چکیده: انسان برای درمان بیماری جسمی به پزشک مراجعه میکند. خداوند بهترین طبیب که«دَوّارٌ بِطِبِه» است را میان بشر فرستاد. با عمل کردن به نسخههای پیامبر از تمام بیماریها نجات پیدا کرده و حیات واقعی را بدست خواهد آورد.
پیامبر یک طبیب سیار بود
انسان وقتی که مریض شد برای درمان نزد پزشک میرود تا برای دردش دارویی تجویز کند. دکتر هم با آگاهی از نوع دردِ بیمار، داروی مناسب همان بیماری را برای او نسخه میکند. بیمار چون به دکتر اعتقاد دارد و باورش بر این است که دکتر در این رشته تخصص پیدا کرده در برابر تجویزها و داروهای مصرفی حرفی نمیزند.
پیامبر پزشک است
انسان از دو بُعد جسمی و معنوی تشکیل شده است؛ همانطوری که برای درمان بیماری جسمش به پزشک مراجعه میکند و برای رهایی از بیماری به تمام دستورهای او عمل میکند؛ روح انسان نیز در حوادث روزگار دنیایی بیمار و آسیبدیده میشود. خداوند انسان کاملی را فرستاد که به درمان اینگونه بیماریها بپردازد.
امام علی علیهالسلام در وصف پیامبر چنین میفرماید:«طَبِيبٌ دَوَّارٌ بِطِبِّهِ قَدْ أَحْكَمَ مَرَاهِمَهُ وَ أَحْمَى مَوَاسِمَهُ يَضَعُ مِنْ ذَلِكَ حَيْثُ الْحَاجَةُ إِلَيْهِ مِنْ قُلُوبٍ عُمْيٍ وَ آذَانٍ صُمٍّ وَ أَلْسِنَةٍ بُكْمٍ مُتَتَبِّعٌ بِدَوَائِهِ مَوَاضِعَ الْغَفْلَةِ وَ مَوَاطِنَ الْحَيْرَة؛[1] او طبيبى است سيار كه با طب خويش همواره به گردش مىپردازد، مرهمهايش را به خوبى آماده ساخته حتى ابزارش را براى مواقع اضطرار و داغ كردن محل زخمها گداخته است(تا در آنجا كه مورد نياز است قرار دهد) براى قلبهاى نابينا، گوشهاى كر و زبانهاى گنگ با داروى خود در جستجوى بيماران فراموش شده و سرگردان است.»
«الطبيبُ الحاذِقُ لايُقتَصَرُ على علاجِ مريضٍ واحِدٍ و استعمالِ دواءٍ مخصوصٍ بل يُعالِجُ كلَّ مريضٍ بعلاجٍ يَليقُ به، و يَستَعمِلُ في كلِّ داءٍ دواءٌ يَختَصُّ به فالنبيُّ صلىاللّه عليه و آله كانَ يُكَلِّمُ الناسَ على قَدرِ عُقولِهم و بِحَسَبِ إمزَجَتِهم؛ طبیب ماهر اکتفا بر درمان یک بیمار و استعمال یک دارو نمیکند؛ بلکه هر بیمار را مناسب با حالش معالجه میکند و داروی مخصوص به او را بکار میگیرد؛ پیامبر با مردم بر حسب تواناییشان سخن میگفت.»[2]
بیماری جهل
انسانها در زندگی دنیایی خود به انواع گرفتاریها مبتلا و آزمایش میشوند: «وَ فىِ ذَلِكُم بَلَاءٌ مِّن رَّبِّكُمْ عَظِيم؛[ابراهیم/6] و در اين امر براى شما بلا و آزمونى بزرگ از جانب پروردگارتان بود.» و به بعضی از این گرفتاری آگاهی پیدا میکنند و آن را مورد معالجه قرار میدهند. اما به بعضی از گرفتاریها آگاهی پیدا نمیکنند که در این زمان زیان میبینند. مثل بیماری جهل که خیلی از انسانها به آن مبتلا هستند و نمیدانند که نمیدانند. در این زمان خداوند طبیبی برای مردم میفرست که بیماری آنها را درمان کند. طبیب بودن پیامبر بدین صورت است که حضرت به تمام بیماریهای جسمی و روحی و درمان آنها آگاهی کامل دارد و مناسب حال به درمان میپردازد. بعضی از بیماریهای روانی با کلام درمانپذیر است که در اینگونه موارد کلامِ مناسبِ حال بیمار بر او اثرگذار خواهد بود در غیر این صورت او را به بدترین بیماری که انکار حق باشد میکشاند.
