چرا عالم ماده و مثال و عقل نمي توانند واجب الوجود بالذات (خداوند) باشند؟

16:13 - 1393/11/26
چکیده: خداوند و عالم عقل مجرد تام هستند ولي تفاوت و عدم اتصاف صفات عالم عقل به خداوند در اين است كه عالم عقل قبل از موجود شدن هيچ واقعيتي نداشتند بلكه در فقر محض بوده اند و متصف و متعين به يك هويت مي شوند و محدوديت در ذات و افعال دارند در حالي كه اينها در ذات واجب راه ندارد ولي عالم مثال كه مجرد از ماده است آثار ماده را دارد...

با چه دليل عقلي اثبات مي شود كه چيزي كه داراي اوصاف عالم ماده و مثال و عقل مي باشد هرگز نمي تواند واجب الوجود بالذات (خداوند) باشد؟

پاسخ:

اگر عالم عقل و عالم مثال و عالم ماده روشن شود، به خوبي آشكار مي شود كه چرا واجب بالذات نمي تواند اوصاف اين عوالم سه گانه را داشته باشد. عالم عقل: عالم عقل عالم بسيط ترين و كامل ترين موجودات امكاني است.(1) يعني واجب بالذات نمي باشند. از خصوصيات عالم عقل آن است كه عاري از ماده و آثار ماده است يعني در افعال و ذات خود به مادّه نياز ندارد. مرتبه وجودي عالم عقل بالاترين مرتبه وجودي عالم امكاني است عالم عقل از عالم مثال و عالم ماده به واجب تعالي نزديك است و سايه نظام الهي مي باشد. نيكوترين نظام و متقن ترين نظام ممكنات نظام عالم عقل است.(2) اين عالم خالق عالم مثال مي باشد و در رتبه مقدم بر عالم مثال قرار دارد. عالم مثال: عالم مثال واسطه بين عالم عقل و ماده است اين عالم به واسطه مكاشفات عرفاء تأييد شده است و در نصوص ديني نيز وارد شده است. اين عالم در سايه نظام عالم عقلي است در اين عالم ماده نيست يعني موجودات اين عالم مجرد از ماده هستند ولي آثار ماده را دارند. مثل اين كه انسان شخصي را در خواب مي بيند در حالي كه آن شخص ماده ندارد ولي آثار ماده در آن وجود دارد اين عالم نيز عالم امكان است و خالق اين عالم، عالم عقل مي باشد. عالم ماده: عالم ماده بعد از عالم مثال قرار دارد. در اين عالم هم ماده وجود دارد و هم آثار ماده. در اين عالم از هيولاي اولي گرفته تا نفوس انساني از اين عالم پديدار مي شود اين عالم خالق تمام موجودات مادي مي باشد. (3) بعد از اين مقدمات سه گانه به خوبي روشن شد اين عوالم سه گانه موجودات امكاني مي باشد نه واجب بالذات: پس دليل اين كه اينها نمي توانند واجب بالذات باشند(4) اين است كه اينها مخلوق خداوند هستند ممكن الوجود مي باشند. اما اين كه چرا خداوند اوصاف اينها را نمي تواند داشته باشد اين است كه صفاتي كه در موجودات امكاني مثل علم و حيّ و قدرت وجود دارد خداوند به نحو اكمل و اتم آنها را دارا است استاد مصباح يزدي در اثبات صفات براي خداوند مي فرمايند: ساده ترين راه براي اثبات حيات و قدرت و علم الهي اين است كه اين مفاهيم هنگامي كه در مورد مخلوقات به كار مي رود حكايت از كمالات آنها مي كند پس بايد كامل ترين آنها در علت هستي بخش موجود باشد زيرا هر كمالي در هر مخلوقي يافت شود از خداي متعال است و بخشنده آنها بايد واجد آنها باشد.