آيا به جز قانون عليّت و برهان نظم، براي اثبات وجود خدا دلايل ديگری وجود دارد؟

19:42 - 1393/11/22
چکیده: از آنجا كه هر علمي علاوه بر اين كه متكفل اثبات قضايا و مسائل خاص خويش است، روش اثبات مسائل آن علم را نيز شامل مي‌شود. لذا نبايد انتظار داشت كه مثلاً با علم رياضي مباحث تجربي يا تاريخي ثابت شود يا اساسي ترين موضوع علم كلام يعني اثبات وجود خدا...

آيا به جز قانون عليّت و برهان نظم، براي اثبات وجود خدا دلايل ديگر علمي و حتي رياضي نيز وجود دارد؟

پاسخ:

در طول تاريخ در رابطه با اثبات خدا، انديشمندان تمام اديان الهي، استدلال هاي بي شماري را در هر دوره و عصري مطرح كرده اند. تمامي اين ادله را مي توان در سه راه كلي خلاصه كرد:1ـ براهين عقلي 2ـ براهين علمي و تجربي 3ـ براهين قلبي در استدلال هاي عقلي مي توان به براهيني چون: برهان علّي و معلولي يا برهان امكان و وجوب، برهان امكان فقري، برهان صديقين، برهان حركت و حدوث، برهان هستي شناسي آنسلم و ... اشاره كرد براي ادلۀ علمي و تجربي بر اثبات خدا، مي توان به برهان نظم يا برهان اتقان صنع، برهان احتمالات و برهان سودمندي و ... اشاره كرد. همچنين براي استدلال هاي قلبي و شهودي مي توان به برهان فطرت، برهان تجربه ديني و ... اشاره داشت. ما در اين جا، از باب نمونه به برخي از براهين سه دستۀ فوق خواهيم پرداخت. اما قبل از توضيح اين ادله ذكراين نكته ضروري است كه بيان اين ادله به معناي قبولي صد در صدي آنها و اين كه همۀ آنها يقيني است و همه آنها را مي پذيرند و اصلاً ايراد و اشكالي بر آنها وارد نيست، نمي باشد. اما با اين وجود برخي از اين ادله چون برهان امكان و وجوب يا برهان صديقين و برهان فطرت بيش از ادلۀ ديگر توانسته اند در برابر اشكالات، خود را مصون و پا برجا نگه دارند. به هر روي چون براي برخي افراد، بعضي از اين براهين قانع كننده و مفيد است و براي برخي ها خير. ما در صدد تحليل و نقد و پاسخ ايرادات نيستيم.1ـ برهان آنسلم: اين برهان را اولين بار قديس آنسلم (حدود 1033ـ 1109م) متكلم بزرگ مسيحي در كتاب پروسلوگيون مطرح كرد صورت استدلال چنين است: صورت استدلال: اگر x = خدا = كامل مطلق يا كاملترين موجود قابل تصور باشد. مقدمه اول: اگر x در ذهن موجود باشد و در خارج موجود نباشد، آنگاه x ، x نيست. مقدمه دوم: اما بالضروره هر x ، x است. نتيجه: x هم در ذهن و هم در خارج موجود است.(1) براي توضيح استدلال مي توان گفت: هر گاه براي يك شيئي دو حالت فرض كنيم: 1ـ وجود آن شيئي فقط در عالم ذهن 2ـ وجود همان شيئي در عالم ذهن و در عالم خارج. آن گاه وجود دوّم قطعا كاملتر از وجود اوّل است.مثلاً وجود يك سيب هم در عالم ذهن و هم در عالم خارج، كاملتر است از وجود همان سيب فقط در عالم ذهن. حال مي گويد اگر كامل ترين موجود قابل تصور (= خدا) فقط در عالم ذهن موجود باشد، آنگاه كامل ترين موجود قابل تصور، نخواهد بود زيرا دست كم يك موجود كامل تر از او مي توان تصور كرد و آن كامل ترين موجود قابل تصور هم در عالم ذهن و هم در عالم خارج است. پس براي اين كه خلف فرض لازم نيايد و كامل ترين موجود قابل تصور، كامل ترين موجود قابل تصور باشد، بايد علاوه بر عالم ذهن، در عالم خارج نيز موجود باشد. پس كامل ترين موجود قابل تصور در عالم خارج موجود است. يعني خدا وجود خارجي دارد.2ـ برهان اخلاقي: مبتكر اين برهان، ايمانوئل كانت، فيلسوف بزرگ و معروف آلماني است وي عقل نظري را قادر به اثبات وجود خدا نمي دانست لذا از راه عقل عملي به اثبات حقانيت حق پرداخت. براساس برهان اخلاقي، اگر احكام اخلاقي را به صورت امر و نهي در نظر بگيريم، از وجود امر اخلاقي مطلق، پي به آمر مطلق مي بريم. قانون اخلاقي مطلق، بدون مقنّن الهي، ممكن نيست. آمر و قانون گذار، ما انسان ها نيستيم چرا كه ما در يك زمان يا مكان، امري را قبول داريم و در شرايط ديگر خير. چيزي را ما خوب مي دانيم و انساني ديگر بد. اما وفاق عمومي انسان ها نسبت به احكام اخلاقي، مانند زشتي ظلم و زيبايي عدالت و صداقت، دال بر وحدت سرشت خدادادي انسان است.(2) 3ـ برهان تجربه ديني: اين برهان نيز تبيين‌هاي متعددي دارد. بر طبق برخي بيان ها گفته مي شود در زمان ها و مكان هاي بسيار مختلف، عدۀ عظيمي از انسان ها گفته اند كه وجود خدا را احساس يا تجربه كرده اند. تصور و احتمال اين كه همه آنها فريب خورده اند يا اشتباه كرده اند نامعقول و غير ممكن است. صرف لمس و مشاهده كردن وجود خداوند توسط جمعي از انسان هاي عارف در ضمن همۀ نسل هاي بشري، دلالت بر وجود حقيقي او مي كند.