نیروهای نفس خود را بشناسیم

16:08 - 1393/10/07
چکیده: نفس انسانی دارای چهار نیرو است: ا- نیروی عاقله که کارش ادراک حقایق و تشخیص خیر و شر است. 2- نیروی خشم که باعث می‌شود انسان در مقابل تهدیدهای خارجی از خود دفاع کند.3-نیروی شهوت که منافع بدن را در جهت خوردن و آشامیدن، تأمین می‌کند.4- نیروی واهمه که برای قوه خشم و شهوت، طرح و نقشه می‌ریزد.
نیروهای نفس خود را بشناسیم

رهروان ولایت ـ

نفس انسانی دارای چهار نیرو است:

الف: نیروی عاقله که کارش ادراک حقایق و تشخیص خیر و شر است. به برکت این قوه انسان به کسب فضایل و دوری از رذائل فراخوانده می‌شود.

ب: نیروی خشم که باعث می‌شود انسان در مقابل تهدیدهای خارجی از خود دفاع کند.

ج: نیروی شهوت که منافع بدن را در جهت خوردن و آشامیدن، تأمین می‌کند و باعث حفظ و بقای نسل انسان می‌گردد.

د: نیروی واهمه که کارش ادراک معانی جزئیه است، برای قوه خشم و شهوت، طرح و نقشه می‌ریزد

«نیروی واهمه راه‌های تأمین منافع و پرهیز از خطر و ضرر را در اختیار قوه غضب و شهوت قرار می‌دهد. نیروی شهوت غذا می‌خواهد، نیروی واهمه به او یاد می‌دهد از چه راهی غذا به‌دست آورد. انسان وقتی گرسنه می‌شود، برای رفع گرسنگی اقدامی صحیح

یا نادرست می‌کند. یا به کار و فعالیت روی می‌آورد یا به سرقت...تمامی این راه‌ها را واهمه طراحی می‌کند و در اختیار شهوت قرار می‌دهد. قوه غضب به استیلا میل دارد، و از شکست بیزار است، واهمه برای او نقشه می‌کشد تا پیروز شود.»[1]  

بنابراین کار قوه واهمه، خدمت رسانی به دو قوه شهوت و غضب است. علمای اخلاق اجتماع این چهار قوه نفس را، در قالب مثال‌هایی بیان نموده‌اند. مثلا مرحوم نراقی در جامع السعادات می‌فرماید:

«عقل به مردی شکارچی دانسته شده که سوار بر اسب و با سگی به‌دنبال شکار آمده و جاسوسی از راهزنان در پی اوست تا به دست ایشان گرفتارش کند.

 مرد شکارچی، عقل آدمیزاد است‌که برای کسب کمال به‌دنیا آمده، اسب او شهوت و سگ او قوه غضب است و جاسوس همان قوه واهمه است که خدمت شیطان می‌گزارد و انسان را به‌سمت او می‌کشاند.

 اسب سواری و سگ شکاری در صورتی کارآمد خواهند بود و در شکار، یاور شکارچی، که تربیت شده باشند. سگ تعلیم ندیده هر چه بگیرد می‌خورد و از تلاش او بهره ای به شکارچی نمی‌رسد. و بسا که با دریدن و خوردن اموال مردم، موجب زیان و

شرمساری صاحبش شود یا در فرصتی از غفلت صاحب خود استفاده کرده، او را نیز بدرد.

اسب چموش نیز به‌جای این‌که در پی شکار بتازد، بیهوده به هر فراز و نشیبی می‌رود تا در نهایت سوار خود را به پرتگاهی درافکند و خود، لجام گسیخته به هر سو که خواهد دوندگی کند.

سخن جاسوسان شنیدن و در پی او رفتن نیز جز هلاک همگی پیامدی ندارد.

پس تنها چاره نجات این است‌که همه از عقل فرمان برند تا همگان بسان نیرویی واحد به جستجوی هدف بپردازند و راه کمال را طی کنند.»[2]

................................................

پی‌نوشت:

[1]. مجتبی تهرانی، اخلاق الهی، ج،1ص75

[2]. محمد مهدی نراقی، جامع السعادات، ج1، ص31

 

نظرات

تصویر royal.mahdi

خیلی خوب بود
ممنون
بازم از این مسائل و تمثیل های زبیا برامون بذارید

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
7 + 1 =
*****