عقيده اشاعره و معتزله درباره هدايت و ضلالت چيست؟

11:35 - 1393/07/07
چکیده: معتزله معتقد بودند كه انسان در قبال اعمال خود مختار است يعني خداوند انسان را آفريده و توانايي بر انجام فعل را نيز به او داده است و از آن پس ديگر در تحقق فعل او دخالت ندارد و انسان خود به طور مستقل افعال خود را انجام مي دهد.(2) كه البته شيعه هيچ يك از دو نظر را قبول ندارد بلكه معتقد است كه انسان نه مجبور مطلق است نه مختار مطلق.

معتزله كه در اول قرن دوم هجري پيدا شدند، و با كناره گيري واصل بن عطا از حسن بصري به اين نام ناميده شدند. گروهي هستند كه در مقابل جبرگرايان به وجود آمدند و جبرگرايان معتقداند كه، انسان در برابر افعال خود، از خود اختيار ندارد و هر كار خير و شري كه از انسان صادر مي شود آن را به خدا نسبت مي دهند و نسبت آن افعال به انسان را مجازي مي دانند.(1)

امّا معتزله معتقد بودند كه انسان در قبال اعمال خود مختار است يعني خداوند انسان را آفريده و توانايي بر انجام فعل را نيز به او داده است و از آن پس ديگر در تحقق فعل او دخالت ندارد و انسان خود به طور مستقل افعال خود را انجام مي دهد.(2) كه البته شيعه هيچ يك از دو نظر را قبول ندارد بلكه معتقد است كه انسان نه مجبور مطلق است نه مختار مطلق.
اين دو فرقه كلامي اهل سنت در خيلي از مسائل كلامي و شاخه هاي آن در مقابل هم قرار دارند و يكي از اين مسائل مسئله هدايت و ضلالت هست، كه در قرآن كريم به دفعات در آيات مختلف با معاني مختلف آمده است. به طوري كه ماده هدي با مشتقاتش 236 بار در قرآن ذكر شده است و مفسران تفسير هاي مختلفي از آن ارائه داده اند. و نيز فرق مختلف درباره هدايت و ضلالت نظرات متفاوتي ارائه داده اند.
گروه معتزله درباره اضلال قبول دارند كه اگر اراده ازلي خدا به افعال بندگان تعلق بگيرد ديگر اختياري باقي نمي ماند. و براي اينكه مختار بودن انسان را ثابت كنند، ناگزير شده اند بگويند، افعال بندگان مورد اراده ازليه خدا نيست آنها معتقد هستند تمام موجودات خالقي دارند و افعال انسان نيز خالقي دارد و آن خود انسان است. غافل از اينكه اين هم نوعي دو خدايي و ثنويت است.(3)
اشاعره و افراد جبرگرا مي گويند ايمان و كفر فعل خداست كه هر كس از بندگان را بخواهد از ايمان بهره مند نموده و او را هدايت مي كند و هر كس را بخواهد كافر مي گرداند و به ضلالت مي كشاند بنابراين وقتي كه اشاعره آيه فَيُضِلُّ اللّهُ مَن يَشَاء وَيَهْدِي مَن يَشَاء(4) خدا هر كه را بخواهد به ضلالت مي كشاند و هر كه را بخواهد به مقام هدايت مي رساند» را مي خوانند. مي گويند: هدايت و ضلالت هر دو به دست خداست. پس نظام عالم همه جبر است.
و اين توجيه و تفسير بر اساس آن پيش فرضي است كه در ذهن خود دارند يعني اعتقاد به جبر، در مقابل معتزله كه قائل به تفويض و اراده مطلق انسان هستند و در قرآن هم به آياتي استناد مي كنند كه «خداوند در هيچ قومي تغييري ايجاد نمي كند مگراينكه مردم خودشان تغيير ايجاد كنند».(5)