(5) وقتي موجودي زنده است بايد به وجود آورنده آن در مرتبه اعلي حيّ و زنده باشد پس خداوند صفات موجودات امكاني را به نحو اكمل و اتم دارد هر صفتي كه در موجودات امكاني كمال حساب شود كامل ترين آن را ذات باري تعالي دارد امّا صفاتي كه باعث نقصان ذات باري تعالي محسوب شود خداوند از آنها دور مي باشد مثل مكان داشتن و راه رفتن. دليل ديگري كه مي توان براي عدم اتصاف ذات حق به اوصاف عالم ماده و غيره آورد اين است كه عوالم سه گانه محدود مي باشند يعني حد و حدود و مرز مشخصي دارند مثلا عالم ماده جا و مكان اشغال مي كند. و اندازه مشخصي دارد در حالي كه ذات حق نامحدود است اگر ما صفات عوالم سه گانه را نسبت به خدا دهيم خداوند محدود مي شود صفت علم در عوالم سه گانه محدود مي باشد ولي علم الهي نامحدود است علت دور بودن خداوند از اين اوصاف به خاطر محدود بودن صفات عوالم سه گانه است. در عالم ماده و مثال هم ماده وجود دارد و هم آثار آن (در عالم مثال ماده نيست) اين ها با صفات الهي سازگار نيستند چون خداوند دور از ماده است اصلا جسم نيست اگر اين ماده و آثار را متصف به خدا كنيم با نامحدود بودن خداوند سازگاري ندارد. درست است كه عالم عقل عالم مجردات تام مي باشد يعني عقل اول، موجودي است مجرد از اجسام و مواد در ذات و تأثير، ولي اين عالم مخلوق و ممكن بالذات و محدود مي باشد. تفاوت اصلي اين عالم با ذات واجب در همين مرحله است استاد جوادي آملي درباره ذات واجب و عالم عقل مي فرمايد: ذات الهي و وجود واجب به وصف و نعتي مقيد نمي شود. در عليت خداوند نسبت به غير خود، تصوير معلولي كه به عنوان دريافت كننده فيض و مستعطي مغاير با عطا و فيض باشد، دشوار بلكه غير ممكن است. زيرا مستعطي و دريافت كننده فيض قبل از عطا هيچ واقعيت ندارد تا ظرف اضافه و دريافت فيض باشند بنابراين، معلولِ واجب حقيقي جز عطا و فيض خداوند نمي تواند داشته باشد و معلول چون هويتي جز اضافه و يا فيض ندارد تمام حقيقت آن در اضافه و اتكاء به فاعل قرار مي گيرد.(6) با اين بيان مشخص مي شود كه عقل اوّل قبل از عطاء و فيض الهي هيچ موجوديتي نداشته است و در فقر محض بوده است باز استاد مي فرمايد: واجب تعالي به لحاظ اسم شريف الله كه متضمن جميع اسماء مي باشد منشأ تكوين و ظهور فيض مستنبط عالم عقل و وجود مطلقي مي شود كه همه كمالات را به تبع دارد.(7) پس نتيجه بحث اين مي شود كه خداوند و عالم عقل مجرد تام هستند ولي تفاوت و عدم اتصاف صفات عالم عقل به خداوند در اين است كه عالم عقل قبل از موجود شدن هيچ واقعيتي نداشتند بلكه در فقر محض بوده اند و متصف و متعين به يك هويت مي شوند و محدوديت در ذات و افعال دارند در حالي كه اينها در ذات واجب راه ندارد ولي عالم مثال كه مجرد از ماده است آثار ماده را دارد. اين عالم نيز صفاتش به خداوند راه ندارد چون علاوه بر تفاوت هاي عالم عقل، اين عالم آثار ماده در آن وجود دارد. عالم ماده كه هم ماده و آثار آن در اين عالم وجود دارد داراي محدوديت هاي ذاتي و ماده و آثار آن است در حالي كه ذات حق نه جسم است و نه جسماني و نه آثار جسم بر آن مترتب مي شود. اين عوالم سه گانه متصف به صفات و متعين به يك هويت هايي هستند در حالي كه خداوند متصف و متعين به هويت نيست.

پاورقی:

1. مصباح يزدي، محمد تقي، آموزش فلسفه، ج2، ص174.
2. طباطبايي، سيد محمد حسين، نهاية الحکمه، شرح علي علمي اردبيلي، قم، ناشر بوستان کتاب، ص745.
3. همان، ص746.
4. جمعي از مؤلفان، تاريخ فلسفه اسلامي، قم، انتشارات جامعه المصطفي العالميه، ص155.
5. مصباح يزدي، محمد تقي، آموزش عقايد، ناشر شرکت چاپ و نشر بين الملل، ص75.
6. رحيق مختوم، شرح حکمت متعاليه، قم، مرکز نشراسراء ، بخش 5، ج2، ص74.
7. همان، ص75.

منبع: نرم افزار پاسخ - مرکز مطالعات و پاسخ گویی به شبهات

با عضویت در خبرنامه مطالب ویژه، روزانه به ایمیل شما ارسال خواهد شد.