با توجه به آيات قرآن، فرعون، قومش را تحميق كرده و گمراه مي نمود؟ ابزار او براي تحميق مردم چه بود؟

07:43 - 1393/11/05
چکیده: به نظر مي رسد فرعون به منظور فريب دادن مردم و تحميق آنها از ابزار سخن و استدلال هر چند بي پايه و اساس بهره برده است و علامت مردمان تحميق شده اين بود كه بعضا او را تصديق مي كردند و از او حمايت مي كردند.راه و رسم حكومت هاي جبار و فاسد اين است كه براي ادامه خود كامگي بايد مردم را در سطح پائيني از فكر و انديشه نگه دارند و به انواع وسائل آنها را تحميق كند....

با توجه به آيات قرآن، فرعون، قومش را تحميق كرده و گمراه مي نمود؟ ابزار او براي تحميق مردم چه بود؟ علامت مردمان تحميق شده چيست؟

پاسخ:

به نظر مي رسد فرعون به منظور فريب دادن مردم و تحميق آنها از ابزار سخن و استدلال هر چند بي پايه و اساس بهره برده است و علامت مردمان تحميق شده اين بود كه بعضا او را تصديق مي كردند و از او حمايت مي كردند.
راه و رسم حكومت هاي جبار و فاسد اين است كه براي ادامه خود كامگي بايد مردم را در سطح پائيني از فكر و انديشه نگه دارند و به انواع وسائل آنها را تحميق كند.(1)
فرعون زمان حضرت موسي ـ عليه السلام ـ نيز براي فريب مردم از طرق مختلفي وارد مي شد، قرآن كريم بارها به اين امر اشاره دارد كه فرعون قوم خويش را فريب مي داد و گمراه مي ساخت وَأَضَلَّ فِرْعَوْنُ قَوْمَهُ وَمَا هَدَي(2). و فرعون قومش را به بيراهه برد و آنان را هدايت نكرد . در واقع نيرنگ هاي فرعون براي اين بود كه اولا، مردم به صورت كامل از او اطاعت كنند. ثانيا، چون فرعون حضرت موسي ـ عليه السلام ـ را مخالف اهداف استبدادي خويش مي ديد تلاش مي كرد با تحميق مردم، توده مردم را با موسي ـ عليه السلام ـ دشمن كند شهيد مطهري (ره) مي نويسد: نيرنگ هاي فرعون براي اين بود كه توده مردم را با موسي ـ عليه السلام ـ دشمن كند.(3)
فرعون براي فريب دادن مردم و اثبات خدايي خويش به هر وسيله اي متوسل مي شد او تلاش مي كرد خود را به عنوان صاحب انحصار و همه كاره هستي نشان دهد.
شيخ صدوق در علل الشرايع روايت كرده است: «رود نيل در زمان فرعون خشك شد و آب آن بسيار كم شد پس اهل مملكت او نزد وي آمدند و گفتند: اي پادشاه رود نيل را جاري كن، فرعون گفت: من از شما راضي نيستم آنها رفتند و دوباره از ناچاري به نزد او باز گشتند و گفتند: پادشاها ما از كم آبي در حال مرگ و هلاكت هستيم اگر تو رود نيل را جاري نكني معبودي غير از تو بر مي گزينيم. او به آنها گفت: بيرون برويد بعد از رفتن آنها خودش به جايي رفت كه هيچ كس او را نمي ديد و صداي او را نمي شنيد آن وقت صورت خود را به خاك چسباند و با انگشت سبابه به آسمان اشاره كرد و گفت: خداوندا من به صورت يك بنده ذليل و خوار كه به جانب مولاي خود آمده است به نزد تو آمده ام و مي دانم كه هيچ كس غير از تو نمي تواند رود نيل را جاري كند پس آن را جاري كن. سپس رود نيل آنچنان جاري شد كه هرگز قبلا جريان نداشت. فرعون مدعي شد كه من رود نيل را جاري ساختم و همه مردم براي او به سجده افتادند.(4)
از اين داستان بر مي آيد كه فرعون همواره تلاش مي كرد با سخنان فريبنده خويش مردم را تحميق كند. در آيه 51 سوره زخرف آمده است: وَنَادَي فِرْعَوْنُ فِي قَوْمِهِ قَالَ يَا قَوْمِ أَلَيْسَ لِي مُلْك مِصْرَ وَهَذِهِ الْأَنْهَارُ تَجْرِي مِن تَحْتِي أَفَلَا تُبْصِرُونَ(5). فرعون در ميان قوم خود ندا داد و گفت: اي قوم من آيا حكومت مصر از آن من نيست و اين نهرها تحت فرمان من جريان ندارند، آيا نمي بينيد؟
در آيه 54 همين سوره آمده است: فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطَاعُوهُ...(6). فرعون قوم خود را سبك شمرد در نتيجه از او اطاعت كردند. اطاعت مردم از فرعون كه در اين آيه به آن اشاره شده مي تواند علامت مردم تحميق شده باشد.
خداوند به حضرت موسي ـ عليه السلام ـ آيات و معجزات بسياري داده بود ولي فرعون صريحا در مقام تكذيب بر آمد، و با او مخالفت مي كرد، او براي فريب دادن مردم به موسي ـ عليه السلام ـ مي گفت: قَالَ أَجِئْتَنَا لِتُخْرِجَنَا مِنْ أَرْضِنَا بِسِحْرِك يَا مُوسَي(7). آيا تو آمده اي تا با سحر خودت ما را از سرزمينمان بيرون كني؟ «فرعون مردم را با اين عقيده نيرنگ آميز هم آهنگ نموده بود مردم فرياد بر مي آوردند و شعار مي دادند كه موسي و هارون به وسيله سحر و جادو مي خواهند ما مردم قبط (مصر) را از سرزمين خود بيرون برانند و در كشور ما تصرف كنند».(8) فرعون به منظور فريب مردم پس از اين كه موسي ـ عليه السلام ـ معجزه اي مي آورد مي گفت قَالَ الْمَلأُ مِن قَوْمِ فِرْعَوْنَ إِنَّ هَذَا لَسَاحِرٌ عَلِيمٌ(9) او ساحر بسيار ماهري است. او پس از معجزه حضرت موسي ـ عليه السلام ـ و تسليم ساحران براي فريب دادن مردم(10) (آنها موسي ـ عليه السلام ـ و ساحران) را متهم به مكر كرد «قال فرعون آمنتم به قبل ان آذن لكم ان هذا لمكر تموه في المدينه».(11) فرعون گفت : پيش از آن كه به شما رخصت دهم به او ايمان آورديد . قطعاً اين نيرنگي است كه آن را در اين شهر پرداخته ايد.
