چه کنم با احساس تنهایی؟

23:19 - 1393/12/09

چکیده: تنها راه درستی که هم با فرهنگ ما سازگار است و هم نیاز دائمی دختر و پسر به تبادل عشق و عاطفه را رفع می‌کند فقط ازدواج است، نه کارهای دیگر مثل ورزش و کتاب خواندن و سایر مشغولیتهای اوقات فراغت چون تنها اثری که این جور کارها دارد این است که یک مدت فکر ادم را می گیرد

احساس تنهایی

رهروان ولایت ـ من خیلی احساس تنهایی می کنم و سنم هم که مناسب ازدواج نیست هرکاری میکنم احساس تنهایی از من دور نمی‌شود.کلی به خدا فکر میکنم سرم را گرم میکنم اما باز هم یک ضعفی را در زندگیم میبینم و آن احساس تنهایی است چه کار کنم تا این احساس تنهایی را نداشته باشم من که دوست ندارم رابطۀ نامشروع داشته باشم ازدواج هم نمی‌توانم کنم.کلی هم سعی می کنم فراموش کنم چنین روابطی را اما وقتی فراموش میکنم همین که وارد اجتماع می‌شوم دوباره همان احساس تنهایی را حس می کنم ممنون می‌شوم که جواب بدهید.

 جواب:
وقتی انسان به بلوغ می‌رسد کم‌کم احساس تنهایی می‌کند حس می‌کند که یک‌نیمه گمشده دارد علتش هم این است که تدریجا احساس نیاز به جنس مخالف درونش بیدار می‌شود یعنی نگاهش به او عوض می‌شود و دوست دارد در کنارش باشد و با او حرف بزند و از این راه به آرامش برسد و از طرف دیگر هم این مسلم است که هر نیازی رفع نیاز مخصوص به خودش را دارد چاره تشنگی آب است و چاره گرسنگی غذا، پس چاره این احساس تنهایی هم این است که ارتباط عاطفی با جنس مخالف برقرار کند یعنی همان کاری که خیلی دختر پسرها الآن انجام می‌دهند و دیگران می‌گویند: کار شما اشتباه است، درصورتی‌که اصل احساس نیازشان درست است اما روششان اشتباه است یعنی اصل اینکه می‌خواهند نیازشان را با ارتباط عاطفی رفع کنند درست است و اصلا حقشان است که بخواهند احساس تنهایی‌شان را از این طریق رفع کنند اما اینکه برای رفع تنهایی از این راه می‌روند نادرست است، چون ارتباط عاشقانه دختر و پسر هم بافرهنگ و اعتقادات ما نمی‌سازد و هم مشکل آن‌ها را حل نمی‌کند به خاطر اینکه هیچ تضمینی برای ادامه این ارتباط وجود ندارد و هر لحظه ممکن است تمام شود و فرد عاشق بماند با یک دنیا رنج فراق که باید اجباراً تا مدت‌ها تحملش کند همان طور که بسیاری دختر پسرها الآن گرفتارش می‌شوند.

