آیا حضرت موسي (ع) براي مبارزه با فرعون مأمور نشده بود؟

06:33 - 1393/10/30
چکیده: يكي از اهداف بزرگ انبيا هدايت طغيانگران يا مبارزة قاطع با آنهاست.اذهب الي فرعون انه طغي در حقيقت قسمتي از رسالت موسي بن عمران اين بود كه بني‌اسرائيل را از چنگال استعمار فرعونيان رهايي بخشد. حضرت موسي (ع) مأمور دعوت فرعون و ديگر مردمان سرزمين مصر به سوي آئين خويش نيز بود، بنابراين رسالت او منحصر به بني‌اسرائيل نبود...

موسي ـ عليه‌السّلام ـ براي مبارزه با فرعون مأمور نشده بود بلكه دفاع مي‌كرد و براي رهايي بني‌اسرائيل از دست فرعون به سوي او رفت؟ (شعرا:53-65) از اين آيه مي توان نتيجه گرفت كه مؤمن هميشه بايد دفاع كند نه اين‌كه ابتكار عمل داشته باشد و جهاد و حمله كند گر چه ابتكار عمل هميشه با باطل است ولي چون باطل است از بين مي‌رود.

پاسخ:

مقدّمه: شبهة مذكور از چند جهت قابل خدشه است:
الف) شبهه ي مورد نظر، در صدد نفي جهاد ابتدايي است و مطرح نمودن دفاع حضرت موسي ـ عليه‌السّلام ـ در مبارزه با فرعون نيز به عنوان دليل بر مدّعا ذكر شده است ، غافل از آن كه جهاد در اسلام، ماهيت دفاعي دارد اگر چه در اَشكال مختلفي بروز نمايد.
ب) از جملة «ابتكار عمل هميشه با باطل است ولي چون باطل است از بين مي‌رود» چنين استفاده مي‌شود كه باطل خود به خود از بين مي‌رود. اگر مقصود مدّعي همين باشد، سخني ناصواب است و بايد مورد بررسي قرار گيرد.
ج) مأموريت حضرت موسي ـ عليه‌السّلام ـ منحصر به نجات بني‌اسرائيل نبوده و به اين موضوع در آيات قرآن تصريح شده است. اينك تفصيل مطالب فوق را پي‌مي‌گيريم:
ماهيت جهاد در اسلامبرخي از دانشمندان براساس نگاه فلسفي خاص خود به جهان و انسان و نيز با توجه به برخي از آمار مثبت جنگ ، به عنوان يك اصل اصيل ارزشمند و غير قابل اجتناب به جنگ مي‌نگرند و در برابر، دسته‌اي ديگر از دانشمندان، باتوجه به آثار مخرّب جنگ ، فقط آن را به عنوان يك استثناي نادر مي‌دانند و اصل را بر اجتناب از جنگ مي‌گذارند.
اسلام با نگاهي واقع بنيانه، جنگ را نه يك اصل جبري غير قابل اجتناب، و نه يك عارضة لازم الاجتناب مي‌داند. از نگاه اسلام، جنگ ، ذاتاً و يا اقتضاءً نه ارزشمند است و نه ضد ارزش، بلكه بسته به هدف و ماهيت آن، جنگ به دو دستة ارزشي ( الهي) و ضد ارزش( طاغوتي) تقسيم مي‌شود و به همين جهت است كه چه بسا يك جنگ واحد، نسبت به يك طرف، ارزشمند و الهي و نسبت به طرف ديگر ضد ارزش و طاغوتي به حساب آيد. جنگ ارزشمند و الهي، خود شاخه‌ها و انواع مختلفي دارد كه مهم‌ترين آن جهاد ابتدايي يا جهاد براي دعوت است، (كه البته اين نوع جهاد در زمان حضور امام معصوم ع است )و وجود همين نوع جهاد است كه پرسش‌برانگيز است.
دربارة مشروعيت جهاد ابتدايي در زمان حضور امام ع بايد گفت: عدم مشروعيت جنگ، در نتيجة وجود حداقل يكي از عوامل زيرا است كه طبعاً با نفي همة آنها، جهاد مشروعيت خواهد داشت، و جهاد ابتدايي در اسلام اين چنين است.
