قيام عليه ظالمين؛ تنها هدف قيام امام حسين

21:28 - 1393/09/14
چکیده: بزرگ‌ترین وعالی‌ترین نمونه جهاد الهی در طول تاریخ، نبرد خونین کربلاست، که در آن حسین بن علی(علیه‌السلام) به حمایت از انسانیّت و دین و برای گسترش عدل و آزادی، پورشورترین و مقدس‌ترین انقلاب آسمانی و انسانی را ایجاد کرد.
قیام عاشورا

رهروان ولایت ـ بزرگ‌ترین و عالی‌ترین نمونه جهاد الهی در طول تاریخ، نبرد خونین کربلا بود، که در آن، حسین بن علی(علیه‌السلام) به حمایت از انسانیّت و دین و برای گسترش عدل و آزادی، پرشورترین و مقدس‌ترین  انقلاب آسمانی و انسانی را ایجاد کرد. حضرت با قیام خود تمام مسلمانان را متوجه ظلم و انحراف بنی امیّه کرد؛ و با این کار، به مردم فهماند حساب دین از این حکام ظالم و بی‌دین و ستم‌کار جداست و آنان هرگز به دین اسلام و سیره نبوی عمل نکرده‌اند.

امّا امروزه عدّه‌ای مغرض یا نادان سعی دارند که با ایجاد شبهه در هدف اباعبدالله الحسین(علیه‌السلام) این قیام را از مسیر خود، منحرف کرده و نشان دهند حضرت اصلاً قیامی انجام نداده است؛ آنان می‌گویند: امام حسین(علیه‌السلام) هرگز قیام نکرد و اگر می‌خواست قیام کند چرا اهل بیتش را با خودش برد؟ بلکه تنها از بیعت امتناع کرد و هیچ کاری با حکومت نداشت.

پاسخ این شبهه این است که بعد از رحلت پیامبر اكرم(صل‌اللّه‌علیه‌وآله) حکومت اسلامی و روند حرکت تاریخ، دگرگون شد و عدّه‌ای مسیر هدایت را به کلی تغییر دادند و در سایه آن دین خدا و شریعت محمّد(صل‌اللّه‌علیه‌وآله) و احکام اسلامی عوض شد؛ به طوری که حلال خدا حرام کردند، بیت‌المال مسلمین را به نفع خود چپاول کردند، تمام مسئولیت‌ها را میان خود تقسیم می‌کردند و با بیت المال برای خود کاخ‌های آن‌چنانی ساخته بودند، و کار جامعه و امّت اسلامی به جای رسید که جوانی قمارباز، سگ‌ باز، دائم‌الخمر، هرزه و بیگانه از احکام اسلامی، رهبر جامعه اسلامی و خلیفه مسلمین شد.[1]

وقتی بناست چنین آدم فاسق و فاجری جانشین پیغمبراکرم(صل‌اللّه‌علیه‌وآله) شود، زنگ خطر به صدا در می‌آید، این جاست که حسین بن علی(علیه‌السلام)  انحراف را در نقطه اوج خود می‌بیند و به حکم وظیفه‌ای که دارد، می‌بایست از حریم اسلام و مسلمین دفاع کند و با خلافت یزید بن معاویه(لعنه‌الله‌علیه) مخالفت کرده و او را مناسب این جایگاه نداند.

یزید(لعنه‌الله‌علیه) نیز به دنبال گرفتن بیعت از امام حسین(علیه‌السلام) بود و برای این کار «ولید بن عتبه ابی سفیان» حاکم مدینه را مأمور به گرفتن بیعت کرد؛ حضرت بیعت را نپذیرفت و فرمود: «ما اهل نبوت و مرکز علم و کمال و دارنده پرچم توحید هستیم، خلافت به دست ما فتح گردید و امامت هم به دست ما به پایان می‌رسد، یزید مردی فاسق و شراب‌خوار و کشنده مردم به ناحق است، مثل من با او بیعت نمی‌کند».[2]