زنده کردن دل از بهترین درمانهاست
وقتی پیامبر بهترین طبیب شد و خداوند نیز برای درمان، او را میان بشر فرستاد؛ باید برای زنده ماندن و معالجه شدن باید به نسخۀ او بهطور مطلق عمل کرد«یا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَجِيبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاكُمْ لِما يُحْيِيكُمْ؛[انفال/24] اى كسانى كه ايمان آوردهايد! دعوت خدا و پيامبر را اجابت كنيد هنگامى كه شما را به سوى چيزى مىخواند كه شما را حيات مىبخشد.»
حیات و زندگی اقسامی دارد از قبیل حیات گیاهی، حیات حیوانی، حیات فکری و حیات ابدی. حیاتی که انبیاء آوردهاند حیات ابدی میباشد که در سایۀ حیاتهای اخلاقی، اجتماعی، عقلی و فکری بوجود میآید. گرچه عدهای مراد آیه را جهاد، ایمان، قرآن، بهشت و... دانستهاند[3] ولی به نظر میرسد مراد از حیات"حیات ابدی" باشد آنجا که میفرماید«وَ إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِيَ الْحَيَوانُ لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ؛[عنکبوت/64] زندگى واقعى سراى آخرت است.» که هر چيز، هر فكر، هر برنامه و هر دستورى كه موجب حيات انسانى بشود را میتوان از نسخههای خدا و پیامبرش خواند؛[4] و عمل به نسخۀ پیامبر به آنچه که میتوان تصور نمود حیات و زندگی میدهد زیرا او طبیبی ماهر و حاذق است.
نکته
«لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ» "لامی" که در این دو کلمه است "لام"اختصاص است یعنی برای زنده ماندن و حیات داشتن فقط بايد به نسخۀ تجویز شدۀ خدا و رسولش عمل کرد و از نسخههای دیگران دوری بجوید. زیرا نسخههای دیگر از شیطان است.«قَالَ الْبَاقِرُ عَلَيْهِالسَّلَامُ: مَنْ أَصْغَى إِلَى نَاطِقٍ، فَقَدْ عَبَدَهُ، فَإِنْ كَانَ النَّاطِقُ يُؤَدِّی عَنِ اللَّهِ فَقَدْ عَبَدَ اللَّهَ وَ إِنْ كَانَ النَّاطِقُ يُؤَدِّی عَنِ الشَّيْطَانِ فَقَدْ عَبَدَ الشَّيْطَانَ؛[5] كسی که به سخن سخنرانى گوش دهد او را پرستش كرده است؛ پس اگر او از خدا سخن بگويد خدا را پرستيده است، و اگر از زبان ابليس سخن بگويد ابليس را عبادت كرده است.»
پایانسخن
انسان در زندگی دنیوی خود برای رهایی و نجات از بیماری به پزشک مراجعه میکند. اما انسانها به خیلی از بیماریها مبتلا هستند که فقط خدا و رسولش از آن آگاه بوده و برای نجات آنها داروهای مخصوص دارند. برای زنده ماندن و نجات، باید به نسخۀ خدا و رسولش عمل کرد که دعوت اسلام، دعوت به سوى حيات و زندگى است٬ حيات معنوى، حيات مادى، حيات فرهنگى، حيات اقتصادى، حيات سياسى بمعناى واقعى، حيات اخلاقى و اجتماعى، و بالآخره حيات و زندگى در تمام زمينهها به قبول دعوت خدا و رسولش میباشد.
ـــــــــــــــــــــــــــــ
پی نوشت
[1]. نهجالبلاغه، فیضالاسلام، خ107.
[2]. أعلام نهجالبلاغه، سرخسی، ص110.
[3]. ترجمه مجمع البيان فى تفسير القرآن، ج10، ص191.
[4]. تفسير نمونه، مکارم شیرازی، ج7، ص129.
[5]. هداية الأمة إلى أحكام الأئمة عليهمالسلام، حرعاملی، ج6، ص38.
برای مطالعۀ بیشتر به: ترجمۀ شرح نهجالبلاغه، ابنميثم، ج3، ص75؛ ترجمۀ تفسیر المیزان، موسوی همدانی، ج9، ص53 به بعد؛ تفسير نور، قرائتی، ج3، ص294؛ اطيب البيان في تفسير القرآن، طیب، ج6، ص99 و شرح نهجالبلاغه، جعفری، مقدمۀ کتاب، مراجعه نمایید.