يكي از عواملي كه جنگ را نامشروع مي‌كند، ابزار و شيوه‌هاي جنگي است. در اين خصوص، اسلام عالي‌ترين نوع حقوق بشر دوستانه را در نظام جنگي خويش مقررّ داشته‌است(1)، بنابراين از اين جهت، جهاد ابتدايي كاملاً مشروع است.
عامل ديگر در تقسيم جنگ به مشروع و نامشروع، هدف و ماهيت جنگ است. اگر جنگ ماهيتي« دفاعي ـ حقاني» داشته باشد، جنگي مشروع تلقّي خواهد شد. و جهاد ابتدايي، برخلاف ظاهر نامش، جهادي « دفاعي_ حقاني» است. توضيح آن‌كه همه انسان‌ها، دفاع حقاني را مشروع مي‌دانند. لكن در تفسير و تعيين حقّ موضوع دفاع، ممكن است اختلاف داشته باشند. از ديدگاه اسلام حقي كه مورد تجاوز قرار گرفته ( و دفاع از آن بر مسلمانان مجاز و يا واجب است)، فقط منحصر به حقوق مادي و طبيعي و بعُد حيواني انسان، همچون حق حيات طبيعي و متعلقات آن، مثل حق يا داشتن منزل، اقامت‌گاه، امنيّت ، غذا و ... نيست. بلكه شامل حقوق عالي انساني، مثل حقِ داشتن استقلال، عزت، آزادي، ، دين و... نيز مي‌شود. از سوي ديگر همين حقوق به حق شخصي، حق اجتماعي و ملي، حق انساني يا الهي تقسيم مي‌پذيرند.
از نگاه اسلام جواز اقدام به دفاع مسلّحانه، فقط مخصوص آن موردي نيست كه حق شخصي (مدافع)، و حق ملّي جمعيت منافقين، مورد تجاوز واقع شده باشد، بلكه حتي اگر حقّ انساني ديگران نيز مورد تجاوز قرار گيرد، اسلام اجازة دفاع از چنين حقّي را مي‌دهد. و اين همان چيزي است كه امروزه تحت عنوان ملاحظات بشر دوستانه مطرح است. اگر در كشوري حقوق اساسي بشر نقض شود و فرياد مبارزة مردم براي آزادي بلند شود، افراد و دولت‌هاي ديگر حق دارند كه به كمك اين مردم بشتابند و آنان را در اين مبارزه ياري كنند، در حالي كه حق شخصي و ملّي خود آنها مورد تجاوز واقع نشده است. از جملة اين حقوق انساني، حق توحيد است كه هرگاه مورد تجاوز قرار گيرد. بر موحدين است كه به دفاع از آن برخيزند، و جهاد ابتدايي چيزي جز اين نيست. البتّه روشن است كه چنين سخني نزد آن دسته از افراد كه دين را تا سر حدّ سليقه شخصي تنزّل مي‌دهند، جايگاهي ندارد و نبايد داشته باشد. اما از نگاه آن دسته از افراد كه، سعادت جاويد فرد و جامعة بشري را با دين و توحيد عجين مي‌دانند چنين نيست. بنابراين وقتي جامعه‌اي دچار شرك شده باشد و حق مردم آن سرزمين در گرايش به توحيد نفي شده باشد، براي رفع موانع توحيد، جهاد بر است اسلامي واجب مي‌شود و اين چيزي جز دفاع از حقوق آن مردم و حقوق انساني آنها نيست.
از نگاهي ديگر ، توحيد و پرستش خداوند يكتا، حق خداوند متعال بر تمام عالميان است. هرگاه اين حق مورد انكار و تجاوز قرار گيرد، خداوند متعال به بندگان صالح خويش اجازه و يا تكليف فرموده است كه به دفاع از اين حقّ الهي كه عملاً به سعادت خود انسان‌ها بستگي دارد ـ اقدام كنند. هدف و مقصود از همه اين جنگ‌ها، دفاع از حق توحيد به عنوان يك حقّ انساني يا الهي، و رفع و نابودي موانع استفادة مردم از اين حق است. نه تحميل دين و عقيده، چراكه اصولاً دين وعقيده موضوعي تحميل پذير نيست(2)
