قسمت و سرنوشت در ازدواج

07:03 - 1393/10/13
چکیده: خواست و اراده خداوندی(قسمت و سرنوشت) در ازدواج بدین معنا نیست که خداوند، یک نفر را برای انسان انتخاب کرده است و انسان نمی‌تواند با غیر از آن فرد ازدواج کند. بلکه انسان با اراده و صاحب اختیار است و با خواست و اراده خود همسر و شریک زندگی خود را انتخاب می‌کند.
قسمت,سرنوشت

رهروان ولایت ـ "اگر قسمت شود، این دو نفر با هم ازدواج می‌کنند." چه بسا این‌گونه جملات در میان مردم بارها شنیده شده و برداشتی که از واژگان سرنوشت و قسمت در پس ذهنشان نقش می‌بندد، در بسیاری از امور و تصمیمات خود به کار می‌بندند. خلاصه آن‌که در بین عوام رایج شده است که در بسیارى از وقایع زندگى تعبیر مى‏‌کنند که "قسمت فلانی چنین بود" و از این تعبیر معمولاً معناى جبر برداشت مى‏‌شود. امّا آیا این فهم و برداشت از واژه‌ای به نام سرنوشت در زندگی صحیح است؟

لازم به ذکر است که فهم و شناخت صحیح از مشیت خدای متعال و خواست و اراده انسان، متوقف بر داشتن تصوری درست از مشیت خدا در نظام جهان و انسان است.

بدون تردید، نقش سرنوشت و قسمت الهی را نمی‌توان در زندگی، منتفی دانست و یا منکر آن شد؛ امّا تصور و تفسیر ما نسبت به مشیت و مقدرات خداوندی از اهمیت فراوانی برخوردار است.

لذا از آنجایی که خدای متعال همواره اراده کرده است که انسان صاحب اختیار باشد و با اختیار خود انتخاب کند، بر همین اساس اراده و اختیار انسان در طول مشیت و اراده خداوند است؛ یعنى خدای متعال اراده کرده است که انسان قدرت اراده، اختیار کردن را داشته باشد و گرنه اگر انسان در انتخاب‌هایش اراده و اختیار نداشته باشد، جبر لازم می‌آمد و با وجود جبر، بازخواست و همچنین معاد و قیامت معنایی نداشت.

پس، قسمت و سرنوشت هر کسی به معنای نداشتن اختیار و اراده او نیست؛ یعنی این‌گونه نیست که اختیار و اراده او در سرنوشتی که برایش رقم می‌خورد، تاثیری نداشته باشد. البته همه وقایع و اتفاقاتی هم که در اطراف انسان به وقوع می‌پیوندد، حاکی از اختیار کامل انسان نیست؛ مثلا اینکه پدر و مادر انسان چه کسانی باشند و یا فرد اهل کدام شهر و کشوری باشد، تحت اختیار و انتخاب انسان نیست؛ یعنی تا چشم باز کرد، پدر و مادر، شهر و کشور انسان مشخص شد و از این جهت انسان نقشی در انتخاب این موارد ندارد.

همان‌طور که اشاره شد، اراده و اختیار انسان در طول مشیت و اراده خداوندی است و خارج از آن نیست؛ زیرا هیچ اتفاق و رخدادی در جهان، بدون خواست و اراده خداوندی به وقوع نمی‌پیوندد؛ از این رو برگی از درخت نمی‌افتد و یا کاری از انسان سر نمی‌زند، مگر به خواست و اراده خدواندی است. البته وقوع این دو(افتادن برگ از درخت و انجام کار از سوی خدا) از منظر اراده الهی متفاوت است. زیرا همان‌طور که گفته شد، انسان دارای اختیار است؛ لذا کاری که از سوی او انجام می‌شود، با اختیار و اراده او صورت می‌گیرد؛ ولی این اراده و اختیار در طول اراده خدواندی است. یعنی خدای متعال اراده کرده است که انسان با اراده باشد و با اختیار خود کارها را انجام دهد.

امّا نسبت دادن کارهای انسان به خدای متعال، بدین جهت است که خدای متعال اگر به صورت تکوینی اراده نمی‌کرد چنین بشود، به انسان اراده و اختیار نمى‏داد؛ یعنی خداوند اراده کرده است که انسان اراده انجام هر کاری را داشته باشد و این منافاتی با خواست و اراده خدواند ندارد؛ زیرا اراده انسان در طول اراده خدواند است و تا او نخواهد، انسان نمی‌تواند اراده انجام کاری را داشته باشد. قرآن کریم می‌فرماید: «وَ مَا تَشَاءُونَ إِلَّا أَنْ یشَاءَ اللَّهُ؛ و شما هیچ چیز را نمی‌خواهید، مگر اینکه خدا بخواهد.»[سوره انسان، آیه30] ناظر به این است که اراده انسان در طول اراده خداوند است.

شهید مرتضی مطهری(ره) در مورد اتفاقاتی که اختیار انسان در آن دخالت دارد، می‌نویسد: «همان‌گونه که هیچ حادثه طبیعی بدون علت طبیعی رخ نمی‌دهد، افعال اختیاری انسان‌ها نیز بدون اراده و اختیار انسان رخ نمی‌دهند. قانون خدا در مورد انسان این است که آدمی دارای اراده و قدرت و اختیار باشد و کارهای نیک یا بد را خود انتخاب کند. اختیار و انتخاب مقوم وجودی انسان است؛ انسان غیر مختار محال است؛ یعنی اینکه فرض شده انسان است و غیرمختار، فقط فرض است نه حقیقت.»[1]

همچنین در جای دیگری می‌‌گوید: «استادى، دانشجوى خود را مى‌‏شناسد و مى‌‏داند که با وصفى که دارد، در امتحان با نمره عالى موفق خواهد شد. حال آیا این دانستن، اختیار و اراده را از دانشجو سلب مى‌‏کند؟ دانستن خداوند نیز چنین است. علم الهى به گذشته و آینده یکسان است؛ یعنى همان گونه که خداوند به رفتار اختیارى انسان در گذشته آگاه است، نسبت به رفتار اختیارى انسان در آینده نیز عالم و آگاه است و همان طور که آگاهى به گذشته با اختیار انسان منافات ندارد، آگاهى نسبت به آینده نیز با اختیار انسان منافات ندارد.»[2]

پس با توجه به مطالبی که ذکر شد، خواست و اراده خداوندی(قسمت و سرنوشت) در ازدواج بدین معنا نیست که خداوند، یک نفر را برای انسان انتخاب کرده است و انسان نمی‌تواند با غیر از آن فرد ازدواج کند. بلکه انسان با اراده و صاحب اختیار است و با خواست و اراده خود همسر و شریک زندگی خود را انتخاب می‌کند.

امّا در آخر، خداوند علم دارد که انسان با چه کسی ازدواج می‌کند؛ ولی این علم و آگاهی خداوند، انسان را در انجام کاری مجبور نمی‌کند. به عبارت دیگر، خدای متعال می‌داند که فرد با اختیار خود چه کسی را برای همسری بر می‌گزیند.

بنابراین، قسمت و سرنوشت آدمی در ازدواج، به معنای علم ازلی و سابق خدای متعال به زمان، مکان و موقعیت و شرایط ازدواج انسان است و همچنین می‌داند که انسان با اختیار و اراده خود چه کسی را انتخاب می‌کند.

این نکته نیز لازم است که عوامل و شرایط گوناگونی می‌تواند در انتخاب‌های انسان تاثیر گذار باشند؛ مثلا شرایط خانواده انسان، شرایط فرهنگی یک جامعه، شرایط مالی او، شخصیت اجتماعی و فردی انسان و عوامل دیگر که همگی این‌ها می‌تواند روی تصمیمات و انتخاب‌های انسان موثر باشند.

یعنی امکان دارد که در فرایند انتخاب و گزینش همسر، شرایط فرد و خانواده‌اش، شرایط فرهنگ جامعه و... روی تصمیمات فرد تاثیرگذار باشند، ولی باز هم انتخاب و گزینش به عهده خود فرد است که با توجه به شرایط، موقعیت‌ها و ملاک‌هایی که دارد، چه کسی را به عنوان همسر خود انتخاب می‌کند.

از سویی دیگر، عقاید و شخصیت فرد نیز در انتخاب‌هایش تاثیر گذار است؛ مثلا جوانی که دارای مولفه‌های مهمی همچون اعتقادات قوی، ایمان بالا، اخلاق مدار و دارای مهارت‌های زندگی است، معمولا انتخاب‌هایش هم بر اساس تطابق با شخصیت اعتقادی خودش است و قدرت انتخابش را افزایش می‌دهد. از آن طرف هم جوان بی‌اعتقاد، بی‌ایمان و بی‌اخلاق و بدون مهارت نیز بر همان اساس انتخاب می‌کند و مسلما در کم و کیف موارد گزینشی او تاثیرگذار است.

با وجود این، آیا نبود این مولفه‌ها، به معنای قسمت و سرنوشت است که فرد باید از میان موارد گزینشی، یکی را انتخاب کند؟

بله همین طور است، ولی این قسمت و سرنوشتی است که خود فرد با توجه به شرایطی که برای خود رقم زده، به وجود آورده است. مثلا فردی که از اعتقاد و ایمان ضعیفی برخوردار است و یا مهارت‌های زندگی درست زندگی کردن را ندارد، چه انتظاری می‌توان در گزینش‌های انتخابی او داشت.

از طرفی اینکه بعضی از دختران، خواستگاران گوناگون و زیاد دارند، به طوری‌که قدرت انتخاب بیشتری دارند، آیا بدین معنی است که سرنوشت و قسمت آن‌ها جوری است که خواستگاران زیادی داشته باشند؟ نه، بلکه این به عوامل و شرایط افراد بستگی دارد که البته بعضی از این عوامل و شرایط در دست خود افراد است؛ مانند داشتن اعتقاد، ایمان، اخلاق، کسب مهارت‌های زندگی و... و بعضی هم از دست افراد خارج است؛ مانند شرایط خانوادگی، شرایط فرهنگی جامعه و... که البته این‌ها نیز بر اساس اراده و انتخاب خود افراد شکل گرفته است و خارج از اراده افراد نبوده است.

