در مورد ازدواج فرزندان حضرت آدم توضيح دهيد؟

08:18 - 1391/10/15
آنچه ظاهر آيه شريفه مي‌رساند اين است:نسل انسان به آدم و حوا مي‌رسد بدون اينكه شخص ديگري ـ چه زن و چه مرد ـ در اين مواليد نقشي مشاركتي داشته باشد.
ازدواج فرزندان آدم

در مورد فرمايش نامربوط و چندش‌آور ازدواج فرزندان حضرت آدم با هم توضيح دهيد؟

پاسخ :

قرآن كريم كه به مثابه دفترچه راهنماي آفرينش در ابتدا و انتهاي آن و سعادت و شقاوت آن مي‌باشد. در باب خلقت انسان به طور كامل سخن گفته است. آنچه كه از نصّ قرآن كريم به دست مي‌آيد اين است كه نسل انسان حاضر، به زن و مردي مي‌رسد كه مرد را آدم ناميده است و روايات ائمه اطهار ـ عليهم السّلام ـ زن را حوا معرفي كرده‌اند. چنانچه در تورات امروزي هم اين‌گونه است.[1]

در آياتي مي‌فرمايد: «و بدء خلق الانسان من طين ثم جعل نسله من سلالة من ماءٍ مهين»
«و آفرينش انسان را از گِل آغاز كرد. سپس نسل او را از عصاره‌اي از آب ناچيز و بي‌قدر آفريد.»[2]

كه معلوم مي‌نمايد كه ظهور انسان ابتدا با خاك بوده و سپس بقاء نسل و ادامه آن به وسيلة نطفه انساني بوده است، و مردان و زنان و دختران پسران آدم و زوجة او هستند. پس طبقة اول انسان، آدم و حوا بوده است كه با ازدواج آنها پسران و دختراني به وجود آمده‌اند. اما اينكه ادامة نسل با ازدواج اينها با هم بوده است يا به نحوة ديگر آياتي گوياي جواب آن است: خلقكم من نفس واحده و خلق منها زوجها و بثّ منهما رجالاً كثيراً و نساءاً.
«همه شما را از يك انسان آفريد و همسر او را از جنس او خلق كرد و از آن دو، مردان و زنان فراواني را منتشر ساخت.»[3]

آنچه كه ظاهر آيه شريفه مي‌رساند اين است: نسل انسان به آدم و حوا مي‌رسد بدون اينكه شخص ديگري ـ چه زن و چه مرد ـ در اين مواليد نقشي مشاركتي داشته باشد.

چنانچه اگر كس ديگري مشاركت داشته است به اين صورت كه خودش يا فرزندانش با فرزندان آدم ازدواج كرده باشد، در اين صورت لازم مي‌بود كه در آيه شريفه مي‌فرمود: آن دو و كسان ديگري، مردان و زنان فراواني منتشر ساخت. يا جملات ديگري مي‌فرمود كه اين مشاركت را معلوم مي‌نمود.
پس منحصر بودن نسل انسان در آدم و حوا، تنها با ازدواج فرزندان آنها با همديگر قابل اثبات است.

اولين سؤالي كه با اين سخن پيش مي‌آيد، اين است كه اين عمل در اسلام و بنا به آنچه كه معروف است در ساير شرايع، حرام و ممنوع بوده است. در جواب اين سؤال بايد گفت كه ازدواج يك حكم شرعي است كه تابع مصالح و ضرورت‌هاي خاصي است و امري تكويني و باطني نيست كه غير قابل تفسير باشد.

و معلوم است كه قوانين و احكام شرعي در دست خداوند متعال مي‌باشد و او مي‌تواند به خاطر ضرورت‌هايي، يك عملي را جايز اعلام كند و بعداً به خاطر رفع آن ضرورت و نيز جلوگيري از انتشار فحشاء آن را ممنوع نمايد.[4] و الله يحكم و لا معقب لحكمه. «و خداوند حكم مي‌كند و هيچ كس را ياراي جلوگيري يا ردّ احكام او نيست.»[5]

شايد اشكال شود كه اين عمل (ازدواج خواهر و برادر) بر خلاف فطرت انساني است و شرايع الهي هم همه بر اساس فطرت سليم انساني بنا نهاده شده‌اند. براي حل اين اشكال مي‌توان گفت كه فطرت انساني از اين جهت اين گونه ازدواج را منفور مي‌داند كه باعث شيوع فحشاء شده و غريزة عفّت و پاكدامني را از بين مي‌برد و اجتماعات انساني را در ورطة هلاكت مي‌اندازد.

ولي بايد گفت ازدواج خواهر و برادر در دنياي امروزه كه مملوّ از انسان‌هاي بيگانه از هم مي‌باشد. فجور و فحشاء محسوب مي‌گردد. اما در زماني كه اجتماع انساني غير از دو برادر و دو خواهر نبوده است و خواست الهي نيز به تكثير نسل آنها تعلق گرفته بوده، در آن صورت اين‌گونه ازدواج، فحشاء محسوب نخواهد گرديد.

اما مونتسكيو در كتاب روح القوانين خود مي‌گويد: اين عمل مخالف قوانين طبيعي است چرا كه بر اساس قانون طبيعت، اجتماع انساني براي سعادت او شكل گرفته است ولي آميزش درون خانواده و منزل غريزة عشق و محبت بين خواهر و برادر را از بين مي‌برد.

جواب اين سخن تا حدودي از مطالب قبلي معلوم است، اما باز مي‌توان گفت، سخن مذكور موقعي صحيح است كه نيازي ضروري براي ازدواج خواهر و برادر موجود نباشد. از سوي ديگر غير از قوانين طبيعي قوانين وضعي هم هست كه حافظ مصالح موجود در زمان خاص هستند كه خود گاه مسائلي را جايز مي‌دانند كه قوانين طبيعي آن را ممنوع مي‌شمارد.[6]

اما در مقابل اين نظريه، نظريات ديگري آورده شده است از قبيل اينكه:
1ـ هابيل و قابيل با دو دختر كه يكي از جنيان بوده و ديگري حوريه بوده است ازدواج كرده‌اند.[7]
2ـ فرزندان آدم با بازماندگان انسان‌هاي گذشته ازدواج كرده‌اند كه سال‌ها قبل از آدم بر روي زمين زندگي مي كرده‌اند.[8]
اما چنانچه در توضيح نظر اول از قول علامه طباطبايي نقل شد معلوم مي‌گردد كه اين دو سخن بر خلاف ظاهر آيات قرآن مي‌باشد. والله اعلم.

معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. تفسير نمونه، ج2، مكارم شيرازي.
2. قصص القران، راوندي.
3. تاريخ انبياء، رسولي محلاتي.[1] . طباطبايي، محمدحسين، الميزان في تفسير القرآن، تهران، دار الكتب الاسلاميه، چاپ پنجم، 1372، ج 4، ص 151.
[2] . مكارم شيرازي، ناصر، ترجمه قرآن كريم، سجده/7 و 8،
[3] . ترجمة همان منبع، نساء/1.
[4] . طباطبايي، پيشين، ص154.
[5] . رعد/41، ترجمه همان منبع.
[6] . طباطبايي، پيشين، ص 155.
[7] . مكارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، قم، مدرسه امير المؤمنين، ص 455.
[8] . همان.

منبع:سایت اندیشه قم
 

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
4 + 10 =
*****