چرا امام حسین(ع) به کربلا وارد شد؟

00:20 - 1391/10/16
امام حسین ـ‌ علیه السّلام ـ پس از پیمان شکنی کوفیان ظاهراً قصد بازگشت به مدینه را داشت ولی «حر» اصرار می‎کرد که امام را برای بیعت با یزید به کوفه نزد عبیدا... ببرد. سرانجام پس از مذاکرات زیاد به پیشنهاد حرّ ‌توافق کردند امام به راهی برود که....
Imam_Hosein

مقدمتاً باید به این نکته اشاره کرد که به این سؤال از دو جهت می‎توان پاسخ گفت:

1. از جهت ظاهری که حضرت مجبور شد برای عدم بیعت با یزید از مدینه خارج شود سپس برای اینکه در مکه کشته نشود لازم بود به جای دیگری هجرت کند کوهستان های یمن هم گزینة مناسبی نبود چون به فرموده شهید مطهری (ره) که به آن اشاره خواهد شد، هدف امام حسین تنها بیعت نکردن نبود. بنابراین بهترین گزینه کوفه بود. شهری که مردم شیعی آن از امام ـ‌ علیه السّلام ـ دعوت کرده بودند. سرانجام به علت بی‎وفایی کوفیان امام راه خود را به سمت غرب کوفه کج کرد تا اینکه در روز دوم محرم سال 61 هـ. ق در سرزمین کربلا فرود آمدند.

2. از جهت واقعی هدف آن حضرت از همان ابتدا رفتن به کربلا بود. آن حضرت می‎رفت تا در کربلا به شهادت برسد و با شهادت خویش دین جدش را زنده کند و سنت‎های غلط را از چهرة دین پاک گرداند.

1. جهت ظاهری
بعد از مرگ معاویه و روی کار آمدن یزید، و تقاضای بیعت از امام حسین ـ‌ علیه السّلام ـ ،‌آن حضرت از بیعت با یزید خودداری کرد و برای اعلان مخالفت به جانب مکه روانه شد. شهید مطهری (ره) می‎نویسد: «خود مکه اشکالاتی داشت که نمی‎شد آنجا را مرکز قرار داد. قرائن زیادی نشان می‎دهد که بنی‎امیه تصمیم گرفته بودند در ایام حج امام حسین ـ‌ علیه السّلام ـ را ترور و به شهادت برسانند. امام از این قضیه آگاه شد که ممکن است در همان حال احرام مأمورین بنی‎امیه خون او را بریزند، هتک حرمت خانة کعبه شود. هتک حج و هتک اسلام شود و هم هتک فرزند پیامبر در حال عبادت و آن حضرت در حریم خانه خدا کشته شود و خونش هدر رود بعد شایع کنند که حسین بن علی با فلان شخص اختلاف جزئی داشت و او حضرت را کشت و قاتل هم خودش را مخفی کرد و در نتیجه خون امام به هدر برود.»[1] دکتر آیتی نیز می‎نویسد: «امام حسین ـ‌ علیه السّلام ـ از مکه رفت تا کشته نشود. از مکه رفت تا اگر کشته می‎شود به صورتی باشد که اسلام برای همیشه از شهادت او بهره‎مند باشد.»[2] مرحوم شیخ مفید می‎نویسد: «والی شهر مکه در صدد کشتن پنهانی آن حضرت برآمد. حکومت قصد داشت در شلوغی ایام حج امام ـ‌ علیه السّلام ـ را بکشد و قتل را به گردن خوارج بیندازد.»[3] به همین مطلب طبرسی نیز در اعلام الوری ج 1، ص 445 اشاره کرده است. بنابراین ماندن در مکه صلاح نبود در همان ایامی که حضرت در مکه بود ابن عباس به آن حضرت پیشنهاد داد که به کوهستانهای یمن برود. اما امام حسین ـ‌ علیه السّلام ـ این پیشنهاد را قبول نکرد. در این رابطه شهید مطهری (ره) می‎نویسد: «پیشنهاد ابن عباس را هم برای رفتن به یمن و کوهستانهای آنجا و پناهگاه قرار دادن آنجا را نپذیرفت. چون قیام حضرت فقط به خاطر «بیعت نکردن» نبود. اگر امام حسین ـ‌ علیه السّلام ـ پیشنهاد ابن عباس را عمل می‎کرد از عهده این وظیفه (بیعت نکردن) برآمده بود.»[4]
مسئله دیگری که در اینجا مطرح است مسئلة «دعوت کوفیان»‌ می‎باشد. شهید مطهری می‎نویسد: «مردم کوفه وقتی اطلاع پیدا می‎کنند که امام حسین ـ‌ علیه السّلام ـ حاضر نشده است با یزید بیعت کند، در حدود هیجده هزار نامه به مکه خدمت امام حسین ـ‌ علیه السّلام ـ می‎فرستند و اعلام می‎کنند که شما اگر به کوفه بیائید ما شما را یاری می‎کنیم. اینجا امام حسین ـ‌ علیه السّلام ـ بر سر دو راهی تاریخ است. اگر به تقاضای اینها پاسخ نگوید قطعاً درمقابل تاریخ محکوم است. امام حسین ـ‌ علیه السّلام ـ برای اینکه اتمام حجتی با مردمی که چنین دستی به سوی او دراز کرده‎اند، کرده باشد به تقاضای آنها پاسخ می‎گوید.»[5]
امام حسین ـ‌ علیه السّلام ـ به طرف عراق حرکت کرد اما به واسطة مسائلی که پیش آمد کوفیان پیمان شکنی کردند. سید بن طاوس می‎نویسد: «امام حسین ـ‌ علیه السّلام ـ پس از پیمان شکنی کوفیان ظاهراً قصد بازگشت به مدینه را داشت ولی «حر» اصرار می‎کرد که امام را برای بیعت با یزید به کوفه نزد عبیدا... ببرد. سرانجام پس از مذاکرات زیاد به پیشنهاد حرّ ‌توافق کردند امام به راهی برود که نه به کوفه برسد و نه به مدینه، تا حر از عبیدالله زیاد فرمان بخواهد از این رو امام راه خود را به سمت چپ (سمت غرب کوفه) کج کرد.»[6] دو سپاه در کنار هم پیش می‎رفتند تا نامة عبیدالله به حر رسید که بر حسین ـ‌ علیه السّلام ـ سخت بگیر و او را در بیابانی بی‎آب و آذوقه فرود آر تا فرمان من برسد. امام حرکت می‎کرد و حر مانع می‎شد تا سرانجام روز دوم محرم سال 61 هـ ق در سرزمین کربلا فرود آمدند.»[7]

