اعترافات عمر به فضیلت امام علی علیه السلام

01:04 - 1391/10/17
عمر به خدا پناه می ‏برد از مشكلى كه براى گشودنش ابو الحسن نباشد.
امام علی علیه السلام

به گزارش رهروان ولايت در وبلاگ گروه اينترنتی نقد وهابیت آمده است:ایا تا به حال این روایت را شنیده اید
رسول خداصلی الله علیه وآله فرمود:
«هر کس بمیرد در حالی که امام زمان خود را نشناخته باشد، به مرگ جاهلیّت از دنیا رفته است».
شرح مقاصد، ج 5، ص 239.

به همین مضمون در کتاب‏های اهل سنّت نیز روایات فراوانی آمده است.
بر مبنای این روایت
سعدالدین تفتازانی در «شرح مقاصد»
شرح مقاصد، ج 5، ص 239.

و ملاّ علی قاری در «شرح فقه اکبر»
شرح الفقه الاکبر، ص 179.
  به این حدیث بر وجوب امامت تمسّک کرده‏اند.

نتیجه:

1-این یک قاعده عقلی و عرفی است که امام باید از افراد جامعه برتر باشد وگرنه امام و خلیفه ای که از  مردم خود پایین تر و مفضول باشد چگونه قابل اطاعت آن هم به نحو وجوبی میتواند باشد ایا  عقل قبول مینماید خداوند امر به اطاعت چنین امامی کند که افضل از او در افراد جامعه وجود دارد؟

2-ایا برای هیچ عاقلی قابل قبول است که خلیفه یک امت که واجب الاطاعه هم  است انسان جاهلی باشد و برای اجرای حدود و پاسخ به مشکلات محتاج دیگری باشد؟

3-در این صورت معادله از یک حالت خارج نیست و آن اینکه این به اصطلاح خلیفه ای که محتاج به دیگری است  خلیفه ای نیست که که از جانب خداوند واجب الاطاعه باشد بلکهدر این میان حقی ضایع شده است؟

با این مقدمه  در ادامه نقل هایی را از خلیفه دوم برادران اهل سنت و اقایان وهابی میاوریم که بسیار قابل تامل است امیداست مفید فایده حق جویان قرار گیرد:

اعترافات خلیفه دوم به افضلیت امام علی علیه السلام بر او
از عمر كلمات مشهورى نقل شده كه نشان مى‏دهد او تا چه حد نیازمند به علم امیر المؤمنین بوده است و در اینجا برخى از آنها را ذكر مى‏كنیم:

1- «اگر على نبود عمر هلاك میشد» این جمله را بارها بر زبان آورده.
لو لا علىّ لهلك عمر
این حدیث را احمد و عقیلى و ابن السمان نقل كرده‏اند، در استیعاب 3 ر 39، ریاض 2 ر 194، تفسیر نیشابورى در سوره احقاف، مناقب خوارزمى 48، شرح جامع صغیر شیخ محمد حنفى 417 در حاشیه سراج المنیر، تذكره سبط 87. مطالب السؤل 13 فیض القدیر 4 ر 357.

2- «خدایا مرا در مشكلى كه براى گشودنش پسر ابى طالب نباشد قرار مده
اللهمَّ لا تبقنی لمعضلة لیس لها ابن أبی طالب
تذكره سبط 87، مناقب خوارزمى 58، مقتل خوارزمى 1 ر 45.
3- «سرزمینى كه تو اى ابو الحسن نباشى، خدا مرا باقى نگذارد»
لا أبقانی اللَّه بأرض لستَ فیها أبا الحسن
ارشاد سارى 3 ر 195.

4- «اى على! خدا مرا بعد از تو باقى نگذارد»
لا أبقانی اللَّه بعدك یا علیُّ
ریاض النضرة 2 ر 197، مناقب خوارزمى 60، تذكره سبط 88، فیض القدیر 4 ر 357.   
5- «به خدا پناه مى‏برم از مشكلى كه ابو الحسن براى گشودنش نباشد»
أعوذ باللَّه من معضلة و لا أبو حسن لها «5».
تاریخ ابن كثیر 7 ر 359، فتوحات الاسلامیه 2 ر 302.

6- «به خدا پناه مى‏برم كه در قومى زندگى كنم و تو اى ابو الحسن در میان آنها نباشى»
أعوذ باللَّه أن أعیش فی قوم لستَ فیهم یا أبا الحسن
ریاض النضرة 197، منتخب كنز العمال حاشیه مسند احمد 2 ر 352

7- «به خدا پناه مى‏برم كه در میان مردم زنده باشم و ابو الحسن آنجا نباشد»
أعوذ باللَّه أن أعیش فی قوم لستَ فیهم یا أبا الحسن
فیض القدیر 4 ر 357 گوید دار قطنى از ابى سعید نقل كرده كه عمر وقتى پاسخ سؤالى را از على علیه السلام مى‏شنید مى‏گفت .

8- «خدایا مشگلى بر من وارد مساز مگر على در كنارم باشد»
اللهمّ لا تنزل بی شدیدة إلّا و أبو الحسن إلى جنبی
ابن بخترى بقول ریاض 2 ر 194 آن را آورده.

9- «امید است در مشگلى كه ابو الحسن گشاینده آن نباشد واقع نشوم»
لا بقیت لمعضلة لیس لها أبو الحسن
ترجمه على بن ابیطالب 79.

10- «خدا مرا آنقدر باقى نگذارد تا در میان مردمى قرار گیرم كه ابو الحسن در میان آنها نباشد»
لا أبقانی اللَّه إلى أن أدرك قوماً لیس فیهم أبو الحسن
حاشیه شرح عزیزى 2 ر 417 مصباح الظلام 2 ر 56.

11- سعید بن مسیب گوید:
عمر به خدا پناه مى‏برد از مشكلى كه براى گشودنش ابو الحسن نباشد.
و قال سعید بن المسیّب: كان عمر یتعوّذ باللَّه من معضلة لیس لها أبو الحسن
این حدیث را احمد در مناقب نقل كرده و در استیعاب حاشیه اصابه 3 ر 39، صفة الصفوة 1 ر 121، ریاض النضرة 2 ر 194، تذكرة السبط 85، طبقات شافعیه شیرازى 10 اصابه 2 ر 509، صواعق 76، فیض القدیر 4 ر 357، الف باء 1 ر 222 یافت میشود.

12-معاویه گوید:
وقتى عمر در امرى به مشكلى بر مى‏خورد پاسخش را از او (على) میگرفت
و قال معاویة: كان عمر إذا أشكل علیه شی‏ءٌ أخذه منه
مناقب احمد، ریاض النضرة 2 ر 195.

13-«نیروى داورى على از همه ما بیشتر است».
علىّ اقضانا
حلیة الاولیاء 1 ر 65 طبقات ابن سعد 459، 460، استیعاب 4 ر 38، 39 حاشیه اصابه ریاض النضرة 2 ر 198، 244، تاریخ ابن كثیر 7 ر 359 و گفته است این كلام از عمر به ثبوت رسیده است، اسنى المطالب جزرى 14، تاریخ الخلفاى سیوطى 115.

14- «نیروى داورى على از همه ما بیشتر است».
اقضانا علىّ
طبقات ابن سعد 860 استیعاب 3 ر 41، تاریخ ابن عساكر 2 ر 325 مطالب- السؤل 30
 

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
10 + 6 =
*****