پس، فرد نباید در جریان ازدواج، به صورت شتابزده و غیرمنطقی وارد شود و همه اتفاقاتی که در ازدواج رخ داده است را مستقیما به خدا نسبت دهد و اگر خدای ناکرده مشکلی در ازدواج رخ داد، آن را به حساب خدا گذاشت.
لذا، دیگر جای این حرف باقی نمی‌ماند که کسی معتقد است همه چیز در فرآیند ازدواج، بدون اختیار و از قبل مشخص شده است؛ مسلما این برداشت از قسمت، برداشتى نادرست است و توجیه خوبى براى اهمال و ناتوانى‏های خود افراد نیست. یکی از شواهدی که بیان‌گر دخالت داشتن اختیار و انتخاب در فرایند ازدواج است، احادیث فراوانی است که در ان به ملاک‌های ازدواج اشاره کرده است.
مثلا امام صادق(علیه‌السلام) در مورد انتخاب همسر فرموده است: «اِنَّما المَرائةُ قلادهٌ فَانظُر مَاتَتَقَلَّد؛ زن به منزله گردنبندی است که به گردن می‌افکنی، سپس مراقب باش که چه چیزی را به گردن می‌افکنی.»[3]

پیغمبر اکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله) درباره دو ملاک تدیُّن و اخلاق در انتخاب همسر فرموده است: «إِذَا جَاءَکُمْ مَنْ تَرْضَوْنَ خُلُقَهُ وَ دِینَهُ فَزَوِّجُوهُ؛ هر گاه کسى که اخلاق و دینش را مى‏پسندید براى خواستگارى نزد شما آمد، پس دختر خود را به نکاح او در آورید.»[4]

از امام صادق(علیه‌السلام) نقل شده است: «عَنِ ابْنِ أَبِی یَعْفُورٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه‌السلام قَالَ قُلْتُ لَهُ إِنِّی أُرِیدُ أَنْ أَتَزَوَّجَ امْرَأَةً وَ إِنَّ أَبَوَیَّ أَرَادَا غَیْرَهَا قَالَ تَزَوَّجِ الَّتِی هَوِیتَ وَ دَعِ الَّتِی یَهْوَى أَبَوَاکَ؛ ابن ابی یعفور می‌گوید به حضرت صادق(علیه‌السلام) عرضه داشتم، من برای ازدواج زنی را انتخاب کرده‌ام و پدر و مادرم دیگری را، تکلیف من چیست؟ فرمود: آن را که خودت دوست داری اختیار کن و آن را که پدر و مادر پسندیده‌اند رها کن.»[5]

در روایتی از محمد بن علی بن الحسین آمده است که حضرت فرموده: «إِذَا أَرَادَ أَحَدُکُمْ أَنْ یَتَزَوَّجَ فَلْیَسْأَلْ عَنْ شَعْرِهَا کَمَا یَسْأَلُ عَنْ وَجْهِهَا فَإِنَّ الشَّعْرَ أَحَدُ الْجَمَالَیْن؛ هر گاه یکى از شما بخواهد همسر اختیار کند، پس باید بپرسد که موى او چطور است؛ همچنان که از سیمایش سؤال مى‏‌کند؛ زیرا موى زن خود یک بخش از دو جمال اوست.»[6]

پیغمبر اکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله) به یکى از اصحاب خود در مورد انتخاب همسر فرمود: «بایستى با زن دیندار ازدواج کنى.»[7] همچنین از اینکه با زنانى به خاطر پول یا زیباییشان ازدواج کنند، نهى شده است.[8]
این موارد و همچنین توصیه‌هایی که از آموزه‌های دینی آمده است که در انتخاب همسر باید نهایت دقت و توجه را داشت و با چشمان بسته و شتابزده نباید عمل کرد، همگی دال بر قدرت انتخاب و اختیار افراد در انتخاب همسر است. بدیهی است که اگر انسان در ازدواج نقشى نداشته باشد، چنین دستوراتى بیهوده است.

نکته مهم و قابل توجه، این است که نبود خواستگار و یا تاخیر ازدواج در میان دختران و پسران جوان، امتحان خداوندی نیست؛ بلکه این مسأله به خاطر ضعف فرهنگ اعتقادی و تغییر شرایط جامعه است که ازدواج را سخت کرده و موجب شده دختران خوب خواستگار نداشته باشند و یا خواستگاران کمی داشته باشند و پسران خوب نیز با توجه به شرایط فرهنگی جامعه کماکان نتوانند ازدواج کنند.

از این رو، آزمایش و امتحان الهی -بدین معنی که بعضی از دختران خواستگار نداشته باشند و یا بعضی از جوانان نتوانند ازدواج کنند- درست نیست؛ بلکه نبود خواستگار و یا سخت شدن ازدواج به خاطر شرایط جامعه است نه آزمایش و امتحان الهی.

از طرفی، استفاده از دعا، توسل، توبه و استغفار، صدقه دادن و انجام کارهای نیک اگر در جهت برآورده شدن حاجات صورت بگیرد، علت تامه انجام یک عمل نیست؛ یعنی این‌گونه نیست که اگر فردی تنها دعا و توسل بکند که فرد مناسبی برای ازدواج پیدا کند،(بدون هیچ‌گونه تلاش و کوششی) حتما به مرادش می‌رسد. بلکه همه این‌ها بخشی از علل را تشکیل می‌دهند و نه همه علل.

همچنین اعتقاد به شانس در ازدواج نیز یکی از همان اعتقاد به قسمت(به معنای نادرست آن) است که فرد را از حرکت باز می‌دارد یا عاملی برای بی‌توجه‌ای و سهل انگاری در ازدواج می‌‌شود. افرادی که به این‌گونه خرافات معتقدند، یا به خاطر تنبلی و سُستی در اقدام است یا از دیدگاه رفتارشناسی قصد دارند ضعف اعتماد به نفس(خودباوری) خود را بازیابی کنند.

بنابراین، دختر و پسر جوان نباید به خیال سرنوشت از پیش مشخص شده و یا آزمایش الهی و یا بخت گشایی در زمینه ازدواج، دست روی دست گذاشته و هیچ گونه تلاشی برای تغییر شرایط خود نکنند. هم‌چنان که قرآن کریم می‌فرماید: «کُلّ امریٍ بِما کسَبَ رهینٌ؛ هر کس در گرو اعمال خویش است.»[سوره طور، آیه21] و در جای دیگر می‌فرماید: «وَ أَنْ لَیْسَ لِلْإِنْسانِ إِلاَّ ما سَعى؛ و اینکه براى انسان بهره‏اى نیست، جز آنچه خود کوشیده است.»[سوره نجم، آیه39]

در نتیجه، لازم است که دختران و پسران شرایط ازدواج را در جهت یک انتخاب آگاهانه و مسئولانه، برای خود مهیا کنند و در این راه از هیچ گونه تعقل، مشورت و استفاده از تجربه‌های صاحب نظران مضایقه نکنند.

پی‌نوشت‌ها:
[1]. مرتضی مطهری، عدل الهی، چاپ سوم، تهران، صدرا، 1367، ص 134 ـ 135
[2]. مرتضی مطهرى، انسان و سرنوشت
[3]. معانی الأخبار،ج1، ص144
[4]. تهذیب الاحکام، شیخ طوسی ، ج7، ص 39
[5]. الکافی،‌ ج5، ص401
[6]. وسائل الشیعه، ج 20، ص 59
[7]. اصول کافى، ج 5، ص 332
[8]. همان، ج 3، ص 332

منبع: خبرگزاری رسا

نظرات

تصویر پناه
نویسنده پناه در

سلام خسته نباشید
من مدت3سال باپسری دوست بودم حتی ب خواستگاریم اومداما بخاطراختلاف خانواده هاجورنشد
ماباهم رابطه داشتیم.الان ک میخوام با ی شخص دیگه ازدواج کنم احساس گناه میکنم نمیتونم تن ب ازدواج باکس دیگه بدم.فک میکنم ب اون شخص خیانت میکنم
احساس میکنم خدامنونمیبخشه.خواهش میکنم راهنماییم کنید.ممنون

تصویر mostafavi
نویسنده mostafavi در

سلام
اینجا چند نکته حائز اهمیت است.
1. اینکه علت مخالفت خانواده شما با خواستگار قبلیتان چه بوده؟ آیا مخالفتشان منطقی بوده؟ آیا دلیل قانع کننده‌ای برای مخالفتشان داشتند؟ یا خیر. اگر واقعا مخالفت خانواده شما با خواستگار قبلیتان منطقی و قانع کننده بوده، (هرچند دلیلشان را شما برنتابید) بهتر است روی این موضوع احساسی رفتار نکنید و پافشاری نکنید. مسلما خانواده شما خیر و صلاح شما را می‌خواهد و حاضر نیست که شما تصمیمی از روی احساسات بگیرید و در آینده از انتخابی که کرده‌اید پشیمان شوید.
امّا اکر مخالفتشان غیرمنطقی بود و دلیل قانع کننده‌ای نداشته‌اند، هرگز به دو گروه مخالف و موافق تقسيم نشويد و در برابر هم جبهه‌‏اى تشكيل ندهيد و هرکدام بر طبل رأى خود مكوبيد؛ بلكه درصدد جلب رضايت آنان برآييد. شما بايد با تكيه بر دو عنصر محبت و انديشه، والدين خود را نيز به جبهه موافقان با اين ازدواج خاص دعوت كنيد. پس تا زمانى كه رضايت آنان را به دست نياورده، بهتر است اقدام نكنيد. امّا اگر اقدام کرده‌اید باید خود را برای عدم حمایت خانواده خود چه از جهت مالی و غیر مالی آماده کنید. پس در هرصورت سعی کنید به حرفهای خانواده خود توجه کنید و در صورتی که مخالفت آنان غیر منطقی و نادرست باشد، با این راهکارهایی که ارائه می‌شود، در پی کسب رضایت آنان برآیید.

امّا براى تحصيل رضايت والدين از چند راه‏كار مى‏‌توانيد بهره گيريد:
1. صحبت همراه با احترام و محبت با والدين بدون اصرار و سماجت
2. استفاده از همكارى و ميانجى‏گرى خيرانديشان و خويشاوندان نزديك و صاحب نفوذ بر روى آنان
3. اصرار و سماجت، آميخته به محبت و فرمانبرى و دعا به درگاه حضرت حق باشد.
4. گاهى اوقات صبر و تحمل و گذر زمان، خود به عنوان يك عامل مؤثر، مى‏‌تواند شما را در رسيدن به هدفتان يارى دهد. پس صبر و تحمل داشته باشيد و عجولانه عمل نكنيد؛ بلكه اجازه بدهيد مدتى بگذرد.
با اين وجود، اگر والدینتان به رغم سعى و تلاش شما، رضايت ندادند، به مصلحت شما است كه از اين ازدواج دست بكشيد و بدون رضايت آنان اقدام نكنيد، مگر آنكه مخالفت آنان را برطرف و تبديل به رضايت كنيد. و چنانچه احساس كرديد لجاجت در كار است، نه مخالفت، در اين صورت از همكارى افراد خيرخواه و آگاه، در رفع اين حالت كمك بگيريد.

با آرزوی موفقیت

تصویر مریم ق
نویسنده مریم ق در

سلام.من با یه پسری دوستم وهمو دوست داریم.الان واسه من یه خواستگار اومده که شرایط مالیش خوبه اما راجع به خودش چیزی نمی دونم.از طرفی هم دلم می خواد با کسی ازدواج کنم که دوسش دارم.من موضوع خواستگاریو به این اقا گفتم و همینطور گفتم که خانوادم بهم گفتن حالا که درست تموم شده خواستگاراتو باید با دلایل منطقی رد کنی و دلیل نداره که بخوای همینجوری ردشون کنی.من به این اقا گفتم تو هم پا پیش بزار که من بگم اینو میخوامش و دیگه اینقد هر خواستگاری که میاد مایه عذاب نیاشه.بعدش اون گفت من شرایط ازدواجو ندارمو درامدم کفاف خودمم نمیده.هم کار میکنه هم ارشد میخونه سربازی هم نرفته اما من واسه اینکه علاقمو ثابت کنم ازش اینو خواستم اما اون هیچ تلاشی نمی کنه و میخواد که من همینجوری ردش کنم خواستگارمو.موندم چیکار کنم ،حتی بهم گفته بود که بابام عروس چادری می خواد من قبول کردم جایی که باباش هست چادر سر کنم.اما انگار اون نمی خواد کاری کنه.حالا موندم که با این خواستگار که بخوام ردش کنم چی بگم به خانوادم؟بگم واسه کی میخوام رد کنمش؟واسه کسی که اصن خودشو نمیخواد نشون بده؟

تصویر mostafavi
نویسنده mostafavi در

سلام
شما بایک مقایسه منطقی و عاقلانه شرایط طرفین بهتر می‌توانید برای زندگی خود تصمیم گیری کنید. از طرفی دیگر؛ برفرض که شما فعلا خواستگار ندارید. آیا با شرایطی که دوست پسرتان در حال حاضر دارد، امیدی وجود دارد که در آینده نزدیک، شما به هم برسید؟ با توجه به اینکه ایشان هنوز سربازی نرفته، کار مناسبی هم ندارد و ... شما نمی‌توانید به خاطر صرف علاقه احساسی و بدون در نظر گرفتن دیگر شرایط ازدواج، بیش از این منتظر ایشان بمانید و موردهای دیگر را بدون دلیل قانع کننده رد کنید.

