تهران در روایتی از کتاب کافی!

23:00 - 1393/09/25
بر اساس این روایت، زوراء نام مکانی است در نزدیکی کوه ری (ری از مناطق معروف در مرکز ایران است) و مقصود از آن حادثه، اتّفاقی است که در آخر الزمان در آن نقطه صورت می‌گیرد... البته سایر روایاتی که درباره این شهر نقل می‌شود از نظر سندی دچار مشکل‌اند. مثلا روایتی که در آن نام طهران برده شده و در مورد رفتار مردم این شهر سخن می‌گوید، تنها در منتخب التواریخ عبدالقادر بدائونی (متوفی۱۰۲۴ق) آمده و سندی ندارد.
طهران

رهروان ولایت ـ در بسیاری از روایات مروبط به حوادث نزدیک به ظهور امام عصر(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه) از حادثه‌ای خون‌بار در مکانی به نام «زوراء» یاد شده است. «زوراء» در لغت به معنای چیزی است که کجی و خمیدگی داشته باشد.

در مورد این‌که مقصود از «زوراء» کجاست؟ دو نظر عمده وجود دارد:

1. بسیاری بر این باورند که منظور از زوراء شهر طهرانِ (تهران) کنونی است. این مطلب از طریق روایات معتبر قابل اثبات است:
«معاويه بن وهب روایت کرده: امام صادق(عليه‌السّلام) به شعرى از «ابن ابى عقب» تمثّل جست كه گويد:
وَ يَنْحَرُ بِالزَّوْرَاءِ مِنْهُمْ لَدَى الضُّحَى
ثَمَانُونَ ألْفاً مِثْلَ مَا تَنْحَرُ الْبَدَن
يعنى در هنگام ظهر در «زوراء» هشتاد هزار تَن از آن‌ها چون شتر قربانى می‌شوند؛ سپس به من فرمود: زوراء را مى‏‌شناسى؟ من عرض كردم: قربانت شوم، می‌گويند: زوراء همان بغداد است! فرمود: نه، سپس فرمود: آيا به «رى» رفته‏‌اى؟ عرض كردم: آرى، فرمود: بازار چهارپايان رفته‌‏اى؟ عرض كردم: آرى: فرمود: آن كوه سياه را كه در طرف راست جاده است ديده‏‌اى؟ همان‌جا زوراء است كه هشتاد هزار از ايشان ـ كه هشتاد نفرشان از فرزندان فلان هستند و همه آن‌ها شايسته خلافت هستند ـ در آن‌جا كشته شوند».[۱]

بر اساس این روایت «زوراء» نام مکانی است در نزدیکی کوه ری (ری از مناطق معروف در مرکز ایران است) و مقصود از آن حادثه، اتّفاقی است که در آخر الزمان در آن نقطه صورت می‌گیرد.[2]

2. در مقابل، عدّه‌ای با استناد به بعضی روایات[3] مقصود از زوراء را شهر بغداد دانسته‌اند که در عراق واقع است. سپس در مورد حادثه‌ای که امامان معصوم(عليهم‌السلام) از آن خبر داده‌اند، دچار اختلاف شده‌اند:
به اعتقاد عدّه‌ای، مقصود جنگی است که در زمان مأمون عبّاسی در آن‌جا اتّفاق افتاد و بسیاری از «بنی‌العبّاس» در آن کشته شدند. [4]

برخی دیگر مقصود از این حادثه را حمله مغول به بغداد دانسته‌اند؛ علامه حلّی در کشف الیقین از پدر خود قضیه‌ای را نقل می‌کند: «سبب این‌که مردم حلّه، کوفه و مشهدین شریفین از حمله مغول در امان ماندند، این بود که پدرم قبل از سقوط بغداد، نامه‌ای به هولاکو نوشت مبنی بر این‌که حاضر به مصالحه با مغول و تسلیم در برابر آن‌هاست. بعد از آن به درخواست هولاکو به دربار او رفت. هولاکو پرسید: به چه سبب قصد تسلیم شدن دارید؟ ایشان جواب دادند: چون امیرالمومنین(عليه‌السلام) در خطبه مفصّلی حمله مغول به بغداد و فتح آن‌را پیش‌بینی فرموده‌اند. سپس تمام خطبه را برای هولاکو قرائت کرد و هولاکو امان نامه‌ای برای او نوشت».[5]
در این خطبه در مورد شهر زوراء بحث شده و برداشت پدر علامه از این روایت، بغداد بوده است.