(3)4ـ برهان فطرت: تقريرهاي مختلفي از برهان فطرت شده است يكي از بهترين تقريرها چنين است:1ـ انسان فطرتاً كمال جو و كمال خواه است. بينش شهودي و گرايش حضوري نسبت به هستي محض و كمال نامحدود در وجود و سرشت همۀ انسان ها تعبيه شده است، تا بدين وسيله نياز و منافع دروني و بيروني خود را مرتفع و خود را از ضرر و زيان ها حفظ كنند.2ـ شواهد مربوط به زندگي انسان گوياي اين حقيقت است كه كمال هاي محدود انسان ها را ارضاء نمي كنند، پس فطرت انسان خواهان كمال لايتناهي است.3ـ وجود چنين احساس و شناخت و عشق و كشش و گرايشي در انسان به كمال برتر و نامحدود مستلزم وجود كمال مطلق است و او همان خداوند است و الا تمامي اين بينش ها و تمايلات لغو و عبث خواهند بود. يكي ديگر از تقريرهاي اين برهان چنين است كه انسان در لحظه هاي خطرناك و بحران هاي زندگي كه از همۀ اسباب و علل طبيعي قطع اميد مي كند و در نهاد خويش احساس مي كند كه قدرتي فراتر از قدرت هاي مادي وجود دارد و اگر اراده كند مي تواند او را نجات دهد، بدين جهت اميد به حيات در او قوّت مي گيرد اما سرگرمي هاي زندگي مادي و انس با طبيعت و دنيا موجب غفلت او از اين قدرت برتر مي شود. قرآن در اين باب مي فرمايد: پس هرگاه در كشتي سوار شدند، خداي را با اخلاص بخوانند و چون (خدا) آنان را به سوي خشكي نجات دهد، آنان (به او) شرك ورزند. (4) «شخصي به حضرت صادق (ع) عرض كرد: مرا به خدا راهنمايي كن، فرمود: هيچ سوار كشتي شده اي؟ گفت: آري. فرمود هيچ اتفاق افتاده است كه كشتي تو بشكند و به حالت اضطراب افتاده باشي و چاره اي براي نجات نيابي؟ گفت: آري فرمود: آيا دل تو تعلق گرفت به اين كه موجودي هست كه قادر به خلاصي تو باشد؟ گفت آري. فرمود: آن موجود همان خداوند قادر متعال است...».(5) 5ـ برهان احتمالات يا مصلحت انديشي: مبتكر اين روش بلز پاسكال رياضي دان پرآوازۀ فرانسوي است. وي معتقد است كه معقوليت يك تصميم تابع ميزان انتظار و اميدي است كه از انجام آن مي رود و برآورد ميزان اميد براساس اين الگوي است: هزينه ها - (سود محتمل × احتمال وقوع) = ميزان اميد اين الگو در تصميم گيري عقلاني انسان حاكم است و همواره وقتي آدمي در صدد انجام كاري است سه عنصر اساسي را در نظر مي گيرد. كاملاً طبيعي است كه آدمي در ميان دو عمل كه هر دو احتمال وقوع و هزينه هاي مساوي دارند، آن را انتخاب مي كند كه سود محتمل بيشتري دارد. پاسكال در تصميم پيرامون اعتقاد به خدا از همين الگو پيروي كرد. فرض مسئله اين است كه احتمال وجود يا عدم وجود خدا مساوي است بنابراين بايد به سراغ مؤلفه هاي ديگر معقوليت تصميم رفت. حال در فرض وجود خدا سود محتمل چنان زياد است كه اصلاً حدّي براي آن قابل تصور نيست چرا كه اگر خدا باشد زندگي انسان به آن سوي مرزهاي ماده هم كشيده خواهد شد و امكان بهره مندي از حيات جاويدان و اقامت در بهشت الهي با آن همه نعمت فراهم مي شود. البته پذيرش چنين اعتقادي مستلزم پذيرش هزينه هاي زيادي نيز هست و آدمي بايد سر تسليم در برابر اوامر و نواهي الهي فرود آورد و از برخي لذّات دنيوي و شهوات چشم پوشي كند و رنج صبر بر سختي هاي عبوديت را تحمل كند. در مقابل اين فرض، اگر خدايي نباشد، سود محتمل فقط در حد و مرزهاي عالم ماده و دنيا محدود مي ماند. البته هزينه ها چندان زياد نيست و زندگي در مدار خواهش هاي حيواني است و دشواري هاي زندگي چارچوب دين را ندارد. نتيجه اي كه پاسكال مي گيرد اين است كه اعتقاد به وجود خداوند كاملاً معقول است و بر عكس بي اعتقادي به خدا يك تصميم غير عقلاني است و مؤمن كسي است كه كار معقول انجام مي دهد و ملحد كسي است كه بر خلاف عقلانيت عملي تصميم مي گيرد.(6) البته لازم به ذكر است كه شبيه اين تقرير پيش از او حضرات معصومين عليهم السلام نقل شده است از جمله احتجاجي كه امام صادق (ع) با ابي العوجا(7) داشته است. در آخر ذكر اين نكته ضروري است كه از آنجا كه هر علمي علاوه بر اين كه متكفل اثبات قضايا و مسائل خاص خويش است، روش اثبات مسائل آن علم را نيز شامل مي‌شود. لذا نبايد انتظار داشت كه مثلاً با علم رياضي مباحث تجربي يا تاريخي ثابت شود يا اساسي ترين موضوع علم كلام يعني اثبات وجود خدا. درست است كه علم كلام نيز در روش كلي اثبات موضوعات و مسائل خويش همچون علم رياضي از روش منطقي و عقلي مدد مي گيرد، اما در نوع استفاده از اين روش متفاوت هستند در علم كلام متكلم از استدلال هاي عقلي مباشر و غير مباشري چون برهان و قياس استفاده مي كند و گرچه در برخي موارد در صورت استدلال تفاوت چنداني با صورت استدلال رياضي ندارد اما به طور حتم در مواد قضايا با هم تفاوت بسيار دارند. به اين معنا كه چون موضوع علم كلام راجع به اثبات عقايد ديني و خدا و افعال و صفات او بحث مي كند و وظيفه و هدف متكلم چيزي جز اثبات اين امور نيست از اين رو نه او مي تواند در مورد موضوع و مسائل رياضي كه عدد و كميت و ... است دخالت كند و نه علم رياضي به وسيله اعداد و ارقام مي تواند موضوعات مسائل كلامي را اثبات كند. بنابراين صحيح نيست كه بگوئيم آيا مي شود به وسيله علم رياضي خدا را اثبات كرد؟ چون هم موضوع و هم مسائل و هم هدف و وظيفۀ هر كدام از اينها با هم بسيار متفاوت هستند. گرچه از لحاظ صورت استدلال رياضي در برخي موارد مي توان وجود خدا را اثبات كرد چنان كه در برخي براهين ذكر شده نيز چنين بود.