راهکار:
فارغ از هرچیزی، بهتر است این رابطه ناسرانجام را ادامه ندهید؛ زیرا از یک طرف معمولا اینگونه روابط از منظر شرع و عرف نادرست و چه بسا گناه آلود باشد. از طرفی دیگر؛ قانون نانوشته‌ای وجود دارد مبنی براینکه دختران مطلوب بوده و پسران طالب و شما با این رابطه و ادامه دادنش، برخلاف این قانون پیش می‌روید و به گونه‌ای عمل می‌کنید که جای طالب و مطلوب عوض شده است؛ زیرا اگر واقعا طرف مقابلتان قصد ازدواج باشما را دارد، باتوجه به شرایط موجود باید اقدام رسمی کند. اگر هم که معتقداست که فعلا شرایط ازدواج را ندارد، معنی نمی‌دهد که شما به خیال اینکه یک روزی ایشان شرایط ازدواج را پیدا کند و به خواستگاری شما بیاید، منتظر بمانید و خواستگاران خود را بدون دلیل منطقی رد کنید.
چه بسا در مدتی به انتظار او می‌نشینید نظر او یا شما نسبت به همدیگر عوض شود، چه بسا حتی ایشان به خواستگاری شما هم بیاید خانواده او یا خانواده شما مخالف این وصلت باشند و ...
پس بهتراست هرچه زودتر ادامه این رابطه را قطع نموده و بیش از این، خود را درگیر یک رابطه بی سرانجام نکنید که مسلما عواقب خودش را به همراه دارد.
امّا در مورد خواستگار فعلی، باید عرض کنم که برای اینکه بهتر بتوانید تصمیم گیری کنید باید به این موارد توجه کنید: که ازجمله آن این است که طرفین ازدواج باید از جهت اعتقادی، اخلاقی، رفتاری، فکری، فرهنگی و خانوادگی با هم تناسب داشته باشند. البته لازم نیست تناسب صددرصدی وجود داشته باشد بلکه همین که تناسب حداکثری وجود داشته باشد، کافی است.
ولی برای پی بردن به این تناسبات لازمه، از این سه طریق می‌توانید طرف مقابلتان را بشناسید؛ 1.گفتگوهایی که در حین جلسات خواستگاری بوجود می‌آید. 2. تحقیقات لازمه‌ای که از اطرافیان، محل کار و زندگی فرد مورد انجام می‌شود. 3. مشورت از صاحب نظران و کارشناسان مانند: خانواده، بزرگان و مشاوران
چه بسا بگویید که با درنظر گرفتن همه این شرایط و اینکه به این نتیجه رسیدید که ایشان از هرشرایطی برای شما مناسب است و تنها دغدغه‌ای که چه بسا داشته باشید این باشد که به ایشان به اندازه دوست پسرتان علاقه ندارید که باید عرض کنم که همانطور که خودتان اشاره کردید مدتی با دوست پسرتان در ارتباط بوده‌اید و این ارتباط به مرور تبدیل به علاقه شده و این علاقه روز به روز بیشتر شده است. لذا در مورد خواستگار فعلیتان نیز اگر شرایط ایشان برای ازدواج با شما مناسب باشد و شما هم علاقه کمی نسبت به ایشان دارید، می‌توان امید داشت که با بیشتر شدن رابطه میان شما و خواستگارتان و شناخت بیشتری که شما نسبت به هم پیدا می‌کنید و دیدن تناسبات لازمه، این علاقه به تدریج بیشتر خواهد شد.

نکته مهم: اینکه به شما توصیه می‌کنیم رابطه خود را با دوست پسرتان قطع کنید بدین معنی نیست که به خواستگار فعلیتان بدون در نظر گرفتن شرایط و تناسبات لازمه پاسخ مثبت بدهید بلکه باید تمام شرایط و تناسبات لازمه را در نظر گرفته و بعد از آن تصمیم گیری کنید. لذا اگر واقعا به این نتیجه رسید که این خواستگارتان اصلا شرایط و تناسبات لازمه را با شما ندارد نباید اصطلاحا؛ از هول حلیم افتاد توی دیگ.
لذا با در نظر گرفتن شرایط و تناسبات لازمه و همچنین با توکل برخدا تصمیم گیری کنید. علاوه براین این را به یاد داشته باشید که قبل از ورود به زندگی مشترک نسبت به اشتباهات گذشته خود(مانند رابطه با دوست پسرتان) نزد خداوند توبه کنید(به راستی که خداوند توبه کاران را دوست دارد) و یک زندگی پاکی را شروع کنید.

با آرزوی موفقیت

تصویر luxaeterna
نویسنده luxaeterna در

جناب مدیر
مطالعه کردم
همه این ها رو در دبیرستان هم خوندیم
میدونین... تنها چیزی که تمام معادلات رو تو ذهنم به هم می زنه، اینه که بنا به مصلحت خدا، زحمت بکشی ولی موفق نشوی... نگین دروغه که واقعا شاکی میشم. منظورم مواقعیه که آدم زحمت کافی هم برای کاری کشیده ولی نتیجه ای نمی بیند یا حتی نتیجه عکس می بیند. علتش رو از علما که می پرسیم می گن مصلحت تو این بوده است. اگر مصلحت من این بوده است، من از اول اون زخمت رو هم نمی کشیدم و خودمو خسته هم نمی کردم یا اگر مصلحت من مثلا قبول شدن در فلان امتحان است و هیچ چیزی بی خدا نمی جنبد، خب من از اول مطالعه نکنم برم سر امتحان.ببینین... همون چیزی که بعضی ها بهشون می گن امتحان و ابتلا... آقا ما نمیخواییم امتحان شیم کیو باید ببینیم؟ من دوس دارم به برهان نظم اعتقاد داشته باشم ولی خدا خودش با این کارهاش نمی ذاره. ببینین... من زحمت می کشم و مثلن درس می خونم چرا باید قبول نشم؟ خب یکی می گفت شاید اگه قبول شدی و رفتی تو اون دانشگاه شای در یک حادثه ای در یک انفجاری از بین می رفتی و خدا اینطور یتورو دوس داشته. خب من میگم اولا چرا باید اون انفجار اتفاق بیفته. دوما چرا نظم خدا فدای صرفا دوست داشتن او شده؟
خیلی دوست دارم یکی متقاعدم کنه که خدا نظم داره. ولی با دلایل.
مسئله بعدی یه مثاله :
یه آدمی بده و بدی می بینه: خدا دوستش داره و می خواد گناهاش تو این دنیا با سختی دیدن جبران شن
یه آدمی خوبه و بدی می بینه: خدا اون آدمو خیلییییی دوس داره(!!!!!) و می خواد اون دنیاش آبادتر شه پس در این دنیا دمار از روزگارش درمیاره
یه آدمی بده و خوبی می بینه: خدا می خواد اون فرد با بیشتر غرق شدن در لذات دنیوی و گناه بیشتر عذاب های اخرویش سنگین تر شه
یه آدمی خوبه و خوبی می بینه: خدا می خواد تا حدامکان در این دنیا نتیجه خوبی هاشو ببینه تا اون دنیا پاداشش کمتر باشه.
خب چرا باید اینطوری باشه؟
چرا من کار خوبی میکنم زحمتی می کشم نباید صددرصد مطمئن باشم که نتیجه شو در زمانی که می خوام (نه زمانی که خدا می خواد) ببینم؟
چرا اینطور نیس که همه ی عذاب ها و پاداش ها در اون دنیا باشه و نرخ پاداش دهی و عذاب دهی خدا به همه یکسان باشه در این دنیا و هم در اون دنیا؟ چرا یه عده باید اینجا بیشتر عذاب بکشن و یه عده بیشتر در اونجا؟ این موضوع هم باعث شده که من برهان عدل رو توش شک کنم.
لطفا به سوالم در مورد برهان نظم و عدل با دلیل منطقی جواب بدین.

تصویر mostafavi
نویسنده mostafavi در

با سلام
از اینکه متن پیشنهادی رو خوندید تشکر می‌کنم ولی فکر کنم لازم باشه یه بار دیگه خونده بشه.
امّا در مورد نقاط ابهامی که برای شما بوجود آمده است، نمی‌دانم چطور برخی از ناموفقیتها را به مصلحت خدا ربط می‌دهید؟! اگر این جزو اعتقادات شما شده که باید عرض کنم که سخت در اشتباه هستید؛ زیرا منطقی نیست که گفته شود مثلا فردی سخت تلاش کرده برای یک آزمونی ولی متاسفانه در آن آزمون، موفق نمی‌شود و بعد بگوییم که خدا نخواسته است که این فرد موفق شود. این نگاه کاملا اشتباه است.
توجه کنید برای رسیدن به یک موفقیت مولفه‌های مختلفی وجود دارد که همگی موثر هستند. یکی اراده خود فرد، دیگری شرایط و موقعیت فرد که می‌تواند بستری برای موفقیت فرد باشد. از این رو چه بسا قبول نشدن فرد در آزمون به دلیل اشتباهاتی بوده که سرجلسه مرتکب شده است!(مثلا استرس و اضطراب زیاد مانع تمرکز فرد شده یا به هر دلیل دیگری تمرکز کافی را برای آزمون نداشته است.)
لذا چرا باید تصور کرد که عدم موفقیت فرد بدون موشکافی دلایل دیگر به خدا ربط داده شود؟
از طرفی مصلحت به این معنی که خدا بخواهد در امور تکوینی دخالت بکند بطوریکه مستلزم نفی اراده ما شود، صحیح نیست. نمی‌دانم در مورد موضوع مصلحت خدا چقدر اطلاعات کافی را دارید ولی لازم است در جای دیگری و به صورت حضوری از کارشناس و متخصص دین درباره مسائل اعتقادی و باورهای دینی سوال کنید و شک و شبهه خود را برطرف کنید ولی مطمئن باشید آنچه که شما از مصلحت برداشت کرده‌اید صحیح نیست.
در مورد بحث بعدی شما که اشاره کردید که چرا عده‌ای که بد هستند، خداوند برای آنها موفقیت در زندگی دنیوی را بوجود آورده تا بیشتر گناه کنند و... باید عرض کنم که آنچه که شما در این باره برداشته کرده‌اید بازهم اشتباه است؛ مثلا اینطور نیست که خداوند بخواهد دخالتهای تکوینی انجام دهد بطوریکه مثلا فرد بیشتر منحرف شود و ... . بلکه باید توجه کرد که زندگی در دنیا چنین چیزهایی را اقتضا می‌کند مثلا کسی که خود را از یک ارتفاع بلند پرتاب می‌کند مسلما با برخورد محکم به زمین آسیب می‌بیند. این آسیب دیدنش جزو لاینفک پرتاب شدن از بلندی است. مثلا آیا می‌توان انتظار داشت که چون فرد، پرتاب شدن از بلندی را دوست دارد( واز آنجایی که هیچ ابزار و امکاناتی برای محافظت از خود ندارد) نباید به زمین برخورد کند. طبیعی است که چنین اتفاقی می‌افتد. از این رو طبیعی است کسی که میل به مسائل مادی و دنیوی دارد و برای آن در بستر و شرایط مناسب تلاش می‌کند به هدف خود می‌رسد. مثلا کسی که علاوه بر رفاه نسبی که برخوردار است بازهم تلاش می‌کند که رفاه مادی خود را ارتقاء دهد(مثلا مسکن انچنانی، ماشین آنچنانی، منصب آنچنانی، تفریحات آنچنانی و ....) طبیعی است که که بعد از مدتی(باتوجه به تلاش او و وجود شرایط مادی دیگر) به همه اینها دست پیدا می‌کند. البته منظور این نیست که داشتن رفاه بد باشد یا خوب، بلکه بد بودن یا خوب بودن آن بستگی به این دارد که چه نگاهی به مقوله رفاه داشته باشیم.
گاهی رفاه طلبی، صرفا از باب لذت طلبی صرف و مادی گرایی است که مذموم است، ولی گاهی رفاه طلبی و بدست آوردن پول زیاد نه برای لذت طلبی صرف، بلکه برای استفاده در مقولات معنوی است مثلا فرد تلاش می‌کند پول زیاد بدست آورد تا بتواند با ایجاد اشتغال برای دیگران، به همنوعانش کمک کند و رضایت خدا را جلب کند که در اینصورت چنین رفاه طلبی و اصطلاحا پول طلبی نه تنها ناپسند نیست، بلکه پسندیده، لازم و ضروری است.
بنابراین کسی که مادی گراست و به دنبال صرفا لذت طلبی و رفاه طلبی خود است مسلما در صورت تلاش در یک بستر و شرایط مناسب، به هدف خود می‌رسد. از طرفی کسی که خدا گراست و بدنبال مادیات است ولی نه برای خود بلکه برای خدای خود این تلاش خود را انجام می‌دهد و برای اینکه به دیگران کمک کند، این فرد نیز در صورت تلاش در یک بستر و شرایط مناسب به هدف خود خواهد رسید. اما کسی که خداگراست و اصلا بدنبال مادیات و مسائل رفاهی نیست و معتقد است که نباید تحت هیچ شرایطی به دنبال مادیات رفت، مسلما تلاش خاصی هم برای بدست آوردن مسائل مادی نمی‌کند لذا احتمالا از این جهت در این دنیا فشارهای مادی او را اذیت کند.
در نتیجه فارغ از اینکه کدام گروه کار درستی را انجام می‌دهد باید عرض کنم که تلاش ما برای رسیدن به هدف به نوع نگاه و نیت ما بستگی دارد. لذا اگر نگاه ما، خدامحوری باشد و تلاشهای مادی خود را در راستای خدامحوری قرار بدهیم، بطوریکه تلاشهای مادی ما برای رضایت خدا باشد مثلا سعی می‌کنیم موفقیت بیشتری را کسب کنیم تا بتوانیم به جامعه خود کمک کنیم و انسان مفیدی باشیم که در نهایت بااین هدف بتوانیم رضایت خدا را بدست آوریم، مسلما خدای متعال در این زمینه به ما کمک می‌کند.
پس معنی نمی‌دهد که گفته شود؛ چون خدای متعال بندگان صالح خود را دوست می‌دارد، لذا برای پاک شدن، آنان را در رنج و عذاب این دنیا قرار می‌دهد؛ زیرا مگر این دنیا محل عذاب است. این دنیا محل آزمون است همین.
امیدوارم با توضیحات اندکی که داده شد، به این باور رسیده باشید که لازم است درباره مسائل اعتقادی که بسیار بسیار مهم هستند، مطالعات بیشتری کنید.
با آرزوی موفقیت

