند سادات هر چند ناودان خانه آنها طلا باشد مى‏ توانند خمس بگیرند، ، این یك گفتار عوامانه‏ اى بیش نیست، و هیچ گونه پایه‏ اى ندارد.

ثانیا:مستمندان و نیازمندان سادات و بنى هاشم حق ندارند چیزى از زكات مصرف كنند و این  امرى مسلم است كه در بسیارى از كتب حدیث و كتب فقهى آمده است، و بجاى آن مى‏ توانند تنها از همین قسمت خمس استفاده نمایند بنابراین  همان گونه که اسلام برای ایتام ومحرومان از غیر بنی هاشم  ، چاره اندیشی کرده پس برای نیازمندان بنی هاشم هم به فکر چاره بوده است .

ثالثا اگر سهم سادات ، كه نیمى از خمس است، از نیازمندى سادات موجود بیشتر باشد باید آن را به بیت المال ریخت و در مصارف دیگر مصرف نمود.
همانطور كه اگر سهم سادات كفایت آنها را ندهد باید از بیت المال و یا سهم" زكات" به آنها داد.

بنابراین با توجه به جهات سه‏ گانه فوق ، روشن مى ‏شود كه از نظر مادى ، در حقیقت هیچگونه تفاوتی میان سادات و غیر سادات گذارده نشده است.
نیازمندان غیر سادات مى ‏توانند مخارج سال خود را از محل زكات بگیرند ولى از خمس محرومند، و نیازمندان سادات تنها مى‏ توانند از محل خمس استفاده كنند، اما حق استفاده از زكات را ندارند.

در حقیقت دو صندوق در اینجا وجود دارد،" صندوق خمس" و" صندوق زكات" و هر كدام از این دو دسته تنها حق دارند از یكى از این دو صندوق استفاده كنند آن هم به اندازه مساوى یعنى به اندازه نیازمندى یك سال(دقت كنید)  .
حال كسانى كه دقت در این شرائط و خصوصیات نكرده‏ اند چنین مى‏ پندارند كه براى سادات سهم بیشترى از بیت المال قرار داده شده است و یا از امتیاز ویژه‏اى برخوردارند.

اما سؤالى كه باقی می ماند این است كه اگر هیچگونه تفاوتى از نظر نتیجه میان این دو نبوده باشد این برنامه چه ثمره ‏اى دارد؟
پاسخ این سؤال را نیز با توجه به یك مطلب مى ‏توان دریافت، و آن اینكه میان خمس و زكات تفاوت مهمى وجود دارد و آن این است كه زكات از مالیات هایى است كه در حقیقت جزو اموال عمومى جامعه اسلامى محسوب مى ‏شود لذا مصارف آن عموما در همین قسمت مى‏ باشد، ولى خمس از مالیات هایى است كه مربوط به حكومت اسلامى است، یعنى مخارج دستگاه حكومت اسلامى و گردانندگان این دستگاه از آن تامین مى‏ شود.                       

بنا بر این محروم بودن سادات از دســت‏یابى به این  امــوال عمومى (زكات) ،  در حقیقت براى دور نــگه داشتــن خویشــــاوندان پیامبر  از این قسمت است تا بهانه‏ اى به دست مخالفان نیفتد كه بله پیامبر خویشان خود را بر اموال عمومى مسلط ساخته است.

ولى از سوى دیگر نیازمندان سادات نیز باید از طریقى  نیازشان تامین شود، كه این موضوع در قوانین اسلام چنین پیش ‏بینى شده كه آنها از بودجه حكومت اسلامى بهره‏ مند گردند، نه از بودجه عمومى .
بنابراین در حقیقت خمس نه تنها یك امتیاز براى سادات نیست بلكه  به خاطر مصلحت عموم و به خاطر اینكه هیچ گونه سوء ظنى تولید نشود ، در واقع یك نوع كنار زدن آنها محسوب مى‏ شود.

واگر در روایات فرموده چون زکات  چرک اموال مردم است پس سادات از آن محروم شدند به خاطر آن است كه از یك سو بنى هاشم را به این ممنوعیت و محرومیت قانع سازد و از سوى دیگر به مردم حالى كند تا مى‏ توانند سر بار بیت المال نشوند و زكات را براى آنها كه استحقاق شدید دارند واگذارند  .

جالب اینكه به این موضوع در احادیث شیعه و سنى اشاره شده است: در حدیثى از امام صادق علیه السلام مى‏ خوانیم:" جمعى از بنى هاشم به خدمت پیامبر ص رسیدند و تقاضا كردند كه آنها را مامور جمع ‏آ ورى زكات چهار پایان كنند و  گفتند این سهمى را كه خداوند براى جمع‏ آورى كنندگان زكات تعیین كرده است، ما به آن سزاوارتریم پیامبر ص فرمود: اى" بنى عبد المطلب" زكات نه براى من حلال است، و نه براى شما ؛ ولى من به جاى این محرومیت به شما وعده شفاعت مى‏ دهم .... شما به آنچه خداوند و پیامبر برایتان تعیین كرده راضى باشید (و كار به امر زكات نداشته باشید) آنها گفتند راضى شدیم.

از این حدیث به خوبى استفاده مى‏ شود كه بنى هاشم این را یك نوع محرومیت براى خود مى‏ دیدند، و پیامبر در مقابل آن ،  به آنها وعده شفاعت داد.

بنابراین از مجموع خیلی از روایات استفاده مى‏ شود كه پیامبر اصرار داشت خویشاوندان خود را از دست یافتن به زكات (اموال عمومى مردم) دور نگه دارد.

نتیجه : از آنچه گفته شد  روشن می شود كه  خمس نه تنها امتیازى براى سادات محسوب نمى ‏شود بلكه براى حفظ مصالح عمومى یك نوع محرومیت بوده است. 

وبلاگستان

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
1 + 18 =
*****