رهروان ولایت ـ تقيّه آن است كه انسان، عقيده دينى خود را در برابر مخالفان متعصّب و سرسخت كه ممكن است خطرى براى او بيافرينند، كتمان كند. به عنوان مثال مسلمان موحّدى در چنگال گروهى بتپرست لجوج، گرفتار شده كه اگر اظهار توحيد و اسلام كند، خون او را مىريزند يا صدمه مهمّ جانى، مالى و عِرضى به او مىرسانند، او عقيده باطنى خود را مكتوم مىدارد تا از گزند آنها در امان بماند. يا يك مسلمان شيعى در بيابانى گرفتار يك فرد وهّابى تندرو مىشود كه ريختن خون مسلمان شيعه را مباح مىداند، در اين حالت براى حفظ جان و مال و ناموس خود، عقيده خود را از او مكتوم مىدارد. هر عاقلى تصديق مىكند كه اين كار كاملا منطقى است و عقل بر آن حاكم است.[1]
تاریخ شیعه نشان میدهد که شیعه و امامان آنها همیشه گرفتار حوادث و گرفتاریهای گوناگون بودهاند و همیشه از سوی حکومتهای ستمکار اموی و عباسی مورد ظلم و شکنجه واقع میشدند. و به ناچار در بسیاری از موارد برای حفظ دین و جان خود لازم بود که تقیّه را به کار ببرند.
با توجه به اين شرايط مىتوان به واقعنگرى، دورانديشى و روش و منش حكيمانه ائمه اهلبيت(عليهمالسلام) پى برد، که توانستند به گونهاى شايسته و استوار مذهب تشيع را حفظ كنند؛ چرا که در مبارزه، همیشه موقعیتهایی پيش مىآيد كه مدافعان يك حقيقت، اگر بخواهند به مبارزه آشكار دست بزنند، هم خودشان و هم مكتبشان به نابودى کشیده میشود؛ مانند وضع شيعيان در زمان حكومت غاصب بنى اميّه، که خود حضرت امیرالمؤمنین(علیهالسلام) و سایر ائمه اطهار(علیهمالسلام) در عصر خودشان به جهت مصالح سیاسی و دینی و برای اینکه نيروهاى خود را هدر ندهند و براى پيشبرد اهداف مقدس خود، به مبارزات غير مستقيم و يا مخفيانه دست زدند و در حقيقت تقيّه براى اينگونه مكتبها و پيروان آنها در چنين لحظاتى يك نوع تغيير شكل مبارزه محسوب مىشود كه میتواند آنها را از نابودى نجات دهد و در ادامه مجاهدات خود پيروز گرداند.
واگر بناست در اين باره كسى ملامت و نكوهش شود، اين حكومتهاى جابر اموى و عباسى، و ديگر حكومتهاى ستمكار در دنياى اسلامند كه بايد سرزنش شوند؛ حكومتهايى كه بدترين ظلمها و ستمها را در حقّ شيعه اعمال مىكردند. همچنين بايد آن دسته از علماى اهل سنت ملامت شوند كه بر مباح بودن جان و مال و آبروى شيعيان فتوا داده، و حكومتها را بر اعمال شكنجه و قتل و غارت شيعيان ترغيب مىكردند.
نکته دیگر این است که هيچ عقلى اجازه نمىدهد كه در اينگونه شرائط، مجاهدانى كه در اقليت هستند، علناً و آشكارا خود را معرفى كنند و به آسانى از طرف دشمن شناسایى و نابود گردند. به همين دليل تقيّه قبل از آنكه يك برنامه اسلامى باشد يك روش عقلانى و منطقى براى همه انسانهایى است كه در حال مبارزه با دشمن نيرومندى بوده و هستند.