تصویر luxaeterna
نویسنده luxaeterna در

جناب مدیر واقعا چقدر مهمه که من خدا رو چجوری بشناسم؟ شما خیلی بابت پاسخ من زحمت کشیدین و متشکرم... ولی من دلخورم... از خدا
احساس می کنم داریم فریب داده می شیم. خب حداقل نظر شخصی من اینطوره اگه حتی درست هم نباشه چون هنوز برای من خلافش اثبات نشده
باز هم از تون ممنونم... به هر حال قابل دونستین که پاسخ دادین.

تصویر mostafavi
نویسنده mostafavi در

خواهش می‌کنم ولی باز عرض می‌کنم که لازم است به صورت حضوری از یک کارشناس دینی در زمینه‌هایی که برای شما ابهام بوجود آمده، استفاده کنید. مسلما طرز تلقی و برداشت شما در برخی از مسائل اعتقادی اشتباه است که چه بسا ناخواسته باشد و بیشتر براساس شرایط پیرامونی که برای شما اتفاق افتاده، چنین برداشت‌های غلطی را نسبت به مسائل اعتقادی پیدا کرده‌اید.
به امید موفقیت برای شما

تصویر ستابش
نویسنده ستابش در

با عرض سلام و احترام .
من دختری هستم 24 ساله. مدتی پیش پسری ب خواستگاری من آمد ک از جنبه اعتقادی و اخلاقی مشابه هم بودیم
یعنی تفاهمات در صحبت ها زیاد بود
اختلاف نظر بیشتر روی قضیه کار بود ب این صورت ک ایشان مخالف کار کردن بنده بودند بنا ب دلایل منطقی ک ایشون میاوردند و از نظر من هم اون دلایل قابل احترام بود ولی خوب من هم دلایلی برای کار کردن داشتم
تا اینکه ایشون در جلسه سومی ک با هم داشتیم از من خواستن تصمیممو راجب کار بگیرم ک اگه بذارم کنار جلساتو ادامه بدیم
من هم کلی فکر کردم و تصمیم گرفتم ک کارو کنار بذارم
تا اینکه مادر ایشون دو روز پیش تماس گرفتن و گفتند اگر کارو کنار میذارید ما بیایم وگرنه ک لزومی نداره ک ما بیایم
من هم ب دلیل تحکمی ک تو صحبت ایشون بود شدیدا ناراحت شدم
و با ی تصمیم عجولانه و از روی ناراحتی جواب رد دادم
الان متاسفانه ب خطر این تصمیمی ک گرفتم پشیمونم
دوست داشتم این فرصت و ب خودم میدادم با ایشون بیشتر آشنا میشدم و تصمیم منطقی میگرفتم
ب نظر شما اینکه من باهاشون تماس بگیرم و صادقانه حرفامو بزنم کار منطقی هست یا خیر؟
ممنون میشم راهنمایی بفرمایید

تصویر mostafavi
نویسنده mostafavi در

با سلام
در صورتی که واسطه‌ی خیرخواهی وجود دارد، می‌توانید از واسطه بخواهید که میان خانواده شما و خانواده خواستگار میانجگری کند و بدون اینکه وانمود شود که واسطه از طرف خانواده شما آمده است به خانواده خواستگار این امیدواری را بدهد که یکبار دیگر جهت ادامه خواستگاری اقدام کنند.
امّا اینکه خودتان مسقیم اقدام کنید، به نظر می‌رسد درست نیست و چه بسا موجب سوءتفاهم و برداست نادرست از رفتار شما شود.

تصویر سمانه
نویسنده سمانه در

سلام 

من خانمی 26 ساله که شوهرم رو 31 روزه از دست دادم که پسر عمم هم می شه، 

خیییلی ناراحتم و همین طور دارم این طرف اون طرف می خونم در مورد سرنوشت.  قسمت،  مرگ 

و مغزم پر از سواله

این که من با شوهرم ازدواج کردم و با کسی که 26 سال خارج از کشور و اصلا ما چند بار هم رو دیده بودیم وبا کلی سختی ایشون کارامو کردم و اومدم سوعد 

خلاصه بعد از 10 سال ازدواج در بستر خواب کنار من پیشه خدا رفت. در حالی که من 3 ساعت پبشش فهمیدم خوابه عمیقه ولی فکر کردم ایشون خوابه عمیقه واصلا نگران نشدم و بعد چند ساعت متوجه شدم صدایه قلبش خییلی اروم شد و سریغ زنگ زدم به امبولانس و بعد... ...

الان انقدر عذاب وجدان دارم که چرا من زنگ نزدم اون موقع. 

بهم می گند دیگه اون قسمتش اون ساعت بود ولی من می گم اگر من زنگ زده بودم الان زنده بود. 

اخه الان من گیجم یعنی چه الان واقعا وقتش بود،  قسمته من این بود 

چیه قظیه 

دارم گیج می شم بخدا 

تصویر mostafavi
نویسنده mostafavi در

با سلام به شما کاربر محترم

نکته‌ای که وجود دارد این است که متاسفانه بسیاری از افراد، نگرش اشتباهی نسبت به مسئله قسمت و سرنوشت دارند و نقش افراد را در حوادث کاملاً ناديده می‌گیرند و همه چيز را به مقدرات نسبت می‌دهند و ان را خارج از اراده و اختیار افراد می‌دانند، در حالی که اینگونه نیست. بلکه قسمت و سرنوشت بدین معنی است «يک رويداد، معلول يک سری عوامل است که با تحقق آن عوامل، قطعاً آن رويداد به وقوع خواهد پيوست.» مثلاً اگر کسی هر روز ورزش کند، عضلاتش قوی خواهد شد يا اگر در عبور از خيابان دقت نکند، تصادف رخ خواهد داد.

نکته دیگری که وجود دارد و معمولا افراد نسبت به آن غفلت می‌کند، این است که نقش عوامل محیطی و خود فرد را در بوجود آمدن اتفاقات نادیده می‌گیرند؛ مثلا تصور کنید که فردی دارای بیماری قلبی است که به خاطر همین بیماری درنهایت می‌میرد. به نظرتان، چه عواملی می‌تواند در زمینه فوت و مرگ ایشان دخالت داشته باشد؟
قطعا بسیاری از عوامل می‌تواند در بوجود آمدن یک رخداد نقش داشته باشند؛ مثلا سهل انگاری خود فرد در معالجه خودش یا کوتاهی دکتر نسبت به بیمارش یا عوامل محیطی مانند شرایط بد آب و هوایی، نداشتن علم کافی برای درمان بسیاری از بیماری‌ها، سبک زندگی خود فرد، نوع تربیتی که در جامعه و خانواده پیدا کرده است، میزان استرس و اضطراب خود فرد و.... همگی بسته به شدت و ضعف آن در بروز بیماری و فوت آن فرد نقش دارند. بنابراین مشاهده می‌کنید که اگر بخواهیم دلایل و عوامل مختلفی را برای اتفاق افتادن یک رخداد نام ببریم، موارد بسیار زیادی خواهد شد که احتمالا تعجب شما را برمی‌انگیزاند.

درنتیجه فکر نکنید که اگر مثلا شما کمی زودتر به اورژانس تماس می‌گرفتید، حتما همسرتان نمی مرد و پیش شما بود، بلکه باید عرض کنم که شاید حتی اگر اقدام زودتری هم می‌کردید، باز هم ایشان می‌مرد؛ چراکه ممکن بود به خاطر عوامل دیگری فوت می‌کردند. در نتیجه خودتان را عذاب ندهید که چرا زودتر تماس نگرفتید و ... زیرا در کنار اراده و اختیاری که ما انسانها داریم، مسائل بسیار گوناگونی هم در شکل گیری همان اراده هم تاثیرگذار هستند و گرچه نقششان صد در صد نیست، ولی به هرحال در نوع انتخاب و اراده‌ای که می‌کنیم می‌توانند دخالت ولو بسیار کوچک داشته باشند و در آن دنیا و قیامت نیز به همان اندازه‌ای که اراده و اختیار و توان داشته‌ایم در پیشگاه خداوند پاسخگو هستیم. قطعا خداوندی که دارای علم ازلی و ابدی است و خالق انسان بوده، می‌داند که دقیقا چه مقدار از اراده و اختیار و توان و علم انسان در بوجود امدن رخدادها نقش داشته است و به همان اندازه هم بازخواست خواهد شد.

برهمین اساس قطعا شما هیچ گاه حاضر به مرگ و فوت همسرتان نبودید و اگر هم از قبل می‌دانستید که چنین اتفاقی بناست برای همسرتان رخ بدهد، زودتر از اینها برای همسرتان اقدام می‌کردید و از طرفی هم خداوند متعال به اندازه قدرت و توانایی و آگاهی انسانها از آنان انتظار دارد نه فراتر از آن. پس فوت و مرگ همسرتان را بپذیرید و بیخودی خودتان را عذاب ندهید که چرا این اتفاق افتاد؟ چرا زودتر اقدام نکردید؟... بلکه به خداوند متعال توکل کنید و طلب آمرزش برای همسرتان بکنید. این کار بیشترین فایده و منفعیت را برای همسرتان خواهد داشت؛ زیرا در حال حاضر چیزی که او نیاز دارد، صدقه جاریه، طلب آمرزش و مواردی از این دست است که به او آرامش روحی می‌دهد نه فکر کردن درباره اینکه اگر زودتر اقدام می کردید چه اتفاقی می‌افتاد.

