معناي اصلاح طلب و اصول گرا چيست؟

19:48 - 1393/12/09

چکیده: اصلاح طلبي از زمان ارسال انبياء وجود داشته و رسالت اصلي آنها، اصلاح امت ها بوده است. لذا اين واژه ريشه ديني دارد. خصوصاً كه ائمه اطهار هم خود را اصلاح گر معرفي مي كردند. اصول گرايي يعني ايستادگي روي عقايد و آرمان هايي كه ريشه در دين و مذهب دارد و عدم عدول از اين اصول. بنابراين هر كس كه داراي چنين روحيه و اعتقادي هست بدون شك جزو اصول گرايان خواهد بود...

اصلاحات و اصلاح طلبان واژه اصلاحات در چند سال اخير، يكي از واژه هايي است كه به كرّات استعمال مي شود و در جاهاي مختلف و از طرف افراد مختلف با ديدگاه هاي سياسي متفاوت بكار مي رود. اين لفظ كه معادل كلمه رفورميسم (Reformism) است از جهت اصطلاحي عبارت از مجموعه روش ها و تدبير هايي است كه حكومت ها يا ايدئولوگ ها در پيش مي گيرند تا ضمن حفظ ساختار يك حكومت، وجوه بيمار و ناسالم آن را دگرگون نمايند. يا به عبارتي جامعه اي كه هنوز از رژيم حاكم بطور كامل سلب اميد نكرده ، اميدوار است با اصلاحاتي شرايط حاكم بر جامعه را بنحوي تغيير دهد كه با كمترين خسارت، خواسته هاي خود را از طريق معمول در نظام تأمين كند. اين حركت با تحول در درون نظام حاكم، در عين حفظ آن تحقق مي يابد. مثلاً نهضت مشروطيت اگر چه انقلاب ناميده شده ، در واقع نهضتي رفورميستي بود كه با حفظ سلطنت قاجار و با جلب رضايت مظفرالدين شاه نظام استبدادي را به نظام مشروطه سلطنتي تبديل كرد.(1) انبياء و ائمه معصومين ـ عليهم السلام ـ مصلحان بزرگ و واقعي تاريخ بشريت بوده و هستند. لذا اصلاح طلبي پديده اي تازه نيست كه ساختة فكر افراد معدودي باشد. چنانچه «امير مؤمنان علي ـ عليه السلام ـ ، فعاليتهاي اجتماعي خود را اصلاح ناميده و مي فرمايند. (و نظهَرُ الاصلاحَ في بِلادك) هم چنين امام حسين ـ عليه السلام ـ نيز در جمع صحابة خود در ايام حج در زمان معاويه، با آوردن همان جملات پدر، فعاليت هاي آينده خود را «اصلاح» دانسته است.( انّما خرَجتُ لِطَلَب الاصلاح في اُمَّة جدّي)».(2) شهيد مطهري نيز در همين زمينه مي فرمايند: «اصلاح طلبي يك روحية اسلامي است. هر مسلماني به حكم اينكه مسلمان است خواه و ناخواه، اصلاح طلب و لااقل طرفدار اصلاح طلبي است. زيرا اصلاح طلبي هم به عنوان يك شأن پيامبري مطرح است و هم مصداق امر به معروف و نهي از منكر است كه از اركان تعليمات اجتماعي اسلام است(3).» منظور از اصلاحات و اصلاح طلبان در جامعه كنوني ما،‌چه كساني هستند و آيا نظر و حركت آنها در چارچوب معناي اصطلاحي اصلاحات قرار مي گيرد؟ هر ساختار حكومتي و سيستم سياسي پس از گذشت دوراني از حيات خود ممكن است كه نياز به برخي اصلاحات در برخي وجوه خود داشته باشد كه در عين حفظ كلّيت و تماميت آن ساختار يا سيستم، برخي معايب و ناكارآمدي هاي آن را برطرف نمايد. مطمئناً نظام جمهوري اسلامي ايران نيز مستثني از اين قاعده نيست. اصلاح طلبان حال حاضر در ايران را ميتوان به دو دسته تقسيم كرد: 1. اصلاح طلبان اسلامي،‌ 2. اصلاح طلبان آمريكايي. اصلاح طلبان اسلامي: «اصلاح طلبان اسلامي عده اي از انقلابيون مسلمان هستند كه از اول انقلاب در صحنه هاي سياسي، اجتماعي و فرهنگي به نفع اسلام و مسلمين حضور داشته و دارند و مي توان گفت همان دلسوزان نظام و انقلاب بشمار مي آيند. آنها كساني هستند كه رهبر انقلاب پرچمدار آنان بوده و خواهد بود و آنها داراي چند ويژگي بارز و برجسته اند. الف) اينها اصلاح طلبان دين مدار هستند و اصلاحات آنها بر پايه اعتقاد به اصل ولايت فقيه و حاكميت دين و در چارچوب آن صورت مي گيرد. ب) اصلاحات آنها داراي هوّيت و ويژگي عدالت طلبانه است و هدف اصلي آن از بين بردن فقر وفساد و تبعيض موجود در شرايط كنوني جامعه و نظام است. ج) اين اصلاحات رويكردي ضدّ‌ امپرياليستي و ضد آمريكايي دارد. در واقع اصلاحات انقلابي عبارت است از انجام فعّاليت ها و حركت هايي جهت تعميق روح ديني و جوهر ولايي انقلاب آن تداوم حيات و بلكه تعميق آرمان هاي مبنايي آن. اصلاحات آمريكايي: در مقابل «اصلاحات انقلابي و اسلامي»،«اصلاحات آمريكايي