مخالفت صحابه با پيامبر در موضوع فرماندهي اسامه

10:02 - 1393/10/25
چکیده: پيامبر اكرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله) در روزهای پایانی عمر مبارک خویش سپاهی را فراهم آورد که با دشمنان اسلام در مرزها بجنگد و فرماندهی سپاه را هم به جوانی کم سن و سال به نام «اسامه بن زید بن حارثه» داد و به همه مردم مدینه جز اندکی از نزدیکان مثل امیرالمومنین(علیه‌السلام) دستور داد همراه این سپاه بروند.
مخالفت با پیامبر

رهروان ولایت ـ ما در این مطلب و این مطلب مخالفت‌های صحابه با پیامبر اکرم را بررسی کردیم. یکی دیگر از اين دست مخالفت‌ها جریان «جیش اسامه» است؛ جیش به معنای سپاه است، اصل داستان بر این قرار است که پیامبر اكرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله) در روزهای پایانی عمر مبارک خویش سپاهی را فراهم آورد که با دشمنان اسلام در مرزها بجنگد و فرماندهی سپاه را هم به جوانی کم سن و سال به نام «اسامه بن زید بن حارثه» داد و به همه مردم مدینه جز اندکی از نزدیکان مثل امیرالمومنین(علیه‌السلام) دستور داد همراه این سپاه بروند و فرمود: «خداوند لعنت کند کسی را که سپاه اسامه را ترک می‌کند». در این میان برخی از اصحاب تخلف کردند و به سپاه اسامه را ترک كرده و به جنگ نروفتند.

داستان این جریان بدین شرح است:

پيغمبر اكرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله) در سال يازدهم هجرى قصد داشتند این سپاه را براى جنگ با روم، در سرزمين شام و جبران شكست قبلى بسيج كند. حضرت برای این سپاه اهميت زيادى قايل بود، به طورى كه به اصحاب دستور داد، خود را براى گرد آمدن در زير پرچم اسامه مهيا کنند و در اين باره به آن‌ها تأكيد فراوانی کرد. آن‌گاه به منظور تقويت اراده و تحريك همّت آنان، شخصا بسيج نمودن آن‌ها را بر عهده گرفت و تمام بزرگان مهاجر و انصار، مانند خليفه اول و دوم، ابو عبيده جرّاح، سعد بن ابى وقّاص و... را در سپاه اسامه جمع کرد؛ اين واقعه در سال يازدهم هجرى، 26 صفر بوده است.

چون روز 28 صفر فرا رسيد، بيمارى رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌وآله) كه منجر به رحلت آن حضرت گرديد، شدت گرفت و به دنبال آن تب نمود و بسترى شد. بامداد روز 29 وقتى حضرت ديد اصحاب، از رفتن كوتاهى مى‌‏کنند، شخصا به نزد آن‌ها رفت و آن‌ها را برای رفتن ترغيب نمود؛ سپس پرچم را با دست خود، براى اسامه بن زيد (فرمانده سپاه) برد و فرمود: «به نام خدا و در راه او جهاد كن و با هر كس منكر خداست پيكار نما». اصحاب در آن‌جا نيز كوتاهى کردند و با همه نصوص صريحى كه از آن حضرت، مبنى بر وجوب تسريع در رفتن به جنگ، شنيدند و ديدند، ترتيب اثرى به آن ندادند!

گروهى از صحابه نیز از انتصاب «اسامة بن زيد» در آن سن و سال كم، به پيغمبر اكرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله) ايراد گرفتند همان‌طور كه قبلا نيز فرماندهى پدرش «زيد» را مورد نكوهش قرار داده بودند. با اين‌كه اين عده ديدند كه پيغمبراکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله) شخصا او را به اين منصب برگزيد و فرمود: «تو را فرمانده اين سپاه نمودم» و با اين‌كه تب‌دار بود، با دست خويش پرچم فرماندهى را برايش برافراشت، با اين حال همه اين‌ها مانع نكوهش آن دسته از صحابه، از فرماندهى وى نگرديد و سخت به پيغمبراکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله) خرده گرفتند.

رسول اكرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله) نیز از نكوهش‌ها و خرده‏‌گيری‌هاى آنان بشدت خشمگين شد[1] و در عين بيمارى و در حالی‌كه سر مقدس را از شدّت تب، بسته و حوله‏‌اى به خود پيچيده بود، به منبر رفت و پس از حمد و ثناى الهى فرمود: «اى مردم، اين چه سخنى است كه راجع به انتصاب «اسامه» می‌زنید و من‌را در انتصاب او مورد سرزنش قرار مى‏‌دهيد؟ این عمل شما تازگى ندارد، قبلا نيز در خصوص فرماندهى پدرش، من‌را نكوهش کردید؛ به خدا قسم، زيد لياقت داشت كه فرمانده لشكر باشد و بعد از او نيز پسرش اين لياقت را دارد...».[2]

شهرستانى  در كتاب ملل و نحل از نبی اکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله) نقل می‌کند که حضرت فرمود: «در سپاه اسامه گرد آييد، خدا لعنت كند كسى را كه از آن سر باز زند».[3]

خلاصه این‌که پیامبر اکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله) با حالت بیماری و حتی یک روز قبل از رحلت جان‌گداز ایشان، به میان مردم آمده و از آن‌ها می‌خواهد به سپاه اسامه بپیوندند و همان‌طور که شهرستانی از علمای طراز اول اهل سنت نقل کرده، حضرت لعنت می‌کند کسی را که سپاه اسامه را ترک کند؛ اما با وجود این همه تاکید و لعن و نفرین آن حضرت، باز برخی از اصحاب به سپاه اسامه ملحق نشدند و نرفتند و در مدینه ماندن تا پیامبر از دنیا رفت.

حال سوال اينجاست که این تخلف از دستور پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) آیا درست بود، آیا توجیه عقلایی دارد؟ آیا درست است بگوییم آن‌ها چون پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) را دوست می‌داشتند، نرفتند و می‌خواستند کنار پیامبر باشند؟ آیا عقل سلیم این توجیه را می‌پذیرد، یا این‌که اهداف دیگری را در سر می‌پروراندند؟ پاسخ این سوال با مخاطب عزیز است که در اين موضوع، نیک بیاندیشد.

 

------------------------------------------

پی‌نوشت
 [1]. كليه محدّثين و سيره‏نويسان كه اعزام سپاه اسامة بن زيد توسط پيغمبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) را نقل كرده‏اند، اعتراض و نكوهش اين دسته از صحابه را در خصوص فرماندهى اسامه، نسبت به رسول اكرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله) را نقل كرده و گفته‏اند كه حضرت، از اعتراض آن‌ها سخت غضبناك شد، و با همان وضعى كه گفتيم از خانه بيرون آمد و به مسجد رفت و خطبه خواند (ر. ك: طبقات ابن سعد، سيره حلبى، سيره دحلانى و ساير تواريخ).
[2]. شرح نهج البلاغة، ابن أبي الحديد، ج 1، ص 53؛ المغازي، واقدي، ج 3، ص 1120؛ السيرة الحلبية، ج 3، ص 208؛ السيرة النبوية، ج 2، ص 340؛ الطبقات الكبرى لابن سعد: ج 2 ص 191.
[3]. قال: «جهّزوا جيش أسامة، لعن اللّه من تخلّف عنه». (الملل و النحل، ج‏1، ص 30).

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
6 + 2 =
*****