موفق باشید.

تصویر سمیرا
نویسنده سمیرا در

ایا زمانه  فوت هر شخصی مشخص است 

تصویر mostafavi
نویسنده mostafavi در

زمان فوت و مرگ هرکسی در نزد خداوند مشخص است و خدای متعال به جهت علم ازلی و ابدی اش می‌داند که هرکسی یا هرموجودی چه زمانی مرگش فرا می‌رسد.

تصویر سمیرا
نویسنده سمیرا در

سلام 

ممنون از جوابتون

حتی اگر ناخواسته توسط 

یک قرص فوت بشه 

تصویر بانوی اسمانی
نویسنده بانوی اسمانی در

سلام 

به نظر من اینکه اختیار انسان در طول اختیار خداونده درسته من اینجوری تعبیر میکنم اگر قراره من بین سه تا خواستگاریکیو انتخاب کنم اینکه کدومو انتخاب کنم کاملا در دست خودمه وبه اختیار منه وبه عقل من بستگی داره 

اما اون سه تا گزینه به انتخاب خداست یعنی خداوند شرایطو جور میکنه که اونا به خواستگاری بیان حالا من باید از بین گزیته هایی که خدا برای من فرستاده یکیو انتخاب کنم 

مگه نمیگن همه چی دست خداست مگه نمیگن خدا در وتخته رو جور میکنه  حکمت خدا هم هست 

حالا این دیدگاه درسته 

گرچه بنظر من درسته چون یه دختر اگه چهره ی زیبایی داشته باشه بصرف خواستگار زیاد داره اما اون چهره رو هم خدا داده نه به اختیار خودش

تصویر mostafavi
نویسنده mostafavi در

با سلام به شما کاربر محترم

 این حرف شما اطلاق ندارد و نمی‌توان همیشه گفت که آمدن خواستگار حتما از ناحیه خداوند بوده باشد؛ چرا که شما متغیرهای دیگر نادیده می‌گیرید؛ متغیرهایی همچون جایگاه اجتماعی خانواده دختر، ویژگی‌های ظاهری دخترخانم، ویژگی‌های اخلاقی دختر و خانواده‌اش، وضعیت ازدواج جامعه (سختگیری یا آسان گیری در ازدواج) و ... بنابراین نمی‌توان به صورت مطلق گفت که آمدن خواستگار به دست خداوند است. اینکه گفته می‌شودکه عالم در محضر خداست و ... بدین معنی است که همین اختیار و اراده‌ای هم که ما انسانها داریم هم به دست خداست و اگر خداوند متعال یک لحظه توجه‌اش را از ما بگیرد، ما هیچ گونه اختیار و اراده‌ای نخواهیم داشت. از سویی دیگر، حکمت خداوند ایجاب می‌کند که ما انسان‌ها در کارها اختیار و اراده داشته باشیم و به همان اندازه که مختار هستیم در نزد خداوند نیز باید پاسخگو باشیم. 

اینکه گفته می‌شود که خداوند در و تخته را جور می‌کند، اگر منظورتان این است که خداوند زن و شوهر را به هم می‌رساند به گونه‌ای که در انتخاب همدیگر هیچ گونه اختیار و انتخابی نداشته‌اند، باید بگویم که چنین مسئله‌ای نه اطلاق دارد و نه مستند است. البته ممکن است که خداوند متعال برحسب شرایط به دل کسی بیندازد که به خواستگاری فردی برود، ولی در نهایت انتخاب کننده همان فرد خواهد بود.

در شرایط فعلی، آمار کم ازدواج در میان جوانان، بیش از اینکه ربطی به خداوند داشته باشد، به فرهنگ غلط جامعه، مشکلات اقتصادی وسخت گیری‌های بی مورد خانواده‌هاست برمی‌گردد و تا زمانی که خانواده‌ها دست از سختگیری‌های افراط گونه و بی مورد در ازدواج برندارند، وضعیت ازدواج جوانان به همین منوال خواهد بود و شاید وضعیتی بدتر از وضعیت فعلی. بنابراین لازم است در شرایط فعلی که مشکلات اقتصادی هم مزید بر علت شده است، وضعیت ازدواج را برای جوانان تسهیل کنیم و گرنه عدم گام برداشتن برای ازدواج جوانان باعث خسران و ضرر برای همه جامعه خواهد بود. همچنانکه پيغمبر (ص) فرمود: «اگر خواستگارى آمد كه اخلاقش مورد رضايت است با ازدواج او با دختر خود موافقت کنید وگرنه موجب فتنه و فساد بزرگى در زمين می گرد.» [مكارم الأخلاق ، شيخ حسن فرزند شيخ طبرسی ، ص205]

موفق باشید.

تصویر مریم
نویسنده مریم در

سلام

تصویر مبینه
نویسنده مبینه در

با عرض سلام 

من 26 سال سن دارم .با پسری مدت 6 سال در رابطه بودم و بعد ازخواستگاریه مداوم مادرم ردشون کرد فقط به دلیل اینکه قبلا 1 بار ازدواج کرده بود .من به پدرم نگفتم که من هم اورا می خواهم و در رابطه هستم از اونجا پدرم مرد سخت گیر و جدی ای بودن ترسیدم از درمیان گذاشتن این موضوع حالا سخت پشیمانم و با مرور وقت فهمیدم.خیلی مهم بود اون برای من بعد از 1 سال خواستم جبران کذشته کنم ولی فهمیدم ازدواج کرده .وجدانم سخت در عذاب است که ای کاش قدنی برداشته بودمو پا فشاری می کردم در انجام این کار .این سوال مثل خوره افتاده به جونم که تقصیر از کوتاهی بنده بود یا خواست خدا  نبود؟!

حالا قضیه ای مشابه; با شخص دیگری اشنا شدم البته بعد از خواستگاری در حضور خانواده .در اول راضی بودن و من هم مهر بستم اندکی خواستم زندگیم رو شروع کنم و دیگه به گذشته فکر نکنم ولی حالا خوانواده از رایشون برگشتن و میگن مناسب خوانواده ی ما نیستن مونم دوباره سکوت کنم بسپارم دست خدا یا سماجت بر این ازدواج؟ اون یکی می ارزید بر سماجتم که نکرم ولی این ارزششو داره یا نه نمیدونم .از پشیمانی دوباره میترسم. موند این مقوله ی ازدواج دست منه یا دست خدا؟ ممنون میشم اگه جواب قانع کننده ای بدین و از سر در گمی درم بیارین

تصویر mostafavi
نویسنده mostafavi در

با سلام به شما کاربر محترم

در ازدواج باید بررسی کنید که چقدر طرف مقابلتان از جهات اعتقادی، اخلاقی، فکری، فرهنگی، رفتاری و خانوادگی مناسب شما هستند. در این زمینه باید معدل بگیرید و ارزیابی کنید که در مجموع از صد در صد چه امتیازی می‌گیرند و سپس تصمیم بگیرید. بالطبع هرچقدر میزان تناسب میان طرفین در جهات مذکور بیشتر باشد، میزان رضایتمندی و پایداری زندگی بیشتر خواهد شد. از طرفی نباید صرفا به دنبال کسی باشید که صد در صد با شما تناسب داشته باشد؛ چراکه پیدا کردن چنین موردی بسیار سخت است و چه بسا هیچ دختر و پسری وجود نداشته باشند که صد در صد تناسب داشته باشند. بنابراین شما باید به صورت مجموعی نگاه کنید و در نهایت بررسی کنید که آیا طرف مقابلتان را به عنوان همسر می‌توانید بپذیرید یا نه.

در مورد مخالفت خانواده نیز باید با هم گفتگو کنید و دلایل مخالفتشان را بررسی کنید. اگر در مجموع دلایلشان برای مخالفت کافی نبود، باید در این زمینه درباره ویژگی‌های مثبت ایشان هم با خانواده صحبت کنید تا شاید خانواده نیز منطقی تر و واقع بینانه تر به خواستگارتان بیندیشند و صرفا براساس تناسب خانوادگی، او را ارزیابی نکنند. شما نیز می‌توانید با همفکری خانواده از جهات مختلف خواستگارتان را بررسی کنید و در نهایت ببینید چقدر تناسب میانتان برقرار است.

اینکه هیچ کار و تلاشی نکنید و قلبا همه چیز را واگذار کنید به خدا، چندان کار درستی نیست. از جهت قلبی اینکه همه کارها را به خدا واگذار کنید بسیار خوب است ولی خود خداوند فرموده که باید تلاش کرد و نباید دست روی دست گذاشت. بنابراین شما تلاش خودتان را بکنید و نتیجه را به خدا واگذار کنید و از او بخواهید هرانچه خیر است برای شما رقم بزند.

موفق باشید.

تصویر ناشناس
نویسنده ناشناس در

فقط میخواستم ازتون تشکر کنم خیلیا با این نگرشای اشتباه زندگی خودشونو خراب میکنن و هیچ تلاش و کوششی نمیکنن و اینطور میشه که جامعه هایی که خداروقبول ندارن به خیلی از پیشرفت ها میرسن .اجرتون با خدا مسر زندگی منو عوض کردید همیشه براتون دعا میکنم

تصویر na omid
نویسنده na omid در

مگه شما نمیگید که سرنوشت هرکس دسته خودشه نه خدا 

مثلا دختری که به طور مادرزادی دارای عیب وایرادی هست طبیعیه که نمیتونه ازدواج کنه آیا اینم خواسته واراده ی انسانه

سوال بعدیم اینه که چرا خداوند به  گفته های خودش عمل نمیکنه یعنی باتوجه به نیاز بنده هاش بهشون نعمت وسلامتی نمیده یه جا حدیثی    خوندم که نوشته شده بود هروقت به خواستگاری دختری رفتید از موی اوهم سوال کنید چون یکی از دومنظر جمال زن است حالا اگه دختری رو خدا کچل افریده باشه یا باموی نامناسب اودختر باید چی کارکنه وقتی به شدت نیاز به ازدواج داره اما به خاطرشرایطش کسی حاضرنیست باهاش ازدواج کنه مگه این دختردل نداره.

تصویر mostafavi
نویسنده mostafavi در

در ازدواج باید به شرایط افراد هم توجه کرد. گاهی افراد به خاطر تداخل اراده‌ها مثلا اجبار خانواده به انتخاب یه فرد، مجبور به ازدواج خاصی می‌شوند، ولی این رو نباید به پای خداوند گذاشت یا درباره مثالی که اشاره کردید، گرچه علم پزشکی در تشخیص این عیب ناتوان باشد، ولی قطعا یه دلیلی برای بوجود آمدن چنین عیبی وجود دارد؛ ممکن است به جهت ازدواج فامیلی یا تغییر ژنتیکی یا سهل انگاری یا عدم رعایت بعضی از نکات همبستری یا  ... این عیب در فرد بوجود آمده باشد که خود فرد نقشی در آن عیب نداشته، ولی اطرافیان احتمالا در ایجاد آن عیب نقش داشتند و طبیعتا ازدواج چنین افرادی با افراد سالم کمی دشوارتر است. خب بازهم این مسئله ربطی به خداوند ندارد که ما تصور کنیم که این عیب را خداوند در فرد ایجاد کرده، بلکه این مسئله براساس نظام اسباب و مسببات است ولو اینکه در حاضر علت واقعی آن برای ما معلوم نباشد. در نتیجه در چنین مواردی به خاطر تداخل اراده‌ها ممکن است افراد انتخاب هایشان محدود شود.

