به گزارش گروه اینترنتی رهروان ولایت، گاهي كار، تنها براي اداي تكليف و انجام وظيفه صورت ميگيرد. گاهي نيز، در عشق ريشه دارد و عاشقانه انجام ميشود. كار به انگيزه اداي وظيفه، گر چه بسيار ارزشمند است و به مراتب بهتر از بي كاري است، ولي در آثار و بركات، هرگز به پاي كار«عاشقانه» نميرسد.
در «كار عاشقانه» است كه آدمي خستگي ناپذير ميشود، خلاق و نوآور به بار ميآيد و كارش را نيز به نيكوترين صورت انجام ميدهد. اين «كار عاشقانه» است كه چون فراتر از مقياسهاي كوچك مادي و محاسبهاي پولي صورت ميگيرد، انواع بركتها را به همراه خويش از آسمان نازل ميكند. كار عاشقانه، مردم خواهي را نيز در پي دارد.
اگر نميتواني كار كني و اگر كار خود را به زهر بيزاري و نفرت ميآلايي، پس بهتر آن است كه دست از كار بداري و از كساني كه شادمانه وعاشقانه كار ميكنند، صدقه بگيري؛ زيرا اگر نان را به آتش توجه و التفات نپزي، ناني تلخ خواهي پخت و گرسنه را نيم سير رها خواهي كرد.
نويسندهاي ديگر در اين باره مينويسد:
بسيار غمانگيز است كه انسانها، كار و حرفه را تنها وسيلهاي براي پر كردن شكم خود بدانند و از اين تاسف بارتر، وضع افرادي است كه در عنفوان جواني به جاي اينكه سرشار از روحيه، نشاط و آرزو باشند، نسبت به كار و فعاليتشان احساس ملال و خستگي ميكنند.
اگر به كار و حرفه خود مباهات كنيد و از انجام آن رضايت خاطر داشته باشيد، در اين صورت، حرفه شما سرچشمه شادي و لذت بيپايان خواهد بود. مردمي كه تمام سعي و كوششان بر اين است كه وقتشان بيهوده تلف نشود و براي كار، حد و مرز نميشناسد، قطعا موفقترند از كساني كه تنها در حد انجام وظيفه كار ميكنند.
لذا خلاقيت، نوآوري، خستگيناپذيري، مردم دوستي و بسياري از ثمرات ديگر، از نتيجههاي « كار عاشقانه» است، نه آن كاري كه تنها براي انجام تكليف صورت ميگيرد.
امروزه در كشورهاي توسعه يافته با آزمايشهاي ويژه، استعداد افراد را به دست ميآورند و به آنها توصيه ميكنند در رشتهاي كه استعداد آن را دارند وارد شوند.
درباره يك هنرمند نقاش چنين ميگويند:
«وي در محيط دبيرستان دانش آموز تنبلي بود، و هرگز درس نميخواند. يك دبير روانشناس او را خواست. او را پند داد و از عواقب اين وضع آگاه كرد. هنگام سخن گفتن، متوجه شد كه دانش آموز، در حالي كه سخنان او را گوش ميداد، با قطعه زغالي عكس مرغي را كه روي شاخههاي پر برگ نشسته است، روي زمين ميكشد.
دبير هوشمند دريافت كه اين دانش آموز براي نقاشي آفريده شده است، نه براي حل معادلات جبري. اين موضوع را با پدر او در ميان گذاشت و گفت: فرزند شما ذوق سرشاري در هنر نقاشي دارد. اگر تغيير رشته دهد، شايد در اين رشته سرآمد روزگار شود. گذشت زمان، درستي گفتار دبير آزموده را اثبات كرد. چيزي نگذشت كه وي نقاش چيره دستي شد».
پس كار رشتهاي موفقيت آميز است كه مطابق با ذوق و استعداد انسان باشد.