آیا خمس با آیه مودت منافات دارد ؟

07:59 - 1391/10/15
باید گفته شود که هیچ گونه منافات بین آیه موت با پرداخت نیست زیرا هیچ کس خمس را به معنای اجر ندانسته است وهیچ مفسری نه از اهل سنت ونه امامیه نگفته اند که پرداخت خمس یک نوع اجرمحسوب می شود

به گزارش رهروان ولايت در وبلاگ گروه اينترنتی نقد وهابیت آمده است:مقاله ای را دیدم در یکی از سایت های اهل سنت تحت عنوان خمس ومتولیان شیعه که شخصی به نام عبدالله نوشته بود در این مقاله آمده است که: در ابتدا لازم به ذكر است كه توجه به این مهم داشته باشیم كه شعار تمام انبیاء این است كه در مقابل رسالت و ابلاغ وحی هیچگونه اجرت و مزدی از مردم نخواسته اند و نه گرفته اند.در اسلام و در سایر ادیان اگر امام و پیشوا و رهبر مردم  از طریق دسترنج مردم تغذیه كندهرگز نمی تواند حقایق را بازگو و بیان كند. بدین جهت است كه خداوند می فرماید:«قُل لَّا أَسْأَلُكُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا» (بگو که من مزد رسالت از شما نمی‌خواهم) نكته قابل توجه این كه در قرآن یازده مرتبه تكرار شده است از قول پیامبران كه ما اجر رسالت از مردم نمی خواهیم. حال سؤال این است كه چگونه در آیه خمس سهمی برای پیامبر تعیین كرده است ؟ و آیا این سهم پیامبر با آن 11 آیه در تناقض نیست؟
جواب:ریشه خمس، آیه شریفه قرآن است:

(وَاعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَیْء فَأَنَّ لِلّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِی الْقُرْبى وَالْیَتامى وَالْمَساکِینِ وَابْنِ السَّبِیلِ إِنْ کُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللهِ وَما أَنْزَلْنا عَلى عَبْدِنا یَوْمَ الْفُرْقانِ...)( انفال: 41.)
«بدانید هر گونه غنیمتى به دست آورید، خمس آن براى خدا و براى پیامبر و براى نزدیکان و یتیمان و مسکینان و واماندگان در راه از آنان است، اگر به خدا و آن چه بر بنده خود در روز جدایى حق و باطل نازل کردیم ایمان آورده اید...».

بى شک آیه در موردى خاص یعنى در روز بدر و رویارویى دو گروه مسلمان و کافر نازل شده است. لیکن سخن در باره واژه «غنیمت» در این آیه است (غنمتم) که آیا معناى آن هر چیزى است که انسان در زندگى به دست مى آورد، یا مخصوص غنائم جنگى است؟ بر فرض هم که مفهومش عام باشد، آیا مورد، مخصّـِص است یا نه؟
پس در دو موضوع بحث است: اول: غنیمت، هر چیزى است که انسان به دست مى آورد ظاهر سخن اهل لغت این است که غنیمت، اعم از دستاوردهاى میدان جنگ است و مراد، هر چیزى است که انسان به دست مى آورد. به برخى از تعابیر اهل لغت اشاره مى شود. خلیل، ازهرى و راغب، غُنم را چیزى دانسته اند که انسان به دست مى آورد، دستاورد، آن چه بى مشقت به دست مى آید، هر چه که از دشمن یا دیگرى به دست مى آید.( العین، تهذیب اللغه و مفردات، واژه «غنم».)
ابن فارس، این واژه را به معناى دست یافتن به چیزى دانسته که قبلاً مالک آن نبوده، سپس مخصوص به چیزى شده که از مشرکین گرفته مى شود.( مقاییس اللغة، واژه غنم.)
ابن منظور، آن را یافتن چیزى بدون مشقّت شمرده و ابن اثیر آن را به معناى فزونى و افزایش در قیمت دانسته و فیروز آبادى هم آن را بدست آوردن چیزى بدون زحمت معنى کرده است.( لسان العرب و نهایة اللغة، واژه غنم)
کسان دیگرى همچون زبیدى در تاج العروس، نیز در کتاب «الرائد» و منابع دیگر، معنایى براى غُنم و غنیمت گفته اند که مى رساند مفهوم آن هر گونه بهره، فایده، دستاورد، افزایش بها و... است و اختصاصى به آن چه انسان در جنگ ها به دست مى آورد ندارد.
بلکه معناى آن وسیع تر از آن است، هر چند کاربرد بیشتر آن در دوره هاى پس از نزول قرآن، در مورد چیزى است که در میدان نبرد به دست مى آید، از این رو کاربرد این کلمه در قرآن و حدیث نبوى هم در مطلق چیزى است که انسان به دست مى آورد.