علامه طباطبائي در تفسير آيه وَعَلَي اللّهِ قَصْدُ السَّبِيلِ وَمِنْهَا جَآئِرٌ وَلَوْ شَاء لَهَدَاكمْ أَجْمَعِينَ.(6)
بر خداست كه قصد سبيل (راه هدايت) را معين و روشن كند و بعضي راهها جور است و اگر خدا مي خواست همه را به هدايت مي كشيد» مي فرمايد: اين آيه نيز از جمله آياتي است كه محل معركه آراء و اختلاف عقيده دو فرقه اشاعره و معتزله مي باشد.
معتزله به اين آيه استدلال كرده اند بر اينكه: پاره اي از امور ديگر را نمي شود به خدا نسبت داد، چون در اين آيه قصد السبيل (هدايت) را به خدا نسبت داده، و سبيل جائر را نسبت نداده ـ در مقابل، اشاعره براي پاسخ گويي به آنان و اينكه اين دلالت را از آيه بگيرند خود را به زحمت انداخته اند، يكي گفته است: هر دو را به خدا نسبت نداده منظور رعايت ادب است نسبت به خداوند، ديگري گفته: مقصود از عبارت « وعلي الله قصد السبيل» اين است كه فضل و كرم خدا باعث شد كه از ميان دو راهي كه او خودش درست كرده حق را بيان كند و راه باطل و جائر را بيان نكند و گرنه در اصل هر دو راه مجعول از جانب خداي متعال مي باشد.(7)
بنابراين با توجه به اينكه مفهوم هدايت و ضلالت يكي از شاخه هاي مسئله جبر و اختيار عنوان شده و از ديرباز بين معتقدين به مسئله جبر و اختيار در مورد هدايت و ضلالت اختلاف وجود داشته و دارد. معتزله معتقد است كه هدايت و ضلالت از افعال اختياري و ارادي انسان است ولي اشاعره چون معتقد به جبر هستند هدايت و ضلالت را بر مبناي اعتقادي خود تفسير مي كنند و هر دو را به خدا نسبت مي دهند.
اما شيعه معتقد است كه گمراه كردن خدا اينان را به اين خاطر است كه درمقابل اعمال زشتي كه انسان انجام مي دهد لذا فرد مستحق ضلالت مي باشد. نه اينكه خداوند ابتداء برخي از افراد را اگر بخواهد بدون هيچ گونه اعمال ناپسند مجازات كند.
و ضلالت ابتدائي از طريق خود بشر شروع مي شود چرا كه خداوند هم از طريق فطرت و هم به وسيله دعوت انبياء بشر را هدايت كرده و راه را يادشان داده است پس اگر كسي با اين حال راه را گم مي كند خودش مي كند، نه كس ديگري. درباره هدايت هم بايد گفت كه خداوند وسايل و ابزار هدايت را در معرض شناخت و بهره برداري انسان ها قرار داده است و در عين اينكه حجت بر آنها تمام شده است هرگز براي وصل به هدايت و خيرات و كمالات مجبور نيستند.(8)

پاورقی:

1. مشکور، محمد جواد، موسوعة الفرق الاسلامية، بيروت، مجمع البحوث الاسلاميه، 1415ق، ص474.
2. رباني گلپايگاني، علي، فرق و مذاهب کلامي، قم، مرکز جهاني علوم اسلامي، 1381ش، ص368.
3. طباطبائي، محمد حسين، تفسير الميزان، ترجمه سيد محمد باقر موسوي، ج1، ص155.
4. ابراهيم : 4.
5. رعد : 11.
6. نحل : 9.
7. طباطبائي، محمد حسين، الميزان، ج12، ص213.
8. جعفري، محمد تقي، تفسير نهج البلاغه، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، 1368ش، ج8، ص20.
منبع: نرم افزار پاسخ - مرکز مطالعات و پاسخ گویی به شبهات

با عضویت در خبرنامه مطالب ویژه، روزانه به ایمیل شما ارسال خواهد شد.