2. از جهت واقعی
از جهت واقعی هدف امام حسین ـ‌ علیه السّلام ـ از همان ابتدا رفتن به کربلا و شهادت و جانبازی بود، جانبازی به خاطر انحرافاتی که پیش آمده بود در این رابطه دکتر آیتی می‎نویسد: «از مجموع گفته‎ها و نوشته‎های امام ـ‌ علیه السّلام ـ اینطور استفاده می‎شود که امام ـ‌ علیه السّلام ـ از اول امر سر قیام و نهضت خود را به طور صریح و بی‎پرده نمی‎گفت: «آن حضرت تدریجاً برای مسلمانان روشن ساخت که چرا دست به چنین اقدامی زده است.»[8] شهید مطهری می‎نویسد: «هدف امام حسین ـ‌ علیه السّلام ـ تنها رفتن به کوفه نبوده چرا که بعد از شهادت مسلم بن عقیل و هانی امام حسین ـ‌ علیه السّلام ـ نمی‎گوید: کوفه را که گرفتند مسلم که کشته شد. هانی که کشته شد پس کارمان تمام شد ما شکست خوردیم از همین جا برمی‎گردیم بلکه آیه‎ای خواندو فهماند که مطلب چیز دیگری است ... فرمود: مسلم وظیفة خودش را انجام داد اکنون نوبت ماست.»[9] شیخ عباس قمی می‎نویسد: «از اخبار بسیار استفاده می‎شود که برای امام حسین ـ‌ علیه السّلام ـ و حاملین اسرار مسلم است که محل شهادت زمین کربلاست و می‎بایست حسین ـ‌ علیه السّلام ـ به عراق برود.»[10]

نتیجه‎گیری
از جهت ظاهری بعد از آنکه امام حسین ـ‌ علیه السّلام ـ به جهت امتناع از بیعت از مدینه خارج شد شهر مکه را محل مناسبی جهت اهداف خویش ندید. سرزمین یمن هم پایگاه مناسبی نبود چون هدف امام چیزی فراتر ازبیعت نکردن بود. از طرفی با پیشنهاد مردم کوفه مواجه شد، لذا برای اتمام حجت به سوی آنان رفت اما بی‎وفایی کوفیان و مسائلی دیگر سبب شد که حضرت به سرزمین کربلا برسد. از جهت واقعی و با توجه به علم امام ـ‌ علیه السّلام ـ به شهادت خویش در کربلا، هدف امام ـ‌ علیه السّلام ـ از همان ابتدا سرزمین کربلا بود. آن حضرت می‎رفت تا با شهادت خویش انحرافات جامعه اسلامی را به گوش همة مسلمانان برساند. آن حضرت می‎خواست پیام خویش را با خون بنویسد.

معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. شهید آگاه، صافی گلپایگانی.
2. حماسة حسینی، شهید مطهری.
3. بررسی تاریخ عاشورا محمد ابراهیم آیتی و علی اکبر غفاری.
پي نوشت ها:ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
[1] . مرتضی مطهری، حماسة حسینی، چاپ 21، تهران، صدرا، 1373، ج 2، ص 30.
[2] . محمد ابراهیم آیتی، بررسی تاریخ عاشورا، چاپ هشتم، تهران، صدوق، 1372،‌ص 80، ج 2، ص 67.
[3] . شیخ مفید، تاریخ ارشاد.
[4] . مرتضی مطهری، پیشین، ج 2، ص 270.
[5] . همان،‌ج 1،‌ص 188.
[6] . سید بن طاوس، لهوف، ص 137.
[7] . همان، ص 139 و انساب الاشراف،‌ج 3، ص 385.
[8] . محمد ابراهیم آیتی، پیشین، ص 76.
[9] . مرتضی مطهری، پیشین، ج 1، ص 204.
[10] . شیخ عباس قمی، نفس المهموم و نفثة المصدور، ترجمه آیت الله کمره‎ای ، تهران ، اسلامیه، 1363،‌ص 30.
منبع : اندیشه قم

کلمات کلیدی: 

نظرات

تصویر کمالی
نویسنده کمالی در

با سلام و احترام

دوست عزیز شما در نوشتار خویش دچار خلط بین علم عادی و علم غیب امام شده‌اید.

بر اساس علم ظاهری و عادی امام، امام موظف به تشکیل حکومت بوده است و حرکتش برای این بوده که است، به همین خاطر مسلم را برای بیعت با کوفیان فرستاده است و بیعت نیز برای تشکیل حکومت است، گرچه امام با علم غیب خویش می‌داند در نهایت کوفیان خیانت خواهند کرد و به شهادت می‌رسد.

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
10 + 5 =
*****