تقیه علاوه بر اینکه یک کار عقلایی و عقل پسندس است، موید روایی هم درد و پیامبر اکرم(صلىاللهعليهوآله) نیز این کار را تایید کردند؛ چرا که در تاریخ نقل شده چون «عمار» و پدر و مادرش در چنگال بتپرستان گرفتار شدند و آنها را شكنجه دادند كه از اسلام بيزارى جويند، پدر و مادر عمار از اين كار خوددارى كردند و به دست مشركان كشته شدند، ولى عمار آنچه را كه آنها میخواستند بر زبان جاری کرد، سپس گريهكنان، از ترس خداوند بزرگ، به خدمت پيامبر(صلىاللهعليهوآله) شتافت، پيامبر(صلىاللهعليهوآله) به او فرمود: «ان عادوا لك فعدلهم: اگر باز هم گرفتار شدى، آنچه میخواهند بگو».[2] اینکه حضرت فرمودند اگر باز این قضیه پیش آمد همین کار را انجام بده، بهترین دلیل بر تایید رسول خداست و اینکه این کار در مواقع خطر جایز است.
پاسخ به یک شبهه:
شبههای که برخى بر مذهب شيعه وارد كردهاند اين است كه گفتهاند: چون در مذهب شيعه تقيّه يك قاعده كلّى پذيرفته شده است، نمىتوان به روايات ائمه طاهرين(عليهمالسلام) تمسک کرد چرا که ممکن است در زمان تقیّه صادر شده باشد و خلاف واقع باشد. همچنین نمیتوان به عقايد و آراى واقعى آنان پىبرد، زيرا در همه مسائل احتمال تقیه آنها وجود دارد؛ در نتيجه اقوال و آراى آنان فاقد اعتبار علمى است.
پاسخ:
اوّلًا: اهل بیت(علیهمالسلام) به طرق مختلف و گوناگون راههای تشخیص روایات و احکام واقعی، از روایات و احکام تقیّهای را بیان کردهاند.
ثانياً: تقیّه در همه احکام و معارف اسلامی راه ندارد، و نمیتوان در همهجا تقیه کرد، تا اینکه نتيجه بگیریم كه انسان در فهم متون روایی دینی و معارف و احكام اسلامى دچار حيرت و ناتوانی میشود. لذا اصل اولیه درباره احاديث ائمه اطهار(عليهمالسلام) عدم تقيه است و تقيّه اصل ثانویست، و غرض عمده آن حفظ جان و شرف و مال، و نيز حفظ دين و شريعت است. حال اگر حفظ امور ياد شده متوقف بر تقيّه باشد واجب، و اگر تقيّه نتيجهاى بر خلاف غرض مذکور داشته باشد، حرام خواهد بود.
امام خمينى(رحمهاللهعلیه) درباره موارد حرمت تقيّه مىفرمايد: «در برخى از محرمات و واجباتى كه در نظر شارع و متشرعه اهميت ويژهاى دارند، تقيه جايز نيست؛ مانند ويران كردن كعبه و مشاهد مشرّفه، ردّ كردن اسلام و قرآن، و تفسير آن به گونهاى كه حقيقت دين تحريف شده و مانند مذاهب الحادى معرفى گردد.
و نيز هرگاه تقيّه كننده از موقعيّت ويژهاى در ميان مسلمانان برخوردار است كه ارتكاب فعل حرام يا ترك واجبى از روى تقيه، موجب وهن مذهب و شكستن حرمت دين میگردد، تقيّه بر چنين فردى نیز جايز نيست. و شايد به همين جهت است كه امام صادق(عليهالسلام) فرموده است: «در شرب خمر تقيه نخواهم كرد». و نيز هرگاه اصلى از اصول اسلام، يا يكى از ضروريات دين در معرض خطر باشد، تقيّه در مورد آن جايز نيست، همانند اينكه حاكمان جائر تصميم بگيرند كه احكام مربوط به ارث يا طلاق يا نماز يا حج را تغيير دهند».[3]
-----------------------------------------
پینوشت:
1.مکارم شیرازی،شیعه پاسخ میگوید،ص33.
2. ترجمة المیزان، ج۳،ص۲۴۰.
3.الرسائل، ص 177- 178.