تألیفات امیر المؤمنین

11:43 - 1393/10/18
چکیده: امیر المؤمنین علاوه بر این‌که منشأ پیدایش علوم مختلفی بودند، تألیفاتی در آن علوم داشته‌اند. هر چند از انتشار آن‌ها جلوگیری شد، امّا این کتب توسّط خود ایشان و برخی شاگردان و امامان بعدی در اختیار آیندگان قرار گرفته است و در قالب روایات بی‌شمار، در علوم مختلف، به دست ما رسیده است.
کتب

رهروان ولایت ـ به عقیده شیعیان، انسان کامل مظهر کامل اسماء و صفات الهی است. از این جهت است که پیامبر اکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله) خود را «مدینة العلم» و امیرالمؤمنین را «باب مدینة العلم» معرّفی کردند.[1]
هم‌چنین روایات فراوانی از شیعه و سنّی در علم امیرالمومنین(علیه‌السلام) وارد شده است و همه علوم را به آن حضرت مختوم دانسته‌اند و ایشان را به عنوان منشأ تمامی علوم اوّلین و آخرین معرّفی کرده‌اند.[2]

ائمّه اطهار دارای تألیفات نیز بوده‌اند. البته روش ایشان، إلقاء اصول و ایجاد انگیزه در اجتهاد شاگردان‌شان بوده است، نه تألیفات مبسوط و مفصّل؛ بنابراین، در هر علمی به صورت کتبی یا شفاهی مطالبی را به شاگردان خود آموزش می‌دادند و هر کدام از این شاگردان، بعد از اجتهاد علمی، به صورت کتبی یا شفاهی آن علم را به شاگردان خود منتقل می‌کرد.[3]

اوّلین تألیف اسلامی، قرآن کریم با تفاسیر و توضیحات امیرالمؤمنین بود که به «مصحف علی» مشهور است. این کتاب پس از عرضه، مورد قبول خلیفه وقت، واقع نشد و جامعه مسلمین از داشتن آن معارف محروم ماند. البته ایشان در دروس تفسیری خود که افرادي مثل ابن عباس و مجاهد در آن حضور داشتند، به اقتضای فهم شاگردان، برخی از همین معارف را بیان کرده‌اند.[4]

امیر المؤمنین، در علم فقه که مشتمل بر ابواب مختلفی است، کتاب «الجامعة» را نگاشتند. این کتاب از امام قبلی به امام بعدی به عنوان میراث، منتقل شده و بارها مورد استشهاد امامان بعدی قرار گرفته است.[5]

در مورد نحوه پیدایش علوم دوازده‌گانۀ ادبیات عرب، که رُکن اساسی آن علم نحو(علم إعراب) است، «زجاجی»(م337ق) در امالی خود از جناب «ابوالاسود دؤلی: نقل می‌کند: «به نزد حضرت امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) رفتم، به سويی خیره شده بود و مشغول تفكر بود؛ عرض کردم: یا امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) به چه می‌اندیشید؟ فرمودند: در شهر شما (کوفه) لحنی غیر فصیح شنیده‌ام و می‌خواهم کتابی در اصول لغت عربی بنویسم. عرض کردم: اگر چنین کنید ما را زنده کرده‌اید (به سبب زنده کردن زبان عرب) و این لغت در بین ما باقی خواهد ماند.
بعد از سه روز به نزد ایشان رفتم. نوشته‌ای را به من داد که در آن نوشته شده بود: «بسم الله الرحمن الرحیم» اسم و فعل و حرف همه کلام است. اسم آن چیزی است که از مسمّی خبر می‌دهد و فعل آن چیزی است که از حرکت مسمّی خبر می‌دهد و حرف آن چیزی است که از معنایی خبر می‌دهد که نه اسم است و نه فعل. 
سپس امیر المؤمنین(علیه‌السلام) فرمودند: همین شیوه را تبعیت کن و آن‌چه به دست می‌آوری به آن اضافه کن و بدان که اسماء سه دسته‌اند: ظاهر، مضمر و آن‌چه نه ظاهر است و نه مضمر. میزان تفاضل دانش‌مندان در شناخت مورد سوم معلوم می‌شود.