قرآن کریم، واژه «مغنم» را در موردى به کار برده که انسان چیزى به دست مى آورد، هر چند از راه غیر جنگ، بلکه از طریق کار عادى دنیوى یا اخروى باشد و از آن با تعبیر «مغانم کثیره» یاد کرده است.( (فَعِنْدَ اللهِ مَغانِمُ کَثِیرَةٌ) (نساء، 94).) مقصود از این مغانم بسیار، به دلیل آنکه در مقابل «کالاى زندگى دنیا» آمده، پاداش آخرت است. طبق این آیه، مَغنم حتى به آنچه انسان در این دنیا یا میدان هاى جنگ به دست مى آورد اختصاص ندارد، بلکه هر دستاوردى را گرچه اخروى باشد شامل مى شود.در روایاتى هم کلمه مغنم و غنیمت و غُنم به کار رفته که حضرت رسول(صلى الله علیه وآله) آنها را در معناى بهشت، آثار ماه رمضان به کار برده است. در نهایه ابن اثیر آمده است: روزه در زمستان، غنیمت سرد و خُنک است و روزه را به خاطر پاداش آن، غنیمت به حساب آورده است.( نهایه، ماده «غنم».)

دوم: مورد، مخصص نیست
وقتى مفهوم لفظ، هر دستاورد انسان است، ورود آن در موردى خاص، مفهوم آن را تخصیص نمى زند و دایره مفهوم عام آن را محدود نمى سازد.

غنیمت در تفاسیر اهل سنت

رشیدرضا در تفسیر المنار غنیمت به كار رفته در آیه را به معناى وسیع ذكر كرده و آن را به غنائم جنگى اختصاص نداده است ولى معتقد است باید معناى وسیع آیه فوق را به خاطر قید شرعى مقیّد به غنائم جنگى كرد .(تفسیرالمنار ، ج 10 ، ص 3.)
آلوسى نیز در تفسیر روح المعانى غنم را در اصل لغت به معناى هر گونه سود و منفعت دانسته است .
وغنم فی الأصل من الغنم بمعنى الربح(روح المعانى ، ج 10 ، ص 2.)
یعنی : غنم در اصل به معنای سود به کار برده می شده است

روایات اهل سنت در مورد خمس

1- و قد عبدالقیس لرسول الله فقالوا: ان بیننا و بینك المشركین و انا لا نصل الیك الاّ فى اشهر الحرم خمرنا بجمل الامره ان عملنا به دخلنا الجنة و ندعو الیه من ورائنا. قال: آمركم باربع و انهاكم عن اربع، آمركم بالایمان بالله و هل تدرون ما الایمان؟ شهادة ان لااله الاّالله و اقام الصلاة و ایتاء الزكاة و تعطوا الخمس من المغنم (صحیح البخارى ، ج 4 ، ص 250 و صحیح مسلم ، ج 1 ، ص 35 .)

ترجمه: گروهى از عبدالقیس حضور پیامبر خدا(صلى الله علیه وآله) آمدند و گفتند: مشرکان بین ما و شما هستند و جز در ماه هاى حرام دسترسى به شما نداریم. به ما توصیه جامعى بفرما که اگر به آن عمل کنیم وارد بهشت شویم، دیگران را هم به آن فرا بخوانیم. پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرمود: شما را به چهار چیز فرمان مى دهم و از چهار چیز نهى مى کنم. شما را فرمان مى دهم به ایمان به خدا، آیا مى دانید ایمان چیست؟ شهادت به یکتایى خدا، اداى نماز، پرداخت زکات و دادن خمس غنائم

روشن است که پیامبر(صلى الله علیه وآله)، از بنى عبد القیس نخواسته که غنائم جنگى را بپردازند، چرا که آنان در غیر از ماه هاى حرام از قبیله خود نمى توانستند بیرون روند، چون از مشرکان مى ترسیدند. پس مقصود از غنائم، همان معناى لغوى آن است، یعنى آن چه به دست مى آورند. بر آنان بود که خمس سودهاى خود را بپردازند:
نوشته ها و اسنادى هست که پیامبر(ص) آنها را نوشته و بر صاحبان آنها خمس را واجب ساخته است. پس از نقل آنها خواهیم گفت که آنها دلالت بر خمس در سودها و درآمدها مى کند، هر چند غنیمت جنگى نباشد.

پیامبر خدا(صلى الله علیه وآله) وقتى عمرو بن حزم را به یمن اعزام کرد، در حکم او نوشت:
2- بسم الله الرحمن الرحیم هذا عهد من النبى رسول الله لعمرو بن حزم حین بعثه الى الیمن، امره بتقوى الله فى أمره كله و ان یأخذ من المغانم خمس الله و ما كتب على المؤمنین من الصدقه من العقار عشر ما سقى البعل و سقت السماء و نصف العُشر مما سقى الغرب (اى الدلوا العظیمة) (سیرة ابن هشام، 4،ص 256 و فتوح البلدان،ج1،ص81)
ترجمه:بسم الله الرحمن الرحیم این عهد و حکمى از پیامبر خدا براى عمرو بن حزم است، آن گاه که او را به یمن اعزام کرد. او را به تقواى الهى در همه کارهایش دستور داد و این که از مغانم، خمس خدا را بگیرد، و آن مالیاتى که بر زمین هاى مؤمنین مقرر شده است، یعنى یک دهم از آنچه به صورت دیم آبیارى مى شود و یک بیستم از آنچه با دلو آبیارى مى گردد