درباره سوال دومتان هم ارتباط مستقیمی با سوال اولتان دارد باید عرض کنم که خداوند نظام دنیا براساس نظام سبب و مسببی خلق کرده است؛ یعنی اینطور اراده کرده است که این دنیا با پدیده‌هایش براساس علت و معلول شکل می‌گیرد و هرچیزی که در دنیا اتفاق می‌افتد، حتما دارای علت یا عللی است ولو اینکه ممکن است ما به دلیل نداشتن اطلاعات تخصصی در بعضی زمینه‌ها ندانیم که علت یا علل مثلا فلان پدیده چیست و شاید در آینده با رشد و پیشرفت علم تشخیص بدهیم که علت علل بعضی از مسائل در دنیا چیست.

بنابراین با این توضیحات، وجود بیماری و ... در دنیا مانند هر پدیده دیگری ناشی از علت یا عللی است که خودمان ممکن است در بوجود امدن آن نقش داشته باشیم بدون اینکه بدانیم. لذا وجود بسیاری از بلاهای طبیعی و غیرطبیعی ناشی از عملکرد خود انسان هاست. طبیعتا وقتی به محیط زیستمان توجهی نکنیم و هموار باعث بوجود آمدن آلاینده‌ها در هوا باشیم و ... می‌بینیم که با یه سری پدیده‌هایی مواجه می‌شیم که خواسته یا ناخواسته روی تغذیه و سبک زندگی ما اثر منفی می‌گذارد و در نهایت با یه سری پدیده‌ها ناخوشایند در جهان مواجه می‌شویم که خواسته با ناخواسته به دیگران و زندگیشان آسیب می‌زنیم. برای تقریب به ذهن مثال می‌زنم: تصور کنید وقتی شما بلندی خودتون رو پرت می‌کنید یا دیگری شما رو پرت می‌کند، چه اتفاقی می‌افتد؟ قطعا پرت شدن شما از بلندی باعث آسیب دیدن شما می‌شود. آیا معقول است در چنین شرایطی به خداوند اعتراض کنیم که چرا من آسیب دیدم؟ خیر چرا که خود شما یا اطرافیان شما باعث و بانی این آسیب شدید نه خداوند. پس از این جهت اعتراض و نارضایتی متوجه خداوند نیست بلکه اعتراض و نارضایتی به خود فرد یا اطرافیان او متوجه است و قطعا هرکسی در روز قیامت باید پاسخگوی اعمال و رفتارهایش باشد. 

اما درباره اون بخش سوالتون که دختری که با هردلیلی با عیب بدنیا آمده چگونه ازدواج کند، باید عرض کنم که قابل درک است که ازدواج چنین افرادی به صورت طبیعی با افراد سالم کمی دشوار است، ولی چنین دخترانی بهتر است با کم کردن بعضی از ملاکهایشان امیدوار باشند با افراد مشابه خودشان ازدواج کنند. چنین ازدواجی پایداری و ماندگاری بهتری برای طرفین دارد.

موفق باشید. 

تصویر مغضوب خدا
نویسنده مغضوب خدا در

باسلام وخسته نباشید 

منم سوالی ازحضورتان دارم که سخت مرا به خود درگیر کرده است خواهشمندم اگر میدانید جوابی بدهید که من قانع شوم وگرنه بگویید که جوابی نداریم بدهیم 

سوالم این هس که من خواهری دارم که ده سال ازمن کوچکتر است هم قیافه اش نسبت به من زیباتر هس هم چیزهای دیگر من ازهمان دوران کودکی فرد با اعتقادی بودم وهمیشه نمازم سروقت بوده است سعی میکردم پدرو مادرم رااذیت نکنم به همه بدون هیچ چشم داشتی کمک میکردم به قدری که گاهی مرانادان فرض میکردن که اینگونه برای همه کمک میکنم ازهمان ابتدا سعی کردم دستم توی جیب خودم باشد ازخانواده ام پولی برای گذران زندگی نخواستم درحالی که خواهرم هرچیزی که میخواسته به راحتی برایش تهیه میشد و همیشه به گونه ای خاص در دل همگان جای دارد وهربدی هم به دیگران بکند به طرز خاصی کسی ازاو ناراحت نمیشود بلکه بیشتر دوستش دارند نمونه اش خود من گاهی جوری سرم داد میکشد و فحش می دهد که انگار من ازاو کوچکترم اما بااین حال من همیشه درزندگی از او عقب ام خواستگارانی داشتم که هرگز هیچ کدامشان به دلم ننشسته ویکبار که مجبور شدم با یکی ازدواج کنم نتوانستم و پاپس کشیدم حالا عذاب وجدان او دست ازسرم برنمی دارد و خسته ام کرده است اما خواهرم خواستگاری داشت که همه شان ازهرلحاظ خوب بودن اما بازم نمی پسندید تااینکه بدون اینکه خواهرم را ببیند به خواستگاریش امده اند و با پسری دقیقا شبیه فرد مورد علاقه من بود ازدواج کرد خواهرم که اصلا با خواستگارش حرفی نزد اما درجای خودش فرشته ای هس اما من که با خدا شرط کرده بود خدایا همسر اینده من اگر هیچ چیز دردنیا نداشته باشد من راضیم فقط مومن باشدحالا خواستگار خواهرم بدون که خواهرم بگوید یا ازش بپرسد مومن و سربه زیر است علاوه بر ۸سالی که دعا کردم و هرازگاهی خواستگاری می امد که اصلا باب میل من نبود یک سال و نیم هرجوری دعایی که وجود داست خواندم هیچ چیز نشد دقیقا ازان زمان که من دعا میخواندم خواستگار خواهرم که الان همسرش هستن ازهمان موقع تصمیم داشتن که به خواستگاریش بیایند گفتند که بعد از ۲۰ روز دیگر به خواستگاریش میایند من هم دعا کردم که خدایا هم چیز دست توست من نمی گویم مانع خوشبختی خواهرم شو فقط تو ۲۰ روز کاری کن منم ازدواج کنم همون روزی که من دعا کردم خبر دادن که نه نمیتوانیم ۲۰روز صبر کنیم فردا میایم انگار خداهیچ وقت مرا دوست نداشته منی که هرگز کاری نکردم جز انکه نظر و رضایت خدارا دران کار جویا شدم من سن ازدواجم گذشته و ۲۷ساله شدم خواهرم حتی یکبار هم نگفت خدایابخت خوب برای ازدواج من قرار بدهد نمازهایش هم سر سری هست وهمیشه هم کفر خدا میگوید چطور میتوانم بگویم خدا مرا دوست دارد

من به سه نتیجه رسیدم 

اول اینکه یا خدا هیچ وقت مرا دوست نداشته واگرنه چرا باید همه این کارها کاملا برعکس باشد 

دوم اینکه یا خدا نیز به زیبایی بندگان نگاه میکندنه به اعمال انها وبااینکه مرا خودش خلق کرده ولی یقین دارد که من بسیار زیبا نیستم انگونه که دل پسری را ببرم  

سوم اینکه یا دعا هیچ تاثیری ندارد چون ختم و دعایی نمانده که من انجام نداده باشم 

میدانم جوابی وجود ندارد ولی یکماه هست که هیچ چیزی جز مرگ ارامم نمیکند وکارم شده گریه و همش ازش سوال میکنم فقط یک جوری به من بفهماند چه دلیلی داشت

تصویر mostafavi
نویسنده mostafavi در

با سلام به شما کاربر محترم

نگرانی شما قابل درکه، ولی مسئله شما شبیه کسی است که یه سری چیزا رو میدونه و یه سری چیزا رو نمی دونه وهمین عامل باعث شده که برداشتهای اشتباهای از مسائل داشته باشد.

شما می‌دونید که دعا و توکل برخدا امری است که می تواند مسائل رو پیش ببرد ولی به این توجه ندارید که صرف دعا و توکل بدون رعایت مسائل دیگر مثل آن است که از خدا بخواهیم بدون اینکه حرکتی از خودمان بکنیم جابجا شویم. بالاخره رسیدن به یک نتیجه نیازمند اقدام و تلاش برای رسیدن به اون هست و در کنارش دعا و توکل برخدا می تواند ما رو به نتیجه بهتر و زودتر برساند. لذا عدم توجه به مسائلی در باب همسریابی باعث می‌شود که به نتیجه دلخواه نرسیم.

البته گاهی اوقات این دعایی که می‌کنیم، ممکن است اجابت ‌شود و ممکن است اجابت نشود و علت اجابت نشدن می‌تواند به این خاطر باشد که به مصلحت ما نیست که خواسته ما عملی شود. لذا توصیه می شود که بهترین دعا این است که از خدا بخواهیم آنچه خیر است برای ما رقم بخورد نه آنچه ما دوست داریم؛ چراکه ممکن است پافشاری روی خواسته ای که به مصلحت ما نیست در نهایت به ضرر ما تمام شود. لذا نباید از این نکته غافل شد. لذا از کجا معلوم که شما مثلا با فرد موردنظرتون ازدواج کنید و خوشبخت نشوید؟ از کجا معلوم که خواهر شما ازدواج کند و به نتیجه مطلوبش برسد؟ ...

بنابراین به جای تلقین منفی به خودتون به نقاط مثبت قضیه توجه کنید که شاید مصلحتی وجود دارد که شما از آن بی خبرید یا اینکه در همسریابی یا مهارتهای رفتاری به بعضی از مسائل توجه ندارید و همین عامل باعث شده که کمتر دیدن شوید. بسیاری از دختران هستند که علیرغم خصوصیات خوب ولی به خاطر کمتر دیده شده که ان هم به خاطر عدم مهارت در این زمینه باعث شده که به راحتی ازدواج نکنند. کافی است در این باره به لینک ذیل مراجعه کنید.
https://www.btid.org/fa/news/68496

اما مقایسه کردن خودتون با شرایط خواهرتون درست نیست! اینکه ایشون یه سری ویژگی های شخصیتی و ظاهری دارد که توجه دیگران رو به خودش جلب می‌کند. لذا به جای مقایسه بررسی کنید مشکل دقیقا کجاست؟ آیا ظاهر شما از آراستگی کافی برخوردار نیست؟ آیا رفتارهای شما بعضا مشکل دارد؟ ممکن است با بررسی همه این موارد مشکلی رو در خودتون نیابید. پس جای نگرانی نیست و چه بسا آنچه شما رو نگران کرده به خاطر این است که وضعیت خودتون رو مدام با خواهرتون در جهات مختلف از جمله خواستگار مقایسه می‌کنید و همین مسئله باعث شکل گیری نگرانی شما شده است. بهترین توصیه این است که از هرگونه مقایسه اجتناب کنید و بیخودی با این گونه مقایسه ها ذهن و روان خودتون رو درگیر نکنید.

موفق باشید.

تصویر مغضوب خدا
نویسنده مغضوب خدا در

سلام ممنون از وقتی که برای جواب دادن به سوال من گذاشتید .

ولی باور نمی کنید جز زیبایی پای چیز دیگری درمیان نیست چون من کار میکنم وسرکارم هرروز هزاران مرد و زن جوان می آیند حتی یکبار نشده کسی مرا بپسندد خیلی خوش اخلاق و سرزبون دار هستم همه بهم میگن خیلی دختر خوبیه هم باوقاره هم نجیبه ولی اینها همش فقط یه تعریف کسی دنبال دختر خوب نیست همه دنبال دختر زیباهستند من ماندم وقتی خدا چنین قیافه ای برای من خلق کرده من چیکار میتوانم بکنم خودش هم کاری نمیکند هروز به خودکشی فکر میکنم وازخدا میخوام یه جراتی بده واین زندگی رو خیلی زود تموم کنم که دیگه پیش پدر ومادرم و فامیل و دوست واشنا سرافکنده نشوم اگه کسی جای دیگری نباشه نمی دونه چه دردی میکشه پس کو بعد هر سختی آسانی هس کو جواب دلشکسته رو زود میده کو پس خودش گفته مرابخوانید تااجابتتان کنم به اسم الاعظمش قسم هرگز به غیر خودش به کسی دل نبستم و از هیچکس کمک نخواستم راه بدی نرفته ام و با هیچ نامحرمی رابطه نداشتم هرروز یک خواستگار می آید ولی وقتی فقط عذاب روح و جانم شده اند چه فایده حتی خدا نمی گذارد من نظرم را بگویم دریک نگاه می روند و پشت سر خودرا نگاه نمی کنند من چیکاری میتوانم بکنم خیلی خسته ام انقدر که حتی با خوابیدن هم خستگی ام رفع نمی شود من اززندگی کردن خسته ام وبالاخره یه روزی تمومش میکنم.

