چکیده: خلیفه دوم در حدیثی که در منابع اهل سنت وجود دارد، به مقام و منزلت بلند مرتبه و بینظیر امیرالمومنین(علیهالسلام) اعتراف کرده و ايشان را سرآمد جمیع مومنین بعد از رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) میداند.
یکی از مسائل مورد اتفاق جمیع فرق اسلامی، مقام و جایگاه بینظیر امیرالمومنین «علیبنابیطالب» (علیهالسلام)است؛ مقام و منزلت ایشان بدون شک بعد از نبی گرامی اسلام(صلیاللهعلیهوآله) بینظیر بوده و افضل امّت اسلام محسوب میشود. این مطلب حتی مورد اعتراف خلفای سهگانه اهل سنت میباشد.
خلیفه دوم «عمربنخطاب» در حدیثی که در منابع اهل سنت وجود دارد، به مقام و منزلت بلند مرتبه و بینظیر امیرالمومنین(علیهالسلام) اعتراف کرده و ايشان را سرآمد جمیع مومنین بعد از رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) میداند.
علامه امينى میگويد: حافظ «دار قطنى» و «ابنعساكر» از بزرگترین علمای اهل سنت، نقل کردهاند: روزی دو نفر از مسلمین بلاد دور، نزد «عمربنخطاب» آمدند و از طلاق كنيز سوال كردند كه چند مرتبه مىتوان او را طلاق داد، تا حرام نشود و ديگر نتوان او را به عقد جديدى نكاح کرد؟
عمر به اتفاق آن دو برخاست و به مسجد آمدند، در ميان حلقهاى از جمعيت، مردي نشسته بود؛ عمر گفت: اى مرد، در طلاق كنيز چه مىگویى؟ آن مرد سر خود را به سوى او بلند كرد و با دو انگشت سبابه و وسطى اشاره كرد؛ عمر دانست كه طلاق کنیز، دو طلاق است و فورا به آن دو مرد گفت «تطليقتان» يعنى دو بار طلاق.
يكى از آن دو با تعجب گفت: سبحان اللّه، ما نزد تو آمديم، و تو اميرالمومنين و بزرگ آنها هستى، چگونه از او سوال كردى؟ و به اشاره او با دو انگشت خود، اكتفا نمودى؟ عمر گفت: آيا مىدانيد اين مرد كيست؟ گفتند: نه؛ گفت: اين مرد، «علىبنابیطالب» است.
سپس گفت: «اشهد على رسول اللّه(صلیاللّهعليهوآله) لسمعته و هو يقول: انّ السّماوات السّبع، و الارضين السّبع، لو وضعا فى كفّة، ثمّ وضع ايمان علىّ فى كفّة لرجّح ايمان علىّ بن ابيطالب: شهادت مىدهم بر رسول خدا(صلیاللّهعليهوآله) كه از او شنيدم كه درباره على مىفرمود: اگر آسمانهاى هفتگانه و زمينهاى هفتطبقه را در كفه ترازویى بگذارند، و ايمان على(علیهالسلام) را در كفه ديگر، هر آينه ايمان علىبنابیطالب سنگينتر خواهد بود».[1]
سپس علامه امينى میگويد: این حدیث را «زمخشرى» نیز روایت کرده و در آن روايت، این مطلب اضافه شده است، آندو نفر به عمر گفتند: تو خليفه مسلمين هستى و آمدهايم از تو سوال كنيم، امّا تو ما را پيش مرد دیگرى بردى و از او سوال نمودى، يكى از آندو گفت: ای عمر، به خدا سوگند من ديگر با تو سخن نخواهم گفت. عمر گفت: واى بر تو، مىدانى اين مرد كه بود؟ او «علىبنابيطالب» است (ادامه روایت).
و اين روايت را گنجى در «كفايه» ص 129 روايت نموده و گفته است كه هذا حسن ثابت، اين روايت، روايت خوب و قبول آن نزد علمای اهل سنت ثابت شده است. و نيز از طريق زمخشرى، خوارزمى و امام الحرمين در مناقب ص 78 و سيد على همدانى شافعى در مودة القربى روايت شده است.[2]
حال با توجه به این اعترافات و احادیثی که در منابع اهل سنت وجود دارد، آیا جای شک در افضلیت امیرالمومنین(علیهالسلام) بر جمیع مسلمین بعد از نبی گرامی(صلیاللّهعليهوآله) اسلام وجود دارد؟!
-------------------------------------------
پینوشت:
[1]. الغدير، ج 2، ص 299.
[2]. سید محمد حسن تهرانی، امام شناسى، ج1، ص 233.
نظرات
هيچ شكي وجود نداره الا اينكه بگيم اينها هم مثل مسيحيان نجران عمل مي كنند . مسيحيان نجران با اينكه فهميدند حق با پيغمبر خدا است و از انجام مباهله انصراف و به جزيه راضي شدند . اينها هم فهميدند كه حق با علي است ولي نميخواهند اقرار كنند كه اشتباه كرده اند.