« لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِّمَن كَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ وَذَكَرَ اللَّهَ كَثِيرً [1]
قطعا براى شما در [رفتار] رسول خدا سرمشقى نيكوست، براى كسى كه به خدا و روز واپسين اميد دارد و خدا را فراوان ياد مىكند
Certainly you have in the Apostle of Allah an excellent exemplar for him who hopes in Allah and the latter day and remembers Allah much.»
چند سالی است که بر علیه پیغمبر رحمت حرفهایی زده و جسارتهایی کرده اند که گاهی این جسارتها از روی جهل و نادانی است که به پیغمبر خدا دارند. و گاهی از روی عناد و دشمنی هست که میبینند دین این پیغمبر روز به روز پیشرفت کرده و افراد زیادی جذب این دین الهی میشوند. همانگونه که در صدر اسلام خود قرآن به این واقعه اشاره کرده و میفرماید: «وَ رَأَيْتَ النَّاسَ يَدْخُلُونَ في دينِ اللَّهِ أَفْواجاً» [2]
رافت پیغمبر آنقدر زیاد بوده که حتی دشمنان هم بوسیله آن رافت مجذوب اسلام میشدند که خود قرآن در مورد اخلاق زیبای پیغمبر اشاراتی دارد که قرآن از بین همه صفات حسنه پیغمبر بیشترین تکیه را بر خلق و خوی پیامبر اکرم (ص) و ملایمت و نرمی او نموده است. و می فرماید: «و انّک لعلی خلقٍ عظیم؛[3] براستی تو دارای اخلاق عظیم و برجسته ای هستی.»
ارزشهای اخلاقی موجب برتری وکمال انسان می شود. و بخاطر همین ارزشها، برتری انسان ها بستگی به اخلاق نیک وصفات پسندیده دارد. وبرای چنین انسانی که دارای اخلاق وکمال باشد ارزش و احترام فراوانی قائل هستند.
روزی پیامبراکرم[ص] از مدینه منوره بیرون رفت و مشاهده کرد که مردعربی سر چاه آبی نشسته و میخواهد برای شتران خود آب بکشد.
فرمود: آیا اجیر و کارگر میخواهی که برای شترانت آب بکشد؟ مرد عرب گفت بلی، برای هر دلو آبی که از چاه بکشید سه عدد خرما اُجرت میدهم. حضرت راضی شد و فرمود قبول میکنم. حضرت یک دلو آب کشید و سه عدد خرما اُجرت گرفت. تا اینکه آن حضرت هفت دلو دیگری آب کشید و دلو هشتم که رسید ریسمان پاره شد و دلو به داخل چاه افتاد.
مرد عرب با مشاهده این صحنه عصبانی شد، وجسارت کرد، وسیلی بصورت مبارک آن حضرت زد که چرا ریسمان را پاره کرده ودلو به داخل چاه افتاد. پیامبر اکرم[ص] دست مبارک خود را داخل چاه برد و د لو را بیرون آورد. مرد عرب این حلم وحسن خلق را از پیامبراکرم[ص] دید، فهمید که آن حضرت بر حق بوده و کار خودش اشتباه.
ولذا با کاردی که همراه داشت دستی که بناحق سیلی بصورت پیامبر خدا [ص] زده بود را قطع نمود، وغش کرده و به رروی زمین افتاد. قافلهای ازآن راه گذشتند، دیدند دست این مرد عرب قطع شده و روی زمین افتاده است، آنان پیاده شدند و بصورت او آب پاشیدند، وقتی که بهوش آمد گفتتند: تورا چه شده است که روی زمین افتادهای در حالی که دستت از بدن جدا شده؟
گفت: بصورت حضرت محمد[ص] سیلی زدهام، می ترسم که دچار عقوبت شوم! برخاست و دست قطع شده خود را بدست دیگری گرفت. و به خدمت رسول خدا[ص] آمد.
دید بعضی از اصحاب و یاران آن حضرت نشسته اند، گفتند: چه میخواهی؟
گفت: به پیامبر اکرم[ص] حاجتی دارم.
سلمان فارسی او را به خانه فاطمه «س» برد، دید پیامبر خدا[ص] نشسته و حسنین[ع] را روی زانوی مقدس خود جای داده.
مرد عرب از کاری که کرده بود عذر خواهی نمود؟!
پیامبر اکرم[ص] فرمود: پس چرا دستت را قطع کردی؟
عرض کرد: یا رسول الله من دستی را که بصورت نازنین شما سیلی زده باشد نمیخواهم.
رسول اکرم[ص] مرد عرب را به دین اسلام دعوت فرمودند. مرد عرب عرض کرد: اگر شما پیامبر برحق هستید دست قطع شده مرا به حالت اول برگردان و شفا دهید آن وقت اسلام میآورم.
پیامبر اکرم[ص] دست قطع شده اش را به موضع خود گذارده فرمود: بسم الله الرحمن الرحیم و نفسی کشید دست مبارک خود را به موضع قطع شده مالید، دست مرد عرب به حال اول خود برگشت. ومرد عرب قبول اسلام کرد.[4]
___________________
[1]. احزاب آیه 21
[2]. نصر آیه 2
[3]. قلم آیه 4
[4]. منتخب التواریخ، ص 859