من تمامي دستورات و احكام اسلام را قبول دارم و به آن عمل ميكنم ولي در رابطه با موسيقي به عقل و منطق خود عمل كرده و هر چه را از نظر خود حلال دانستم به آن گوش فرا ميدهم، آيا با چنين تفكري انسان به كمال ميرسد؟ (با توجه به اين مطلب كه نوار ترانه و غنا براي بنده مهيج و تحريكزا نميباشد)
پاسخ :
براي اينكه بدانيم چنين تفكري ما را به كمال ميرساند يا نه، بايد دريابيم كه چنين تفكري با كتاب و سنّت همخواني و در ترازوي خرد وزني دارد يا خير؟
1 . کتاب: خداوند متعال در قرآن كريم (سوره بقره) بني اسرائيل را توبيخ ميكند كه به بعضي از احكام الهي عمل ميكنند و بعضي ديگر را رها ميكنند. آنجا كه ميفرمايد: ... اَفَتُؤْ منونَ ببعضِ الكتابِ و تكفرونَ ببَعض... آيا شما به پارهاي از كتاب ايمان ميآوريد، و به پارهاي كفر ميورزيد؟...[1]
و اين آيه دليل آن است كه نميشود با دين برخورد گزينشي كرد. دين يك سيستم و نظام هدفمند است كه نميتوان اجزاي آن را از هم جدا كرد و به بعضي معتقد و به بعضي ديگر نامعتقد بود.
2 . سنّت: در سال نهم هجرت قبيلة ثقيف، هيئتي را براي مذاكره با پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ به مدينه فرستاد آنها براي پذيرش دين اسلام شرايطي را به پيامبر اسلام ـ صلي الله عليه و آله ـ اعلام كردند: از جملة آنها اين بود كه پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ آنها را از نماز خواندن معاف كند ولي پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ شرايط آنها را نپذيرفت.[2]
آري، دين اسلام برنامة كامل و جامعي است براي رسيدن انسان به كمال، و هر بايد و نبايدي كه در اين شريعت مقدس آمده است، در حكم نشانه و علامتي است كه در مسير پرپيچ و پرتگاه رسيدن به سعادت نصب شده است، آيا اگر كوهنوردي به تمامي نشانههاي بين راه توجه و عمل كند و تنها به يك نشانه بياعتنايي كرده و خلاف آن را رفتار كند، به قلّه كمال ميرسد يا به درههاي هولناك تباهي فرو ميافتد؟
3 . عقل: واضح و روشن است كه عقل آدمي ميتواند بسياري از چيزها را درك و دريافت كند، ولي نميتواند همة چيزهايي را كه به نفع يا ضرر او هستند كشف كند، كه براساس آنها حكم كند كه چه چيزي را بايد انجام دهد و چه چيزي را نبايد انجام دهد و اساساً يکی از دلايل ضرورت بعثت انبياء همين است.[3]
حال اگر در مسئلهاي ما حكم شرع را ندانستيم و فقط براساس عقل و منطق عمل كنيم، آيا ميتوانيم يقين داشته باشيم كه آنگونه كه خداوند متعال از ما خواسته عمل كردهايم و دچار معصيت نشدهايم؟ تا چه برسد به جايي كه حكم شرع را بدانيم و آگاهانه خلاف آن را عمل كنيم. كه در آن صورت گناهكار بوده و افزون بر آن كه به كمال نميرسيم، در صورت توبه نكردن گرفتار عذاب الهي نيز خواهيم شد.
از سوي ديگر اگر چنين شيوة تفكري درست باشد و رايج شود و هر كسي بگويد من تمام اسلام را قبول دارم جز فلان مسئله و در آن به نظر خود عمل ميكنم، ديگر نه از دين نشاني ميماند نه از جامعة ديني. ما بايد بدانيم كه دين سفرة غذايي نيست كه در جلوي ما پهن شده باشد و ما از هر غذايي كه به مذاقمان خوش بيايد، استفاده كنيم و از هر غذايي كه خوشمان نيامد رو برگردانيم.
دينداري واقعي اين نيست كه تنها دستورات و احكامي كه عمل كردن به آنها بر ما آسان است در خور توجه بدانيم و هر چيزي بر ما گران آمد به يكسو نهيم. بايد دانست كه هر اندازه حكمي از احكام الهي از خواستههاي شخصي ما دورتر باشد اجراي آن ما را به خدا نزديكتر و روح بندگي و پرستش را در ما زندهتر ميكند. هنر آن است كه در تعارض بين خواستة مولا و خواهش نفس، خواست خدا را بر ميل خود ترجيح دهيم و «در دايرة قسمت نقطة تسليم باشيم» و زمزمه كنيم «لطف آنچه تو انديشي حكم آنچه تو فرمايي» چرا كه:
«فكر خود و رأي خود در عالم رندي نيست
كفر است در دين مذهب خودبيني و خودرأيي»
دو نكته پاياني
1 . اسلام علاوه بر اينكه حكم موسيقي و غنا را بيان كرده حد و مرز آن را نيز مشخص كرده است و وظيفة مكلف براي تشخيص موسيقي مطرب و غيرمطرب و نيز غنا يا غير غنا، رجوع به عرف است و کسی كه حكم حرمت موسيقي مطرب و غنا را از شرع بدست آورده و پذيرفته است، در تشخيص موضوع نيز بايد به آنچه شرع گفته پايبند باشد و لذا ممكن است يك موسيقي يا غنا براي شخصی محرك و مهيج نباشد ولي از نظر عرف، موسيقي مطرب يا غنا محسوب شود كه در آن صورت براي آن فرد نيز حرام خواهد بود. و ناگفته نماند که برخی از مراجع همه اقسام موسيقی را حرام میدانند.
2 . با دقت در سيره عالمان و بزرگان و به كماليافتگان ميبينيم كه آنها حتي در موارد مشكوك كه از نظر شرعي بر ما واجب نيست احتياط كنيم (در مسئله موسيقي) آنها احتياط كردهاند كه مبادا آن مورد مشكوك در واقع حرام بوده باشد و آنها ناخواسته و ندانسته مرتكب خلاف شرع شوند. حال شما كه طالب مقام كمال و سعادت هستيد و دوست داريد كه به مدارج علمي برسيد لازم است كه حق بندگي را به طور كامل رعايت و از موارد مشكوك اجتناب كنيد.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1 . علامه طباطبائي، الميزان،(با ترجمه فارسي)، ج اول، ص 330، دفتر انتشارات اسلامي، چاپ يازدهم.
2 . آيت الله جوادي آملي، تسنيم، ج پنجم، ص 423 ـ 422، مركز نشر اسراء، چاپ اول.
3 . نقش تقليد در زندگي انسان، مصباح يزدي، مؤسسه امام خميني(ره)، چاپ اول، 1382، قم.
[1] . بقره/ 85.
[2] . سبحاني، جعفر، فروغ ابديت، نشر دانش اسلامي، ج 1، ص 415 ـ 414.
[3] . رجوع شود به: مصباح يزدي، محمد تقي، آموزش عقايد، ج 2، ص 212.
منبع:سایت اندیشه قم