تصویر mostafavi
نویسنده mostafavi در

با سلام مجدد به شما کاربر محترم

شرایط روحی و روانی شما رو درک می‌کنم ولی اینکه بیشتر خواستگارهاتون به نتیجه نرسیده است، هرگز نشانه بدبختی شما نیست؛ زیرا این مسأله تنها برای شما اتفاق نیفتاده، بلکه بسیاری از دختران و پسران هستند که مدت‌ها و بلکه سال‌ها نتوانسته‌اند ازدواج کنند، اما در یک شرایط بهتری بالاخره توانسته‌اند ازدواج کنند.

از طرفی دیگر، ازدواج کردن همیشه به معنای موفقیت و خوشبختی تمام نیست، بلکه ازدواج شتابزده و نامناسب می‌تواند باعث بدبختی خود فرد شود و چنین فردی که تجربه تلخی را گذرانده، چه بسا همواره آرزو می‌کرد که ای کاش مجرد می‌ماند و این چنین ازدواج نامناسبی را انجام نمی‌داد. بنابراین این تصور که خدای نکرده چون ازدواج نکردید حتما انسان بدبختی هستید تا جایی که آرزوی مرگ را می‌کنید اشتباه است.

از این رو شما نباید از اینکه تا به حال ازدواج نکرده‌اید احساس بدبختی کنید. چه بسا همین تجارب و به تاخیر افتادن ازدواج شما، منجر به ارتقاء و عمیق‌تر شدن درک، شناخت و آگاهی شما نسبت به موضوعات و معیارهای ازدواج شود که این امر می‌تواند موفقیت شما در ازدواج را چندین برابر کند که در نتیجه به صلاح شما خواهد بود.

لذا قبل از هرچیز لازم است که شما علل طبیعی تاخیر ازدواجتان را بررسی کنید. چند عامل که ممکن است در عقب نشینی خواستگاران موثر باشد رو اشاره می‌کنم:

1. احیانا برخورد نامناسب شما و یا خانواده‌ شما با خواستگار
2. دشمنی اطرافیان و بیان گفته‌های کذب و بی اساس به خواستگاران
3. بودن فرد ناهنجار و یا نامناسب از جهت اجتماعی مانند فرد معتاد و یا بدنام در خانواده 
. داشتن اقوام و فامیل ناشایست و نامناسب
5. داشتن سابقه سوء در میان یکی از اعضای خانواده
6. مشغول بودن والدین به کارهای خلاف عرف
7. وجود مریضی و یا بیماری خاص در میان اعضای خانواده و ...
8. احیانا انتظارات بالا و بیش از اندازه شما و یا خانواده
9 . سختگیری و ایده آل گرایی طرف مقابل یا خانواده‌اش
10 .عدم آراستگی و جذابیت ظاهری (آراستگی، معطر و مرتب بودن می تواند جذابیت طبیعی رو ایجاد کند.)

درباره مورد آخر باید عرض کنم ممکنه که از نظر خودتون زیبایی چندانی نداشته باشید ولی قطعا آراستگی، معطر و مرتب بودن ظاهری می تواند در جذب اولیه افراد تاثیر گذار باشد ولی لبخند و خوش اخلاقی شما بی شک زیبایی ظاهری تون وچندان خواهد کرد و دیگران هم جذابیت های شما رو در اخلاق خوش، شور و نشاط و انگیزه و انرژی شما مشاهده می‌کنند.

جهت مطالعه بیشتر می‌توانید به لینک ذیل نیز مراجعه نمایید.
https://btid.org/fa/news/14997

لذا به خدا توکل کنید و از او بخواهید آنچه خیر است برای شما رقم بزند. 

موفق باشید.

تصویر دخترک امیدوار
نویسنده دخترک امیدوار در

سلام خسته نباشید من ی مشکلی برام پیش اومده 

من دختری هستم 18ساله تا کنون نزدیک 20تا بیشتر خواستگار داشتم، اما همه رو رد کردم، تا اینکه بایکی از اقوام مادرم  که 1سال از خودم بزرگتر هست نامزد کردم به مدت 8ماهه، وفامیل های پدری من رفت وآمدشان را با ما بدلیل ازدواج با این شخص قطع کردند

اما الان فهمیدم علاقه ای به او ندارم، و6ماه است از خدا میخواهم سرنماز ودعا که این نامزدی رابهم بزند حال زمانش رسیده ک نامزدم ب من پیام داد من فهمیدم خوشت از من نمی آید، من هم جوابی ندادم چون نتوانستم چیزی بگویم

از طرفی هم 4سال علاقه داشتم ب یکی از پسران فامیل واو هم من رادوست دارد الان مردد هستم که آیا خواست خداست که بهم بخورد یانه؟ یعنی خداخاسته که این نامزدی بهم بخورد؟ 

تصویر mostafavi
نویسنده mostafavi در

با سلام به شما کاربر محترم

شما بعد از 8 ماه نامزدی تازه متوجه شدید که به نازمزدتون علاقه ای ندارید؟ آیا بدون علاقه به ایشون جواب مثبت رو دادید؟ اینکه فامیل های پدری شما بعد ازاین وصلت باخانواده شما قطع رابطه کردند، آیا در دلسردی شما نسبت به این نامزدی موثر بوده است؟ آیا بخاطر این موضوع می خواهید نامزدی تون رو خراب کنید؟

در هرصورت اگر بدون علاقه و به امید اینکه در آینده علاقه پیش می آید به نامزدتون جواب مثبت دادید، کار واقعا اشتباهی کردید. بارها در همین سایت توضیح دادیم که هیچ گاه بدون علاقه به کسی جواب مثبت ندهید. اگر هم به خاطر قطع رابطه فامیل پدری، می خواهید این نامزدی رو خراب کنید، باز هم دارید اشتباه می کنید؛ زیرا بنا نیست که زندگی خودتون رو بر پایه خواست و رضایت دیگران بنا کنید. اگر واقعا طرفتون رو می خواهید و خواستگار مناسبی است، نباید بدون دلیل منطقی ایشون رو رد کنید. بلکه لازمه در این زمینه بیشتر تأمل کنید.

اینکه بالاخره نامزدتون بعد از چند ماه از دوران نامزدی متوجه عدم علاقه شما به خودش شده، چیز  چندان عجیبی نیست؛ زیرا احتمالا ایشون از طریق رفتارهای شما متوجه این مسئله شده است. اما اینکه این موضوع رو به خدا نسبت بدهید که مثلا خدا خواسته که این نامزدی بهم بخورد، حرف کاملا غلطی است؛ زیرا شما اراده و حق انتخاب داشتید و خود شما با اشتباه خودتون این انتخاب رو کردید و چون بعدا پشیمون شدید، احتمالا طرف مقابلتون هم این پشیمونی تون رو از طریق رفتارها و قرائن و شواهد دیگر متوجه شده است. لذا طبیعی است که ایشون  بعد از چند ماه بالاخره متوجه این مسئله بشود. بالطبع در ادامه هم بهم خوردن این نامزدی به خواست و تصمیم شما و نامزدتون مرتبط می شود نه چیز دیگر!

اینکه به یک نفر دیگر علاقه مند هستید و او هم به شما علاقه مند است، باید عرض کنم که مبادا بهم زدن این نامزدی تون صرفا بخاطر این موضوع باشد؛ زیرا هیچ تضمینی وجود ندارد که فکر بکنید که با بهم زدن این نامزدی حتما می توانید با فرد مورد نظرتون ازدواج کنید؛ از کجا معلوم که ایشون بعدا به خواستگاری شما بیاید؟ از طرفی چه بسا خانواده آقاپسر با این وصلت مخالفت کنند و در نهایت نتوانید با هم ازدواج کنید. بنابراین اگر صرفا به خاطر این موضوع نامزدی تون رو بهم می زنید، باز هم در حال اشتباه کردن خواهید بود. 

اما اگر فارغ از همه اینها، هیچ گونه علاقه ای به نامزدتون ندارید و علیرغم تلاش برای بوجود آوردن عشق و علاقه در خودتون درنهایت نتوانستید این علاقه رو بوجود بیاورید، بهتره که این موضوع رو با نامزدتون اطلاع بدهید و تا دیر نشده جبران اشتباه و خطای خودتون رو بکنید.

موفق باشید.

تصویر انتظار
نویسنده انتظار در

با سلام و خسته و نباشید دختری هستم 29ساله من 24 سالم بود ک خواستگار برام اومد و انتخابش کردم ولی خانواده ها گعتن چندماه صحبت کنید تا بشناسید بعد نامزدی ماهم قبول کردیم باهم رابطه داشتیم و هر سال پسره ب خانوادش میگفت ک بیان خواستگاری و اونا مخالفت میکردن ک ما دختر غریبه نمیخوایم و باید دختر عموتو بگیری با وحود اینکه دخار عموشو نمیخواد ولی ما دوتا همدیگه رو میخوایم حتی برا خونمون هم وسایل خریدیم الان 6سال داره میگذره و هر سری ی بهانه درمیارن و میگن ما زنگ زدیم این برو اون بر ک شما نباید با هم ازدواج کنید تا اینکه امسال اومدن خواستگاری اونم انگار منت میزارن چون طرفم پدر نداره درگیر برادراش هست ک دست سبک نگیره ازدواجشو باهاش بیان رفتیم آزمایش الان هر چقد بهشون میگه بریم ی نشون ببریم برا نامزدی نمیان الکی بهانه میارن الانم بهانشون شده کرونا نمیدونم واقعا چکار کنم قربون خدا برم دوست دارم ازدواجم سنتی باشه چون دختر بدی نبودم از خدا هم توقع دارم کمکم کنه ولی واقعا دیگه کشش این همه بی احترامی و سنگ انداختنای الکی رو ندارم خواهش میکنم ی راهنمایی کنید

تصویر زهزا
نویسنده زهزا در

سلام وقت بخیر 

دختر 27 ساله ای هستم که یکبار قبلا ازدواج کردم و جدا شدم ازدواج اولم سنتی بود و از هم شناخت نداشتیم الان یک خواستگار دارم که از طریق فضای مجازی باهم آشنا شدیم هم رشته ای هستیم و خیلی مورد پسندم هستن،البته من شناخت زیادی از ایشون ندارم هر چند که نزدیک به دوساله رابطه داشتیم البته ما صیغه محرمیت خوندیم ما فاصله مکانی زیادی با هم داریم و همشهری نیستیم  آقا پسر پدر و مادرشون فوت کردن و تنها یک برادر دارن ک ایشون هم مجردن شغل و امکانات خوبی دارن یکبار هم تنهایی بعنوان جلسه معارفه ب منزل مااومدن و با خانواده م ملاقات داشتن. ما هنوز هیچ تحقیق در موردشون انجام ندادیم ولی بعلت دل مشغولی من یکبار قرآن رو باز کردم و سوره یس آیه 13 اومد که از ازدواج پرهیز شود البته میدونم که شرایط استخاره به این شکله که اول تحقیق و بعد مشورت و در نهایت اگر مردد بودید استخاره کنید. ولی من عجله کردم. حالا چون علاقه مند شدم و از طرفی ظاهرا شرایطم ن خیلی باهم جوره و تفاهمات زیادی داریم، سوالی برای من پیش اومده که آیا اگر ما همونطور که خداوند فرموده :مضمون آیه:خداوند سرنوشت قومی راتغییر نمی‌دهند مگر آنکه خودشان بخواهند، میشه آیا باانجام کار های عبادی مثلا تغییر بدیم سرنوشتمونو رو؟ چون اونطور که از تعاریف برداشت کردم:( عواملی در بد یا خوب بودن نتیجه ازدواج دخیل هستن که اگر بشه اون عوامل رو تغییر داد میشه نتیجه رو تغییر داد چون خداوند به انسان قوه تعمل و اختیار داده و ازدواج من بااین آقا، امری جبری نیست.) این مسئله برای من خیلی مهمه که بتونم جوابی براش پیدا کنم چون شرایطم مثل دخترای دیگه نیست و احساس میکنم که دیگه چنین شرایطی برای من خییییلی سخت بوجود بیاد یااصلا بوجود نیاد.

لطفا جواب بدید انتظار میکشم. 

باتشکر از مطالب مفیدتون. 

تصویر زهزا
نویسنده زهزا در

سلام وقت بخیر 

دختر 27 ساله ای هستم که یکبار قبلا ازدواج کردم و جدا شدم ازدواج اولم سنتی بود و از هم شناخت نداشتیم الان یک خواستگار دارم که از طریق فضای مجازی باهم آشنا شدیم هم رشته ای هستیم و خیلی مورد پسندم هستن،البته من شناخت زیادی از ایشون ندارم هر چند که نزدیک به دوساله رابطه داشتیم البته ما صیغه محرمیت خوندیم ما فاصله مکانی زیادی با هم داریم و همشهری نیستیم  آقا پسر پدر و مادرشون فوت کردن و تنها یک برادر دارن ک ایشون هم مجردن شغل و امکانات خوبی دارن یکبار هم تنهایی بعنوان جلسه معارفه ب منزل مااومدن و با خانواده م ملاقات داشتن. ما هنوز هیچ تحقیق در موردشون انجام ندادیم ولی بعلت دل مشغولی من یکبار قرآن رو باز کردم و سوره یس آیه 13 اومد که از ازدواج پرهیز شود البته میدونم که شرایط استخاره به این شکله که اول تحقیق و بعد مشورت و در نهایت اگر مردد بودید استخاره کنید. ولی من عجله کردم. حالا چون علاقه مند شدم و از طرفی ظاهرا شرایطم ن خیلی باهم جوره و تفاهمات زیادی داریم، سوالی برای من پیش اومده که آیا اگر ما همونطور که خداوند فرموده :مضمون آیه:خداوند سرنوشت قومی راتغییر نمی‌دهند مگر آنکه خودشان بخواهند، میشه آیا باانجام کار های عبادی مثلا تغییر بدیم سرنوشتمونو رو؟ چون اونطور که از تعاریف برداشت کردم:( عواملی در بد یا خوب بودن نتیجه ازدواج دخیل هستن که اگر بشه اون عوامل رو تغییر داد میشه نتیجه رو تغییر داد چون خداوند به انسان قوه تعقل و اختیار داده وازدواج من بااین آقا، امری جبری نیست.) این مسئله برای من خیلی مهمه که بتونم جوابی براش پیدا کنم چون شرایطم مثل دخترای دیگه نیست و احساس میکنم که دیگه چنین شرایطی برای من خییییلی سخت بوجود بیاد یااصلا بوجود نیاد.

لطفا جواب بدید انتظار میکشم. 

باتشکر از مطالب مفیدتون. 

تصویر ناشناس
نویسنده ناشناس در

سلام دختری 26ساله هستم که خواستگاری دارم که واقعا حس میکنم با من از همه جهت شبیه چه اخلاق چه فرهنگ چه ایمان. ولی مشکل اینجاست که ایشون شغلش جوری که باید ماموریت بروند هرماه حدودا 15،20روز نیستن خانواد پسر منو واقعا پسندیدن جوری که چندیدن نفر واسطه شدن برای جواب مثبت من ولی خانواده خود مخالف هستن بخاطر شغلشون. من وقتی دیدم خانوادم موافقت نمیکنن خودمم دودل بودم برای پذیرش رفتم استخاره کردم. جوابش بد آمد. منم بخاطر همین رد کردم ایشون ولی واقعا هم چنان ایشون پیگیر هستن ومیخوان این ازدواج سر بگیره منم خوشم اومده ازش ولی نمبخوام رو حرف خدا حرف بزنم. این وسط بین خواست خدا وخواست دلم موندم نميدونم چیکار کنم واقعا. ممنون میشم راهنمایی آم کنید. 

تصویر mostafavi
نویسنده mostafavi در

با سلام به شما کاربر محترم

درباره شرایط خواستگارتون، اگر واقعا ویژگیهای مثبتی دارند و تناسب لازمه در جهات مختلف رو دارید و تنها مسئله تون شرایط شغلی ایشون هست، باید عرض کنم: درسته که 15 - 20 روز در ماه به خاطر مأموریت خونه نیستند و تنها بودن برای شما در خانه مشکل ساز و چالش برانگیز است، می توانید توی اون مدتی که مثلا ایشون خونه نیستند به خانه پدر بروید یا یک نفر از خانواده شما به منزلتون بیایند و شما تنها نباشید.

بنابراین اگر توافق کنید که مثلا روزهایی که ایشون بخاطر ماموریت دور از خانه هستند پیش والدین خودتون باشید یا کسی پیشتون باشه که احساس تنهایی نکنید، در اون صورت میشه این مسئله رو حل کرد.
درباره استخاره ای که گرفتید هم باید عرض کنم که استخاره شرایط خاص خودش رو دارد و شما زمانی باید استخاره کنید که بعد از تحقیق و تفکر و مشورت به نتیجه ای نرسیده باشید و همچنان در شک و تردید به سر ببرید، در اون صورت توصیه به استخاره می شود. آیا شما فرایند تحقیق، تفکر و مشورت رو طی کردید سپس به نتیجه نرسیدید؟ لذا اگر این فرایند رو به درستی طی نکرده باشید و استخاره گرفته باشید، این استخاره اعتبار خودش رو از دست خواهد داد و دلیلی نداره که براساس چنین استخاره ای تصمیم گیری کنید. بنابراین بهتر است به درستی به جوانب مسئله فکر کنید و بعد مشورت بگیرید تا بتونید به یک نتیجه برسید. در آن صورت اگر به نتیجه رسیدید دیگه نیازی به استخاره کردن ندارد و باید تصمیم گیری کنید. امیدوارم آنچه خیر است برای شما رقم بخورد.

موفق باشید.

تصویر Elnazel
نویسنده Elnazel در

سلام وقت بخیر

اگر کسی را دوست داشته باشیم و به خداوند توکل کنیم که هر چه به صلاحمان باشد همان بشود

اگر قسمت باشد ازدواج صورت میگیرد؟!

تصویر ناشناس
نویسنده ناشناس در

سلام

من خودم واقعا ً شرايط جامعه رو درك نميكنم

با اينكه در خانواده دينداري بزرگ شدم و اصلا در طول زندگي حتي با يك پسر هم دوست نبودم، يك خواستگار هم نداشتم! اين در حاليه كه هميشه از بچگي ما دخترها رو به نجابت و حجاب و اين موضوعات تشويق ميكردن، ولي الان كه شرايط جامعه رو ميبينم همه چي عكساتفاق افتاده، دخترهاي نجيب مثل خودم همه مجرد و دخترخانم هايي كه خانواده هاشون همه جوره آزادي بهشون داده بودن همه ازدواج كردن!

تصویر mostafavi
نویسنده mostafavi در

با سلام به شما کاربر محترم

دغدغه برای ازدواج تون رو می فهمم، ولی این برداشت اشتباهه که فکر بکنید چون هنجارها رو در جامعه رعایت کردید، این مانع ازدواجتون شده و کسانی که هنجارهای جامعه رو رعایت نکردند، به این دلیل توانسته اند به راحتی ازدواج کنند. این یک خطای شناختی است! 

فارغ از اینکه امروز میزان ازدواج نسبت به یک دهه گذشته افت زیادی داشته است، ولی اینکه عده ای از دختران ازدواج کردند و عده ای ازدواج نکردند، ربطی به عدم رعایت هنجارها نیست! بحث به دیده شدن دختران برمی گردد. یک بحث مفصلی در این زمینه وجود دارد که شما رو به مطالعه لینک ذیل ارجاع می دهم.
https://btid.org/fa/news/68496

موفق باشید. 

تصویر -
نویسنده - در

سلام، متن پيشنهادي شما رو خوندم، من از ١٩ سالگي هم درس خوندم هم كار كردم و بقول گفتني در اجتماع بودم ، اونهم با رعايت حجاب و شئونات اسلامي،هم ظاهر خوب دارم هم تحصيلات و هم درآمد،موضوع اينجاست كه تو اين زمونه پسرها دنبال دختر نجيب و اصيل نيستن، فقط كسي رو ميخوان كه اهل روابط آزاد باشه واسه همين دخترهايي كه محرم و نامحرم سرشون ميشه و خط قرمز دارن تنها موندن و بايد كلي متلك بشنون كه ترشيدي و .... نميدونم فقط موندم از اينهمه ادعاي اخلاقي  تو جامعه ما؟!

تصویر mostafavi
نویسنده mostafavi در

با سلام به شما کاربر محترم

اینکه پسران امروزی دنبال دخترانی با روابط آزاد هستند، این یک خطای شناختیه! اینگونه نیست که همه پسران دنبال چنین مواردی باشند! در خیلی از موارد اینگونه پسران دچار خطا در مصداق میشن؛ یعنی در انتخاب همسر دچار اشتباه میشن؛ به نوعی دنبال موردی هستند که بتونن بهش علقه و تعلق خاطر داشته باشند و چون متاسفانه این علقه و تعلق خاطر صرفا در روابط دختر و پسری جستجو می کنند و معمولا فردی رو برای ازدواج انتخاب می کنند که برآمده از این روابط باشد و از آنجایی که دختران با روابط آزاد درگیر این ارتباطات هنجارشکن می شوند، طبیعتا در معرض انتخاب از سوی جنس مخالف قرار می گیرند.

اما چرا؟ چون یک رابطه احساسی و هیجانی در این نوع رابطه ها شکل می گیرد که فرد مقابل برحسب هیجان و احساس برای ازدواج با فرد موردنظر دست به انتخاب می زند و فرایند ازدواج شکل می گیرد، اما سرانجام این نوع ازدواجها، سرانجام خوبی ندارد؛ چراکه بعد از ورود به زندگی مشترک تازه طرفین متوجه می شوند که چقدر هیجانی و احساسی همدیگر رو انتخاب کردند و در خوشبینانه ترین حالت، رضایتمندی کافی از زندگی مشترک رو پیدا نمی کنند.

بنابراین پسران، لزوما دنبال دخترانی با روابط باز و آزاد نیستند بلکه دنبال دخترانی هستند که بتونند بهش علقه و تعلق خاطر داشته باشند. اتفاقی که می افتد این است دخترانی که روابط آزاد دارند در معرض ارتباطات با پسران قرار می گیرند و احساس و هیجان هردوی آنها درگیر می شود و بالطبع فرایند ازدواج شکل می گیرد. فارغ از اینکه این تفکر درمیان پسران و این نوع ازدواج ها درست است یا غلط! ولی قطعا سرانجام این نوع ازدواج ها باتوجه به افزایش میزان طلاق ها در یک دهه پیش رو نشان دهنده ریسک بالای این نوع ازدواجهاست! اما دخترانی که اهل این روابط هنجارشکن نیستند باید چه کنند و چگونه فرایند ازدواج رو برای خودشان تسهیل کنند؟

مطالعه لینکهای ذیل، پاسخ سوال مذکور را می دهد.
https://btid.org/fa/news/68496
https://btid.org/fa/news/64131

موفق باشید.

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
6 + 0 =
*****