قول اوّل با توجّه به صحّت سند روایت و وجود آن در کتاب کافی شریف، قابل پذیرش است.

بنابراین: شهر تهران همان زوراء است و این شهر، مقارن قیام امام زمان(عجّل‌الله‌تعالي‌فرجه‌الشريف) مورد هجوم دشمنان قرار مي‌گيرد؛ همچنان كه نعمانی هم در ضمن روایتی از کعب الاحبار، حمله به زوراء را از نشانه‌های ظهور دانسته است.[6]
حال، اين مورد هجوم قرار گرفتن اين شهر در آخرالزمان را به دو صورت مي‌توان تصوّر نمود:
الف) ابتدا اينكه بگوييم مقارن با ظهور حضرت حجّت(عليه‌السلام) اين شهر از ظلم و جور پر شده و مردم آن، ديگر در صراط مستقيم نبوده و پيرو راه اهلبيت(عليهم‌السلام) نيستند، پس يك نفر قيام مي‌كند و به جنگ با آن‌ها مي‌رود.
ب) برداشت دوّم هم اين است كه؛ از جمله علائم ظهور، اين است كه تمام دنيا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوراً (يعني از ظلم و ستم، پر مي‌شود) و اين يك‌پارچگي در ظلم و جور، باعث هجوم همه جانبه به اين سرزمين مي‌شود. سرزميني كه داعيه حفظ سنّت رسول خدا و اهلبيت(عليهم‌السلام) و پيروي از آن حضرات را دارد.

با توجّه به وضعيّت فعلي كشور ما (عليرغم وجود انحراف‌ها، ظلم‌ها و بي عدالتي‌ها)، آنچه به ذهن سليم و به دور از شبهات و تعصّبات، متبادر مي‌شود، برداشت دوم است؛ چون اين اتّفاق از جمله اتّفاقات قبل از ظهور است و از سوي ديگر، اعتقاد به مهدويّت، غيبت و ظهور، بيشتر از هر جايي، در اين سرزمين وجود داشته و روز به روز بارورتر مي‌شود. پس اينكه بگوييم معتقدين به غيبت امام زمان(عجّل‌الله‌تعالي‌فرجه‌الشريف) در هنگامه ظهور آن حضرت، به اين شهر كه مملوّ از عقايد باطل است، حمله كرده و آن را نابود مي‌كنند، معنا نخواهد داشت، زيرا اين معتقدين، امروز ساكنين همين شهر هستند. مگر اينكه بگوييم در آينده اين عقيده ناب، جاي خود را به عقايد منحرف داده و اين شهر هم مملوّ از ظلم و جور مي‌شود كه از فرا رسيدن چنين روزي به خدا پناه مي‌بريم.

بعداً نوشت:
اخیراً نیز در نوشته‌ها و مقالات به ظاهر علمی، سعی شده با استناد به روایاتي عامی[7] (روایاتی که در کتب اهل سنّت موجودند) برای شهر زوراء و ساکنان آن و علّت ویرانی آن، مطالبی را اثبات کنند. به عنوان مثال: آن‌را مأمن دشمنان اهل بیت(علیهم‌السلام) و دار الفاسقین دانسته‌اند و حتّی برای ساختمان‌های آن نیز نشانه‌هایی را بیان کرده‌اند! [8]
البته این عدّه با نیّت خیرخواهانه دست به انتشار این روایات ضعیف می‌زنند و شاید می‌خواهند با ارائه نشانه‌های دقیق، مردم را به فکر خطرات و آفات آخر الزمان بیاندازند، امّا غافل از این‌که هدف، توجیه‌کننده عمل نیست.