او براي فريب مردم كه به طرف موسي ـ عليه السلام ـ گرايش پيدا نكنند به مردم مصر و در خصوص برنامه موسي ـ عليه السلام ـ مي گفت: ...إِنِّي أَخَافُ أَن يُبَدِّلَ دِينَكمْ أَوْ أَن يُظْهِرَ فِي الْأَرْضِ الْفَسَادَ...(12). من مي ترسم موسي دين شما را خراب كند و يا در زمين فساد ايجاد كند فرعون براي توجيه تصميم قتل موسي ـ عليه السلام ـ همين دو دليل را ذكر مي كند در تفسير نمونه آمده است: «دين در دريچه فكر فرعون چيزي جز پرستش او يا بت هاي ديگر نبود، آئيني در مسير تخدير و تحميق مردم و وسيله اي براي مقدس شمردن سلطه جابرانه آن خونخوار» او براي فريب مردم خود را تنها معبود معرفي مي كرد وَقَالَ فِرْعَوْنُ يَا أَيُّهَا الْمَلَأُ مَا عَلِمْتُ لَكم مِّنْ إِلَهٍ غَيْرِي...(13). اي مردم مصر من براي شما خدايي غير از خودم سراغ ندارم. او به منظور فريب مردم و در جهت بي اثر كردن دعوت موسي ـ عليه السلام ـ به خداي يگانه، آن حضرت را دروغگو معرفي كرد ...وَإِنِّي لَأَظُنُّهُ مِنَ الْكاذِبِينَ(14). من گمان دارم كه او از دروغگويان است علامه طباطبايي در تفسير اين گفته فرعون مي نويسد: فرعون در اين جا از مطلبي كه قبلا گفته شود كه من معبودي غير از خودم سراغ ندارم، ترقي نموده مي گويد: نه تنها به اله ديگر غير از خودم جهل دارم بلكه از اين طرف، گمان به عدم چنين معبودي دارم موسي دروغ مي گويد فرعون اين مدعا را براي تلبيس و گمراه كردن مردم بيان كرده است.(15)
در موردي ديگر فرعون براي فريب مردم به اين كه خداي موسي احتياج به مكان دارد.(16) و يا براي فريب مردم به اين كه اگر هم براي موسي خدايي هست من او را كشتم به وزيرش هامان دستور دارد براي او عمارتي بسازد كه فرعون با بالا رفتن برفراز اين قصر و عمارت و گذاشتن تيري در كمان و پرتاب آن به سوي آسمان خداي موسي ـ عليه السلام ـ را كشته است در سوره قصص آمده است: ...فَأَوْقِدْ لِي يَا هَامَانُ عَلَي الطِّينِ فَاجْعَل لِّي صَرْحًا لَّعَلِّي أَطَّلِعُ إِلَي إِلَهِ مُوسَي(17).... «اي هامان، برايم برج بلندي ترتيب ده تا از خداي موسي خبر گيرم هر چند من گمان مي كنم او از دروغگويان است».
آيت الله مكارم مي نويسد: «برنامه اين بود كه بعد از پايان بنا بر فراز آن رود و نگاهي به آسمان كند و احتمالا تيري در كمال گذارد و پرتاب كند و برگردد و براي تحميق مردم بگويد خداي موسي هر چه بود تمام شد، به سراغ كار خود برويد و فكرتان راحت باشد وگرنه براي فرعون روشن بود كه بناي عظيم او ازچند صد متر تجاوز نمي كرد سهل است از فراز كوه هاي بسيار مرتفع نيز اگر به آسمان نگاه شود منظره آن همان است كه از روي زمين صاف ديده مي شود».(18)
يكي ديگر از ابزارهاي فرعون براي تحميق مردم همان مال و ثروتي بود كه خداوند به او داده بود در سوره 88 سوره يونس آمده است: وَقَالَ مُوسَي رَبَّنَا إِنَّك آتَيْتَ فِرْعَوْنَ وَمَلأهُ زِينَةً وَأَمْوَالاً فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا رَبَّنَا لِيُضِلُّواْ عَن سَبِيلِك رَبَّنَا اطْمِسْ عَلَي أَمْوَالِهِمْ وَاشْدُدْ عَلَي قُلُوبِهِمْ فَلاَ يُؤْمِنُواْ حَتَّي يَرَوُاْ الْعَذَابَ الأَلِيمَ(19). موسي ـ عليه السلام ـ گفت پروردگارا تو فرعون واطرافيانش را زينت و اموالي سرشار در زندگي دنيا داده اي پروردگارا در نتيجه بندگانت را از راه تو گمراه مي سازند پروردگارا اموالشان را نابود كن... .
اين آيه نشان گر اين است كه فرعون از اموال و زينت هاي خدا دادي براي فريب مردم بهره مي برده است. فرعونيان عقيده داشتند كه رؤسا بايد با دستبند و گردنبند طلا خود را زينت كنند...».(20) فرعون با توجه به اين موضوع براي تحميق مردم مي گفت اگر موسي راست مي گويد، چرا دست بندهاي طلا به او داده نشده است؟ فَلَوْلَا أُلْقِيَ عَلَيْهِ أَسْوِرَةٌ مِّن ذَهَبٍ أَوْ جَاء مَعَهُ الْمَلَائِكةُ مُقْتَرِنِينَ(21). فرعون براي فريب مردم از هر نكته اي استفاده مي كرد.
وقتي حضرت موسي ـ عليه السلام ـ به دريا رسيد با معجزه الهي دريا شكافته شد فرعون و يارانش به كنار دريا رسيدند فرعون كه مي دانست اين امر به معجزه موسي ـ عليه السلام ـ است براي فريب مردم گفت: از هيبت من دريا شكافته شد».(22)
نتيجه گيري:به نظر مي رسد فرعون براي فريب دادن مردم مصر از ابزار رواني كه همان سخنان فريبنده بوده است بهره برده است او تلاش مي كرده با استدلال هاي خويش مردم را از اطراف حضرت موسي ـ عليه السلام ـ پراكنده سازد مردم هم تا حد زيادي فريب سخنان او را مي خوردند و بعضا با تأئيد او و يا اطاعت از او نشان مي دادند كه فريب خورده اند.