ابوالاسود در ادامه می‌گوید: از این علم، مطالبی را جمع کردم و نتائج را به حضرت ارائه کردم؛ از آن جمله حروف نصب بود و «إنّ، أنّ، لیت، لعلّ و کأنّ» را پیدا کردم و «لکنّ» را ذکر نکرده بودم. بعد از آن‌که این بحث را به حضرت ارائه کردم، ایشان فرمودند: چرا «لکنّ» را ذکر نکرده‌ای؟ گفتم: فکر نمی‌کردم از حروف ناصبه باشد. حضرت فرمودند: «لکنّ» از حروف ناصبه است، پس آن‌را هم اضافه کن».[6]

«علی بن يوسف شيبانی قفطی»(م646ق)‏ در کتاب إنباه الرواه بعد از نقل این روایت از زجاجی می‌نویسد: «در مصر در زمان طلبگی در دست دست‌فروشان نسخ خطّی (کتاب‌فروشان) جزئی را دیدم که در آن ابوابی از نحو بود و همگی اتّفاق نظر داشتند که مقدّمه علی بن ابی طالب(علیه السلام) است که «ابوالاسود» آن‌را از ایشان گرفته است».[7]

ایشان معارف بسیاری را در موضوعات مختلف اخلاقی، عقیدتی، سیاسی و اجتماعی، در ضمن نامه‌ها و سخنرانی‌های خود بیان کرده‌اند و شاگردان‌شان نسل به نسل این معارف را به شاگردان خود آموزش داده‌اند و مرحوم سیّد رضی(رحمه‌الله‌علیه) بخشی از این مطالب را در مجموعه‌ای به نام «نهج البلاغة» جمع‌آوری کرده است. [8]

خلاصه کلام این‌که: امیر المؤمنین(علیه‌السلام) علاوه بر این‌که منشأ پیدایش علوم مختلفی بودند، تألیفاتی در آن علوم نیز داشته‌اند. هر چند از انتشار آن‌ها جلوگیری شد، امّا این کتب توسّط خود ایشان و برخی شاگردان و امامان بعدی در اختیار آیندگان قرار گرفته است و در قالب روایات بی‌شمار، در علوم مختلف، به دست ما رسیده است.

 

-----------------------------------------------
پي‌نوشت:
[1]. أَنَا مَدِينَةُ الْعِلْمِ وَ عَلِيٌّ بَابُهَا فَمَنْ أَرَادَ مَدِينَةَ الْعِلْمِ فَلْيَأْتِهَا مِنْ بَابِهَا: تحف العقول، النص، ص: 430.
[2]. إحقاق الحق و إزهاق الباطل، ج‏7، ص: 577- المقصد الثالث في علم على عليه السّلام‏.
[3]. تاریخ علم اصول، ص74-76. 
[4]. تاریخ بغداد، ج6، ص221؛ به نقل از خرمشاهی، بهاء الدین، علی بن ابی طالب (ع) و قرآن، در دانشنامه قرآن و قرآن پژوهی، ج2، ص1486.
[5]. محمد بن خالد برقی، المحاسن، ص 193.
[6]. أمالي الزجاجي، النص، ص: 238- الأشباه و النظائر للسيوطى ج1:ص 7.
[7]. رأيت بمصر في زمن الطلب بأيدي الوراقين جزء فيه أبواب من النحو يجمعون على أنها مقدمة على بن أبي طالب الذي أخذها عنه أبو الأسود الدئلي.- «انباه الرواة» (ج 1 ص 4 ط القاهرة)- رواية ياقوت عن الزجاج‏  (معجم الأدباء ج 14 ص 49).
[8]. نهج البلاغة (للصبحي صالح)، ص: 33.

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
1 + 3 =
*****