يا اصلاحات ليبراليستي» وجود دارد. البته اين رويكرد داخل در مفهوم اصلاحات اصطلاحي ذكر شده نيست و نمي تواند باشد و به غلط و براي فريب افكار عمومي و پرده پوشي اعمال خود، چنين نسبت اصلاح طلبي را عده اي به خود مي دهند. ما هم با تسامح، اين واژه را در مورد اين عده بكار مي بريم. اصلاحات آمريكايي رويكردي است كه در چند سالة اخير با بهره گيري از نفوذ و حضور در برخي لايه هاي مديران كشور تحت لواي اصلاحات، خواهان استحالة نظام اسلامي ايران به يك حكومت سكولار البته با رعايت برخي ظواهر ديني هستند. جريان اصلاحات آمريكايي، در واقع خواهان تغيير ماهيت ديني و روح انقلابي نظام جمهوري اسلامي به يك نظام سكولار، با حفظ ظواهر ديني و هم چنين مدافع نظام سرمايه سالاري و هضم شدن در نظام جهاني سلطه است. اين جريان به اصطلاح اصلاح طلبي،‌در واقع درصدد استحالة نظام اسلامي و حذف صبغة ديني و روح ولايي آن است و علي رغم ظاهر اصلاح طلبانه، در واقع يك حركت براندازانه است كه اساس كاركرد آن براندازي خاموش و كودتاي خزندة فرهنگي ـ سياسي است.»(4) نتيجه: اصلاح طلبي و اصلاحات چيز تازه اي نيست و از زمان ارسال انبياء وجود داشته و رسالت اصلي آنها، اصلاح امت ها بوده است. لذا اين واژه ريشه ديني دارد. خصوصاً كه ائمه اطهار هم خود را اصلاح گر معرفي مي كردند. از طرفي در جامعه ما، اصلاح طلبان دو دسته هستند: عده اي كه دنبال اصلاحات انقلابي اند و دسته اي كه به دنبال اصلاحات آمريكايي هستند. اصول گرايي اگر به فرهن گهاي سياسي نظري بياندازيم اثري از واژة «اصول گرايي» در آنها نمي يابيم در عوض به كلمة بنيادگرايي بر مي خوريم كه تعبير مثبت آن، به معناي اصول گرايي كه امروزه در عرف سياسي ما بكار مي رود نزديك تر است. بنياد گرايي داراي دو معناي متفاوت مي باشد كه در نقطه مقابل هم قرار دارند. در معناي نخست كه بيشتر با عنوان فارسي «اصول گرايي» از آن ياد مي شود عبارت است از اصولي بودن اعتقادات، باورها و تمسّك به آنها. در معناي ديگر كه بيشتر بار ارزشي منفي دارد بنياد گرايي مساوي با نهاد قشري گري و تمسّك به ظواهر مي باشد.(5) اصول گرايي كه در عرف سياسي كشور ما متداول شده است اصطلاح جديدي است كه قبلاً به اين شكل سابقة كاربرد نداشته است. طبق اين تعبير اصول گرايان افرادي هستند كه معتقد به يك سلسله آرمانها و عقايد مقدسي هستند كه اين عقايد ريشه در مذهب و دين آنها دارد و آنها حاضر نيستند بر سر اين اصول معامله و يا از آنها عدول كنند. براي مثال مسالة دفاع از حقوق فلسطينيان و به رسميت نشناختن اسرائيل در نظام جمهوري اسلامي ايران يك مسألة اصولي نظام بشمار مي آيد كه مسئولان حاضر نيستند بر سر اين مسأله با كسي معامله كنند. در واقع اصول گرايان هرهري مذهب نيستند كه هر روز به يك رنگي در بيايند. بلكه افرادي هستند كه حاضرند بر سر اعتقادات و اصول صحيح خود فداكاري بكنند. طرح اصول گرايي از جانب مقام معظم رهبري در شرايطي صورت گرفت كه بعضي افراد براي خوشايند غربي ها از مواضع انقلابي و بعضي اعتقادات سابق خود دست بردارند. لذا طرح اين مسأله از جانب رهبري عملاً باعث شد خط و خطوط اين عده از بقيّه جدا شود و ياران واقعي نظام كه حاضر به فداكاري براي اصول و مواضع انقلابي خود هستند. در يك جبهه واحد بنام جبهه «اصول گرايان» متشكّل شوند. در نتيجه: اصول گرايي يعني ايستادگي روي عقايد و آرمان هايي كه ريشه در دين و مذهب دارد و عدم عدول از اين اصول. بنابراين هر كس كه داراي چنين روحيه و اعتقادي هست بدون شك جزو اصول گرايان خواهد بود.

پاورقی:

1. محمدي، منوچهر، انقلاب اسلامي، زمينه ها و پيامدها، ص24.
2. مطهري، علي، اصلاح طلبي، ص81.
3. مطهري، مرتضي، نهضت هاي اسلامي در صد سالة اخير، انتشارات صدرا، ص7.
4. زرشناس، شهريار، واژه نامة فرهنگي، سياسي، ص23 و 22.
5. عليزاده، حسن، فرهنگ خاص علوم سياسي، ص128.

منبع: نرم افزار پاسخ - مرکز مطالعات و پاسخ گویی به شبهات

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
3 + 5 =
*****

با عضویت در خبرنامه مطالب ویژه، روزانه به ایمیل شما ارسال خواهد شد.