3- من محمد النبىّ للفجیع و من تبعه و اسلم و اقام الصلاة و آتى الزكاة و اطاع الله و رسوله و اعطى من المغانم خمس الله .الطبقات الكبرى،ابن سعد،ج 1،ص 270
ترجمه : به فُجیع و پیروان او نوشت: «از محمد پیامبر به فُجیع و پیروان او که مسلمان شده و نماز خوانده، زکات پرداخته اند و خدا و رسولش را اطاعت کرده و خمس درآمدها را براى خدا پرداخت کرده اند»
4- كتب لنبى ثعلبة بن عامر : من اسلم منهم و اقام الصلوة و آتى الزكاة و اعطى خمس المغنم و سهم النبى.(اُسدالغابة، ج 3، ص 34.)
ترجمه :به بنى ثعلبة بن عامر نوشت: «هر که از آنان مسلمان شد و نماز برپا داشت و زکات داد و خمس غنیمت و سهم پیامبر را پرداخت

5- كتب لملوك حمیر : و آتیتم الزكاة و اعطیتم من الغنائم خمس الله و سهم النبى و صفیّه و ما كتب الله على الؤمنین من الصدقة .(سیره ابن هشام ، ج 4 ، ص 258)
ترجمه : به پادشاهان حمیر نوشت: «زکات مى دهید و از غنایم، خمس براى خدا و سهم خاص پیامبر را و آن چه را خداوند بر مؤمنان به صورت صدقه واجب ساخته مى پردازید
از این نامه ها به روشنى برمى آید که رسول خدا(صلى الله علیه وآله) از آنان نخواسته که خمس غنائم جنگ هایى را که در آنها شرکت داشتند بپردازند، بلکه خمس و صدقه اى را که در اموال آنان بوده مى طلبیده است. از آنان خمس مى طلبید، بدون آنکه شرط کند وارد جنگ شده باشند و غنائمى به دست آورده باشند.

به علاوه، حاکم اسلامى یا جانشین او عهده دار جمع آورى غنائم جنگ پس از پیروزى و تقسیم آنها پس از استخراج خمس آنهایند و هیچ یک از جنگجویان مالک چیزى جز آنچه از لباس و سلاح کشته به دست مى آورند، نیستند وگرنه دزدى کرده اند. پس وقتى اعلان جنگ و جداکردن خمس غنائم در دوران پیامبر(صلى الله علیه وآله)، از شؤون پیامبرخدا(صلى الله علیه وآله)است، درخواست خمس از مردم و تأکید بر آن در نامه ها و قراردادها براى چیست؟ معلوم مى شود آنچه را مى طلبیده، مربوط به غنائم جنگ نبوده است، علاوه بر این که نمى توان گفت مقصود از غنیمت در این نامه ها، چیزهایى بوده که مردم در جاهلیت از راه غارت به دست آورده بودند، چرا که آن حضرت به شدّت از غارتگرى و چپاول نهى کرده و فرموده است: هرکس چیزى را غارت کند از ما نیست (سنن ابن ماجه: ج2، ص1298 کتاب الفتن.)

غارت نزد عرب، به معناى غنیمتى بوده که امروز به کار مى رود، یعنى گرفتن مال دشمن. پس وقتى غارت، در دین مجاز نیست و جنگ بدون اذن پیامبر(صلى الله علیه وآله) هم جایز نبوده است، پس غنیمتى که در این نامه ها و عهدنامه ها آمده، همان دستاوردهاى مردم از غیر راه جنگ، یعنى از راه کسب و امثال آن بوده است. پس باید گفت: خمسى را که پیامبر(صلى الله علیه وآله) از آنان مى طلبیده، خمس درآمدها و بهره هاى غیر از راه جنگ و غارت بوده است

آیه مودت وخمس

اینکه صاحب مقاله گفته است خمس با آیه مودت منافات دارد باید گفته شود که هیچ گونه منافاتی در بین نیست زیرا هیچ کس خمس را به معنای اجر ندانسته است وهیچ مفسری نه از اهل سنت ونه امامیه نگفته اند که پرداخت خمس یک نوع اجرمحسوب می شودبله می توان گقت كه پرداخت خمس به جهتى تأیید همان درخواست نبوى مبنى بر دوستى اهل بیت از سوى مردم است. زیرا یارى دادن پیامبر و امام معصوم از نظر مادی  در جهت تقویت و نشر حقایق دینى و برطرف كردن نیازمندیهاى مادى سادات مستمند در واقع گامى است در طریق دوستى و محبت پیامبر و اهل بیت (ع)

وبلاگستان

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
5 + 8 =
*****