 

-----------------------------------------
پي نوشت:
[1]. الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏8، ص: 178: عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ وَهْبٍ قَالَ: تَمَثَّلَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع بِبَيْتِ شِعْرٍ لِابْنِ أَبِي عَقِبٍ وَ يُنْحَرُ بِالزَّوْرَاءِ مِنْهُمْ لَدَى الضُّحَى ثَمَانُونَ أَلْفاً مِثْلُ مَا تُنْحَرُ الْبُدْنُ...؛ الروضة من الكافي / ترجمه رسولى محلاتى، ج‏1، ص: 259.
[2]. مجمع البحرين، ج‏3، ص: 320.
[3]. الأمالي (للطوسي) ص 199؛ المجلس السابع- بحار الانوار: 14/ 210، حديث 7: « امام باقر(عليه السّلام) مى‏فرمايد: هنگامى كه اميرالمومنین از پيكار با خوارج برمى‏گشت، از شهر "زوراء" گذشت و به مردم فرمود: راه برويد و از اين شهر دور شويد؛ چون فرو رفتن آن سريعتر از فرو رفتن ميخ، در آرد الك شده است...»
[4]. القاموس المحيط، ج 1، ص 567 (زور)- معجم البلدان، ج‏3، ص: 155.
[5]. كشف اليقين في فضائل أمير المؤمنين، ص81: فقال له والدي إنما أقدمنا على ذلك لأنا رُوِّينَا عَنْ إِمَامِنَا عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع أَنَّهُ قَالَ:« فِي بَعْضِ خُطَبِهِ: الزَّوْرَاءُ وَ مَا أَدْرَاكَ مَا الزَّوْرَاءُ أَرْضٌ ذَاتُ أَثْلٍ... يَتَّخِذُهَا وُلْدُ الْعَبَّاسِ مَوْطِناً وَ لِزُخْرُفِهِمْ مَسْكَناً... لَا يَأْتَمِرُونَ بِمَعْرُوفٍ إِذَا عَرَفُوهُ وَ لَا يَتَنَاهَوْنَ عَنْ مُنْكَرٍ إِذَا أَنْكَرُوهُ يَكْتَفِي الرِّجَالُ مِنْهُمْ بِالرِّجَالِ وَ النِّسَاءُ بِالنِّسَاءِ فَعِنْدَ ذَلِكَ الْغَمُّ الْغَمِيمُ وَ الْبُكَاءُ الطَّوِيلُ وَ الْوَيْلُ وَ الْعَوِيلُ لِأَهْلِ الزَّوْرَاءِ مِنْ سَطَوَاتِ التُّرْكِ وَ مَا هُمْ التُّرْكُ قَوْمٌ صِغَارُ الْحَدَقِ وُجُوهُهُمْ كَالْمَجَانِّ الْمُطْرَقَةِ لِبَاسُهُمُ الْحَدِيدُ... لَا يَمُرُّ بِمَدِينَةٍ إِلَّا فَتَحَهَا...»
[6]. الغيبة للنعماني، النص، ص: 147: عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ ضَمْرَةَ عَنْ كَعْبِ الْأَحْبَارِ أَنَّهُ قَال‏: إِنَّ الْقَائِمَ مِنْ وُلْدِ عَلِيٍّ ع لَهُ غَيْبَةٌ كَغَيْبَةِ يُوسُفَ وَ رَجْعَةٌ كَرَجْعَةِ عِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ ثُمَّ يَظْهَرُ بَعْدَ غَيْبَتِهِ مَعَ طُلُوعِ النَّجْمِ الْأَحْمَرِ وَ خَرَابِ الزَّوْرَاءِ وَ هِيَ الرَّيُّ وَ خَسْفِ الْمُزَوَّرَةِ وَ هِيَ بَغْدَادُ وَ خُرُوجِ السُّفْيَانِيِّ وَ حَرْبِ وُلْدِ الْعَبَّاسِ مَعَ فِتْيَانٍ أَرْمِينِيَّةٍ وَ آذَرْبِيجَانَ تِلْكَ حَرْبٌ يُقْتَلُ فِيهَا أُلُوفٌ وَ أُلُوفٌ كُلٌّ يَقْبِضُ عَلَى سَيْفٍ مُحَلَّى تَخْفِقُ عَلَيْهِ رَايَاتٌ سُودٌ تِلْكَ حَرْبٌ يَشُوبُهَا الْمَوْتُ الْأَحْمَرُ وَ الطَّاعُونُ الْأَغْبَر- ابن عقده كوفى متوفّی 332 ق‏ در کتاب فضائل أمير المؤمنين عليه السلام، ص: 104 آنرا نقل کرده.
[7]. مانند این روایت: الهداية الكبرى، ص:398 و402:« قَالَ الْمُفَضَّلُ: يَا سَيِّدِي كَيْفَ تَكُونُ دَارُ الْفَاسِقِينَ الزَّوْرَاءَ فِي ذَلِكَ الْيَوْمِ وَ الْوَقْتِ قَالَ: فِي لَعْنَةِ اللَّهِ وَ سَخَطِهِ وَ بَطْشِهِ تُحْرِقُهُمُ الْفِتَنُ وَ تَتْرُكُهُمْ حُمَماً الْوَيْلُ لَهَا وَ لِمَنْ بِهَا كُلُّ الْوَيْلِ مِنَ الرَّايَاتِ الصُّفْرِ وَ مِنْ رَايَاتِ الْغَرْبِ وَ مِنْ كَلْبِ الْجَزِيرَةِ وَ مِنَ الرَّايَةِ الَّتِي تَسِيرُ إِلَيْهَا مِنْ كُلِّ قَرِيبٍ وَ بَعِيدٍ وَ اللَّهِ لَيَنْزِلَنَّ فِيهَا مِنْ صُنُوفِ الْعَذَابِ مَا لَا عَيْنٌ رَأَتْ وَ لَا أُذُنٌ سَمِعَتْ بِمِثْلِهِ وَ لَا يَكُونُ طُوفَانُ أَهْلِهَا إِلَّا السَّيْفَ، الْوَيْلُ عِنْدَ ذَلِكَ كُلُّ الْوَيْلِ لِمَنِ اتَّخَذَهَا مَسْكَناً فَإِنَّ الْمُقِيمَ بِهَا لِشَقَائِهِ وَ الْخَارِجَ مِنْهَا يَرْحَمُهُ اللَّهُ.»
[8]. مانند روایتی که تنها در منتخب التواریخ عبدالقادر بدائونی (متوفی۱۰۲۴ق) آمده و سندی ندارد: منتخب التواریخ ص 875: تهران به حدی می‌رسد که کاخ‌هایش شبیه کاخ‌های بهشتی می‌شود و زنانش چون حورالعین می‌گردند. لباس‌های کافران را می‌پوشند، خود را به شکل مستکبران در می‌آورند، بر زین‌ها سوار می‌شوند ، به همسران خود تمکین نمی‌کنند و درآمد شوهرانشان کفاف نمی‌دهد. از آن‌ها به قله کوه فرار کنید و مانند روباهی که بچه‌های خود را برداشته و از لانه‌ای به لانه دیگر می‌گریزد ، کودکان خود را برداشته، از پناه‌گاهی به پناه‌گاه دیگر بگریزید ...

نظرات

تصویر سیامک پاکنهال
نویسنده سیامک پاکنهال در

فرج اقاانشاالاه

تصویر سیامک پاکنهال
نویسنده سیامک پاکنهال در

فرج آقا انشاالاه

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
2 + 1 =
*****