پاورقی:

1. براهين اثبات وجود خدا در فلسفه غرب، ص 37 (خطابه فصلهاي دوم تا چهارم به نقل از دائره المعارف فلسفي پل ادواردز، ج 5، ص 538.
2. ر.ک: خدا در فلسفه (برهانهاي فلسفي اثبات وجود باري)، ترجمه مقالاتي از ويراسته پل ادواردز، مترجم بهاء الدين خرمشاهي، ص 98، موسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگي، چ اول، 1370.
3. خدا در فلسفه، ص 113.
4. عنکبوت : 65.
5. مجلسي، محمدباقر، بحار الانوار، موسسه الوفاء، بيروت، 1404. ج 3، ص 41.
6. ر.ک: جمعي از نويسندگان، جستارهايي در کلام جديد، مقاله ايمان و معقوليت از محسن جوادي، ص 134 ـ 132، سازمان مطالعه و تدوين کتب علوم انساني دانشگاهها، چ اول، تهران: 1381.
7. کليني، محمد بن يعقوب، اصول کافي، دار الاسوه، باب حدوث العالم، ح دوم، ص 97.

منبع: نرم افزار پاسخ - مرکز مطالعات و پاسخ گویی به شبهات

با عضویت در خبرنامه مطالب ویژه، روزانه به ایمیل شما ارسال خواهد شد.