جهاد امام حسین(علیه‌السلام) در راه خدا از همین مجلس شروع شد و به میدان خونین پا می‌گذارد و سرش بالای نیزه‌ها می‌رود.[3] حضرت شبانه مدینه را ترک کرده و به برادرش «محمد بن حنفیه» این چنین وصیت می‌کند:«حسین(علیه‌السلام) گواهی می‌دهد هیچ معبودی جز خدای یگانه نیست .... خروج من برای تفریح و اظهار کبر و برای ایجاد ظلم و فساد نیست، بلکه برای اصلاح دین جدّم خارج شدم(یعنی انحراف به وجود آمده را از بین ببرم) می‌خواهم امر به معروف و نهی از منکر کنم و به سیرت جد و پدرم علی بن ابی‌طالب(علیه‌السلام) عمل کنم».[4]

امام حسین(علیه‌السلام) از مدینه به مکّه رفتند و مردم کوفه نیز به حضرت نامه نوشتند به طوری که دوازده هزار نامه‌ با این مضمون «یا حسین بن علی(علیه‌السلام) بیاید ما آماده هستیم، از شما حمایت می‌کنیم، این‌جا لشکریان برای جنگ مهیا و آماده هستند و علیه حکومت اموی قیام کنیم» نوشته شد.[5]

مردم کوفه با این کار، حجت را بر امام تمام کردند و امام حسین(علیه‌السلام) «مسلم بن عقیل» را به عنوان سفیر خود به کوفه فرستاد و مردم کوفه با او بیعت کردند؛ مسلم نیز قاصدی به مکّه فرستاد و امام حسین(علیه‌السلام) را دعوت کرد، حضرت نیز در بین اعمال حج، از مکّه به سمت کوفه خارج شدند.[6] البته این حرکت حضرت، حاکی از این است که حسین بن علی(علیه‌السلام) می‌خواهد همه مردم را متوجه حقیقت کار و هدف و قیام خود علیه حکومت فاسد اموی کند.

«حر بن یزید ریاحی» در وسط راه جلوی حضرت را می‌گیرد و مانع پیشروی حضرت به کوفه و بازگشت ایشان به مکه می‌شود، همان‌جا سیّدالشهدا(علیه‌السلام)یکی از خطبه‌های پرشور خود را می‌خواند و دوباره پرده از فلسفه حرکت و قیامشان برمی‌دارد، و می‌فرمایند:« آیا نمی‌بینید به حق عمل نشده و از باطل خودداری نمی‌شود، مؤمن حق دارد در چنین اوضاعی به لقای پروردگارش بشتابد، من مرگ را غیر از سعادت نمی‌دانم و زندگی با ستم‌کاران و در کنار آنان را جز سختی، رنج، ناراحتی و اندوه نمی‌دانم».[7]

درباره علّت و چرایی این مساله که چرا حضرت با این‌که می‌دانستند به شهادت می‌رسند، اهل بیت خود را به همراه خود بردند، باید گفت چقدر زیبا و به جاست این سخن که «کربلا در کربلا می‌ماند اگر زینب(سلام‌اللّه‌علیها) نبود» درحقیقت امام با این کار، مبلغان خود را به شهرهاى مختلف و حتى به قلب حکومت دشمن فرستاد، تا پیام خود را  به گوش همگان برساند، آنان با سخنان آتشین خود، پیام انقلاب و شهادت سرخ حضرت سیدالشهدا(علیه‌السلام)و یارانش را به مردم رسانیدند و با اینکار حکومت پلید اموى را رسوا کردند.

بنابراین سیّدالشهدا(علیه‌السلام) قیام کرد و قیام و حرکت‌شان و  هم‌راه بودن اهل بیت‌شان، برای این بود که پرده از کار بنی‌امیّه بردارد و آن‌ها را به جوامع اسلامی معرفی کند، نتیجه آن هم این بود که یزید و حکومت یزید را نابود کند و اندیشه یزیدی را از بین ببرد.

 

---------------------------------------------
پی‌نوشت:
[1]. چهره درخشان حسین بن علی(علیه‌السلام)، ص266.
[2]. اعیان شیعه،ج4، ص112.
[3]. بحارالانوار،ج44،ص325؛ مقتل خوارزمی،ج1،ص184.
[4].سرمایه سخن، ج محرم،ص7؛ چهره درخشان حسین بن علی(علیه‌السلام)، ص280.
[5]. چهره خونین،169؛ منتهی الامال،ج1،ص302.
[6]. نفس المهموم،ص37.
[7]. الهوف،ص48؛ تاریخ طبری،ج4،ص305.

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
14 + 0 =
*****