پيروزي حق و نابودي باطلاز آنجا كه باطل با قوانين عام آفرينش هماهنگ نبوده و سهمي از واقعيت و حقيقت ندارد. ساختگي، بي‌ريشه، و ميان تهي است، مسلماً چيزي كه داراي اين صفات است، نمي‌تواند براي مدّتي طولاني ماندگار باشد. اما حق عين واقعيت است، توأم با راستي و درستي و داراي عمق و ريشه و هماهنگ با قوانين خلقت است، چنين چيزي بايد باقي بماند. البتّه اين سخن، بدان معنا نيست كه باطل خود به خود از بين برود، بلكه پيروان حق با اتكاء، به سلاح ايمان، منطق وفاي به عهد، صدق، گذشت و فداكاري و آمادگي براي جانبازي، نور آگاهي درونشان را روشن كرده، در حالي كه از هيچ چيز جز الله نمي‌ترسند، با باطل مبارزه كرده و بر او پيروز مي‌شوند. پيروزي حق و نابودي باطل به عنوان يك اصل كلّي و اساسي و يك سنّت الهي مطرح شده است و خداوند بر اساس حكمتش حق را آشكار و باطل را رسوا مي‌سازد.. ويمح الله الباطل و يحق الحق بكلماته..(3)
در قرآن كريم، براي بعثت انبياء، اهداف فراواني ذكر شده است ه برخي از آنها عبارتند از: هدايت تشريعي مردم، تعليم مردم، انذار و تبشير، تذكر دادن، مبارزه علمي با ظلم و ستم، توجه دادن مردم به توحيد و معاد و...(4)
مأموريت حضرت موسي ـ عليه‌السّلام ـمحدود نمودن رسالت حضرت موسي ـ عليه‌السّلام ـ به نجات بني‌اسرائيل و نيز نفي مبارزة آن حضرت با فرعون، برخلاف تصريحات قرآن مي‌باشد. در سورة «طه» و «نازعات» خداي متعال در فرماني كه به حضرت موسي ـ عليه‌السّلام ـ مي‌دهد علّت رفتن به سوي فرعون را طغيان او ذكر مي‌كند و اين نشان مي‌دهد كه يكي از اهداف بزرگ انبيا هدايت طغيانگران يا مبارزة قاطع با آنهاست.(5)اذهب الي فرعون انه طغي(6) در حقيقت قسمتي از رسالت موسي بن عمران اين بود كه بني‌اسرائيل را از چنگال استعمار فرعونيان رهايي بخشد و از آيات قرآن به خوبي استفاده مي‌شود كه موسي ـ عليه‌السّلام ـ مأمور دعوت فرعون و ديگر مردمان سرزمين مصر به سوي آئين خويش نيز بود، بنابراين رسالت او منحصر به بني‌اسرائيل نبود.(7)

پاورقی:

1. ر.ك : خسروشاهي، قدرت الله، فلسفة حقوق، قم، موسسة آموزشي و پژوهشي امام خميني، 1378، ج 3، ص 258 – 259.
2. خسروشاهي، قدرت‌الله، فلسفة حقوق، همان.
3. شوري:24.
4. مصباح يزدي، محمدتقي، راه و راهنماشناسي، قم، موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني، چاپ اول، 1376، ص23-44.
5. ر.ك : مكارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، تهران، انتشارات دارالكتب اسلاميه، چاپ هشتم، 1370، ج 26، ص 90. ورك: مكارم شيرازي، ناصر و همكاران، تفسير نمونه، تهران، انتشارات دارالكتب اسلاميه، چاپ دوم، 1362، ج13، ص 191.
6. طه:24 و نازعات:17.
7. مكارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، همان، ج 6، ص 282.

منبع: نرم افزار پاسخ - مرکز مطالعات و پاسخ گویی به شبهات

با عضویت در خبرنامه مطالب ویژه، روزانه به ایمیل شما ارسال خواهد شد.