حریص محروم از آسایش!

10:59 - 1393/06/24
چکیده: سنکا فیلسوف رومی می گوید: «كسي كه از آنچه دارد راضي نيست، اگر صاحب تمام دنيا هم بشود، باز ناراضي و بينواست.»
حرص و طمع

رهروان ولایت ـ سنکا فیلسوف رومی می گوید:

«كسي كه از آنچه دارد راضي نيست، اگر صاحب تمام دنيا هم بشود، باز ناراضي و بينواست.»

 

آری حرص به دنیا نابودگر است و چیزی برای انسان باقی نمی گذارد او نه از دنیا سیر می شود تا جایی که وی را به بخل و ترک رحم و بدی ها سوق می دهد همانطور که پیامبر اکرم صلی الله و علیه و آله و سلم چنین می فرماید:

«إِيّاكُم وَالشُّحَّ فَإِنَّما هَلَكَ مَن كانَ قَبلَكُم بِالشُّحِّ اَمَرَهُم بِالبُخلِ فَبَخِلوا وَأَمَرَ هُم بِالقَطيعَةِ فَقَطَعوا وَأَمَرَهُم بِالفُجورِ فَفَجَروا» [1]

از حرص بپرهيزيد كه پيشينيان شما در نتيجه حرص هلاك شدند، حرص آنها را به بخل وادار كرد و بخيل شدند. به قطع رحم وادار كرد و قطع رابطه كردند با خويشاوندان. به بدى وادارشان كرد و بدكار شدند.

و با این همه باز هم حرص تمامی نخواهد داشت تا جایی که انسان حریص بر این مرض خود نابود شود، و امام صادق علیه السلام فرمودند:

«حُرِمَ الحَريصُ خَصلَتَينِ وَلَزِمَتهُ خَصلَتانِ: حُرِمَ القَناعَةَ فَافتَقَدَ الرّاحَةَ وَحُرِمَ الرِّضا فَافتَقَدَ اليَقينَ» [2]

حريص از دو خصلت محروم شده و در نتيجه دو خصلت را با خود دارد: از قناعت محروم است و در نتيجه آسايش را از دست داده است، از راضى بودن محروم است و در نتيجه يقين را از دست داده است.

این است که جناب سعدی می گوید: [3]

در شيراز كسى ما را شام دعوت كرد، رفتيم ديديم كمرش خميده، يك موى سياه در سر و صورت نيست، با عصا به زحمت راه مى‏رود، صاحبخانه بود، نشست، احترامش كرديم، گفتم: حالت چطور است پيرمرد؟ گفت: خوبم، كارى را مى‏خواهم به خواست خدا انجام بدهم.

به او گفتم چه كارى؟ گفت: از شيراز مى‏خواهم جنس ببرم چين بفروشم، از بازار چين چينى بخرم بيايم شام، شنيده‏ام آنجا چينى خوب مى‏خرند، بيايم آنجا بفروشم، ديباى رومى بخرم و ببرم در حلب، شنيده‏ام ديباى رومى را حلب خيلى خوب مى‏خرند، گوگرد احمر را بخرم، ان شاء الله اين كشورها كه رفتم، جنس‏ها را كه خريدم و فروختم بيايم شيراز، بقيه عمر را مى‏خواهم عبادت كنم.

من به او نگاه مى‏كردم امكان داشت فردا به ختم او بروم، اما مى‏گفت: بروم و بيايم، بقيه عمر را مى‏خواهم مشغول عبادت شوم. بعد سعدى در جواب تاجر گفت:

 

 آن شنيدستم در اقصاى غور

 بار سالارى بيفتاد از ستور

 

گفت چشم تنگ دنيا دار را

 يا قناعت پر كند يا خاك گور

_______________________________________

1.(غررالحكم، ج2، ص 460، ح3295)

2.(غررالحكم، ج3، ص 330، ح4634)

3.گلستان،باب سوم،حکایت21

کلمات کلیدی: 

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
5 + 2 =
*****