بنابراین تنها راه درستی که هم بافرهنگ ما سازگار است و هم نیاز دائمی دختر و پسر به تبادل عشق و عاطفه را رفع می‌کند فقط ازدواج است، نه‌کارهای دیگر مثل ورزش و کتاب خواندن و سایر مشغولیت‌های اوقات فراغت، چون تنها اثری که این‌جور کارها دارد این است که یک مدت فکر آدم را می‌گیرد که نیازهای دیگرش یادش می‌رود، درست مثل کسی که تشنه است و برای اینکه رنج تشنگی را نکشد آمپول خواب‌آور به خودش می‌زند و می‌خوابد، او زمانی که خواب است تشنگی را نمی‌فهمد اما وقتی بیدار شد روز از نوروزی از نو، این‌جور مشغولیت‌ها مثل تفریح و ورزش و... اثرش هم همین‌طوری است یعنی اثر تسکینی موقت دارد و درمانی نیست یعنی باعث فراموشی موقت می‌شود، نه اینکه احساس نیاز عاطفی و جنسی را رفع کند بلکه گاهی کار را بدتر می‌کند چون اگر در بین این مشغولیت‌ها احساسات عاطفی و جنسی تحریک شود مثل‌اینکه کتاب عاشقانه بخواند یا فیلم آنچنانی ببیند یا در فعالیت‌های جمعی که می‌کند و... در این صورت احساس نیازش دوباره زنده می‌شود و اذیتش می‌کند.
پس وجود احساس نیاز نسبت به جنس مخالف در دختران و پسران و به دنبالش برقراری رابطه بین بسیاری از دختر پسرها، نشان‌دهنده این است که آن‌ها باید این نیازشان را از راه ازدواج رفع کنند هرچند که سنشان کم باشد پس اینکه همه فکر می‌کنند ازدواج در سنین نوجوانی زود است، حرف نادرستی است و موجب می‌شود که دختر پسرها به سمت رابطه نادرست کشیده شوند و مشکلات فراوان برای آن‌ها به وجود بیاید.
شاید بگوئید پس بلوغ‌های عقلی عاطفی روانی اجتماعی چه می‌شود؟ جوابش این است که آن خدایی که احساسات عاطفی جنسی را در دختر پسر بیدار می‌کند خود او هم صلاحیت ازدواج را داده وگرنه اگر قرار باشد خدا این احساسات را در 15 سالگی بیدار کند اما صلاحیت ازدواج را در 25 سالگی بدهد این ظلم بسیار بزرگی است چون از دو حال خارج نیست نوجوان‌ها دودسته‌اند یک عده که خودشان را نگه می‌دارند که در این صورت باید دهد سال بی‌خود و بی‌جهت زجر بکشند و خودشان را از لذت رابطه با جنس مخالف محروم کنند، آن‌ها هم که خود را نگه نمی‌دارند و تن به رابطه با جنس مخالف می‌دهند که کلی گناه در نامه عملشان نوشته می‌شود پس اگر خدا صلاحیت ازدواج را به آن‌ها نداده باشد معنای آن این است که خدا خودش کاری کرده که آن‌ها به گناه بیفتند چون ازیک‌طرف نیاز را داده و از طرف دیگر صلاحیت رفع نیاز را به آن‌ها نداده اما ما می‌دانیم که خدا نه به آزار بنده‌های خود راضی است و نه اسباب به گناه افتادنشان را فراهم می‌کند بنابراین خدا صلاحیت ازدواج را به نوجوان‌ها داده و لازم نیست سال‌ها صبر کنند.
پس باید گفت: ازنظر خدا تمام نوجوان‌ها صلاحیت ازدواج را داشته‌اند که احساس نیاز به عشق‌ورزی و رابطه جنسی با جنس مخالف را درون آن‌ها بیدار کرده، شاید بگوئید الآن ما می‌بینیم که نوجوان‌ها توان ازدواج و اداره زندگی را ندارند آیا شما راضی هستید که آن‌ها ازدواج کنند و زندگی آن‌ها خراب شود؟ جوابش این است که ازدواج دو صلاحیت می‌خواهد، اول: صلاحیت ذاتی و دوم: مهارتی، یعنی در مرحله اول خود فرد باید ازنظر ذاتی توانایی ازدواج را داشته باشد که خدا این صلاحیت را با بلوغ جنسی می‌دهد اما این برای تشکیل زندگی کافی نیست بلکه صلاحیت مهارتی هم لازم است که وظیفه خانواده‌ها است که از این نظر نوجوان‌هایشان را اماده کنند تا در زندگی دچار مشکل نشوند، به همین دلیل است که ما پیشنهاد می‌دهیم دوران عقد را به دوره آموزش و کارآموزی مهارت‌های زندگی مبدل کنند.
پس مشکل نوجوان‌های ما از خدا نیست چون خدا کار خودش را کرده و صلاحیت لازم را ازنظر ذاتی به آن‌ها داده، اما کسانی که وظیفه‌شان را خوب انجام نداده اند، این مردم- خصوصاً پدر مادرها- هستند، چون که ازیک‌طرف مهارت‌های زندگی را به نوجوان‌ها یاد نمی‌دهند و از طرف دیگر می‌گویند آن‌ها صلاحیت ازدواج را ندارند درصورتی‌که اگر پدر مادرها در این زمینه تلاش می‌کردند و آموزش های که لازم است را در مورد مهارت‌های زندگی به نوجوان‌ها یاد می‌دادند، هم نوجوان‌ها می‌توانستند ازدواج کنند و هم به این‌همه مشکلاتی که الآن گریبانشان را گرفته دچار نمی‌شدند.
از این مطالب معلوم می‌شود که تنها چاره کارساز برای احساس تنهایی شما ازدواج است یعنی این راهی است که خدا برای مثل شما قرار داده لذا اگر سراغ هر راه دیگر بروید یا اثر ندارد یا اثرش موقتی است و دوباره برمی‌گردی سرخانه اول.

موفق باشید

کلمات کلیدی: 

نظرات

تصویر NILOOFAR...3
نویسنده NILOOFAR...3 در

سلام توروخدامنم کمک کنید.خیلی مشکلاتم زیاده وقاطیه

تصویر NILOOFAR...3
نویسنده NILOOFAR...3 در

سلام توروخدامنم کمک کنید.خیلی مشکلاتم زیاده وقاطیه

تصویر shakib
نویسنده shakib در

سلام
شما که از مشکلتون چیزی نگفتید، لطفا بیشتر توضیح دهید