پاورقی:

1. مکارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، تهران، دارالکتب الاسلاميه، چاپ سيزدهم، 1382ش، ج21، ص88.
2. طه : 79. در آيه 83 سوره يونس نيز به اين امر اشاره شده است.
3. مطهري، مرتضي، مجموعه آثار، آشنايي با قرآن، تهران، صدرا، بي تا، ج27، ص768.
4. مجلسي، محمد باقر، بحارالأنوار، تهران، دارالکتب الاسلاميه، 1413ق، به نقل از علل الشرايع، ج13، ص133.
5. زخرف : 51.
6. زخرف : 54.
7. طه : 57.
8. همداني، سيد محمد حسين، انوار درخشان، تهران، کتاب فروشي لطفي، 1404ق، ح10، ص477 و 478.
9. اعراف : 109.
10. اعراف : 123.
11. طبرسي، فضل بن حسن، جوامع الجامع، ترجمه مترجمان، مشهد، آستان قدس، 1377ش، ج2، ص373.
12. غافر : 38.
13. قصص : 38.
14. قصص : 38.
15. طباطبايي، سيد محمد حسين، تفسير الميزان، ترجمه موسوي همداني، سيد محمد باقر، قم، جامعه مدرسين، 1374ش،ج16، ص52.
16. طبرسي، فضل بن حسن، جوامع الجامع، ترجمه مترجمان، مشهد، آستان قدس، 1377ش، ج4، ص529، سوره غافر : 26.
17. قصص : 38.
18. مکارم شيرازي، ناصر، همان، ج20، ص104.
19. يونس : 88.
20. مکارم شيرازي، ناصر، همان، ج21، ص88.
21. زخرف : 53.
22. رازي، ابوالفتح، روض الجنان و روح الجنان، مشهد، آستان قدس، 1408ق، ج1، ص280.
منبع: نرم افزار پاسخ - مرکز مطالعات و پاسخ گویی به شبهات

با عضویت در خبرنامه مطالب ویژه، روزانه به ایمیل شما ارسال خواهد شد.