چرا در ايران مخالفین حصر و محكوم به اعدام مي شوند؟

11:48 - 1393/12/14
چکیده: منطق اسلام در برخورد با مخالفان، ضمن مذموم دانستن خشونت ابتدايي، ‌اصل اوليه را تا جايي كه منافع دين و مسلمين در معرض خطر قرار نگرفته، برمدارا و پذيرش ديدگاه هاي مختلف و مخالف مي شناسد لكن روشن است كه زبان مدارا و استدلال نيز هميشه نمي تواند به عنوان راه كار ثابت و سياست مستمر توصيه گردد...

حضرت علي ـ عليه السّلام ـ سخنان مخالفين خود را و حتي دشنام هاي آنها را تحمل مي نمودند مخالفين زنداني، و با مهرباني و استدلال به آنها پاسخ مي دادند. پس چرا در ايران حصر و حتي محكوم به اعدام مي شوند؟

پاسخ:

در پاسخ به سؤال فوق لازم است تا مطالبي را در ابتدا خاطر نشان كرد:1. رفتار مسالمت آميز در دين اسلام كليت ندارد و بررسي متون ديني و سيره عملي پيشوايان معصوم به خوبي ثابت مي كند كه دين اسلام از دو صفت رحمت و غضب توأماً برخوردار بوده و همواره مسلمانان به استفاده بجا و مناسب از هر كدام توصيه شده اند. نيز هر چند برخي عملكردهاي انسان در محدوده شخصي و در چارچوپ زندگي خصوصي وي قابل تعريف است، امّا بايد پذيرفت كه يك سلسله از افعال و رفتارهاي انسان نيز صرفاً محدود به همان فرد و دنيا و آخرت او نيست. بلكه تأثيرات روشني بر ديگران بر جاي نهاده و نفع و ضرري را متوجه جامعه و مردم خواهد ساخت كه قهراً در چنين مواردي وظيفه حكومت اسلامي اتخاذ شيوهاي مناسب براساس مصالح دين و مسلمين خواهد بود. لذا شيوه برخورد اسلام با مخالفان را مي توان در قالب دو رويكرد متفاوت بررسي نمود:1. نرمش و مدارا: ترديدي نيست كه رويكرد اوليه اسلام و سيره عملي پيشوايان ديني در گام نخست، برخورد منطقي با مخالفان غيرمعاند و يا پيروان مذاهب مختلف بوده است. از افتخارات دين اسلام اين است كه همواره سعي نموده با پيروان عقايد، مذاهب و ديدگاههاي مخالف، ضمن رعايت اصل حُسن همجواري، به صورتي مستدل و منطقي برخورد نمايد و چنانچه مجادله اي نيز بين آنان با مسلمانان بوجود مي آمد، به مسلمانان توصيه مي شد به نيكوترين و منطقي ترين صورت ممكن با آنان برخورد نمايند: وَ لا تُجادِلُوا أَهْلَ الْكِتابِ إِلاَّ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ. «با اهل كتاب جز به نيكوترين طريق، بحث و مجادله نكنيد.»(1) به همين خاطر روش برخورد اسلام با مخالفان مذهب، دعوت از آنان به محور قرار دادن اصول مشترك بود تا در حد امكان از جدال و منازعه هاي بيمورد پرهيز گردد. قُلْ يا أَهْلَ الْكِتابِ تَعالَوْا إِلي كَلِمَةٍ سَواءٍ بَيْنَنا وَ بَيْنَكُمْ أَلاَّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللَّهَ. «بگو اي اهل كتاب از آن كلمه كه بين ما و شما يكسان است پيروي كنيم و آن اين كه جز خداي يكتا هيچ كس را نپرستيم.»(2)2. شدت عمل و برخورد قاطعانه: روشن است كه همواره نمي توان در برابر دشمنان و مخالفان سياست نرمش و مدارا را در پيش گرفت. منطق اسلام در برخورد مداراگونه با مخالفان تا جايي است كه آنان نخواهند با سوء نيت، مصالح دين و مسلمين را به خطر اندازند. چون اگر رفتار مخالفان عاملي در گمراهي جامعه گردد و يا آنان درصدد نابودي اساس دين و اعتقاد مسلمين برآيند، در اين صورت اسلام نه تنها هيچ گونه مدارا و مسامحه را جايز نمي داند بلكه ايستادگي و برخورد قاطع دربرابر توطئه هاي دشمنان را بر مسلمانان فرض مي شناسد: فَقاتِلُوا أَئِمَّةَ الْكُفْرِ إِنَّهُمْ لا أَيْمانَ لَهُمْ لَعَلَّهُمْ يَنْتَهُونَ. با پيشوايان كفر پيكار كنيد چرا كه آنها پيماني ندارند شايد (با شدت عمل از دشمني خويش) دست بردارند.»(3) اين نكته همان چيزي است كه در فلسفة ضرورت حكومت نيز جايگاه آن نمود بيشتري مي يابد. زيرا عقلاي عالم اساسي ترين دليل براي ضرورت تشكيل حكومت را براي آن مي دانند تا دستگاه حاكم هاي به نام دولت، به عنوان سدّي در برابر رفتار كساني قرار گيرد كه به زيان اجتماع و مصالح عمومي عمل مي كنند. در زندگاني و دوران حكومت حضرت علي ـ عليه السّلام ـ نيز هر دو برخورد فوق به روشني مشاهده مي شود. ايشان تا جايي كه امكان داشت سعي داشتند با مخالفان از راه استدلال و مهرباني وارد شوند، چه بسا مخالفت ها، دشمني ها، دشنام ها و عملكردهاي جاهلانه برخي مخالفان را با سعه صدر تحمل مي كردند و سختي ها و مرارت ها را در راه حفظ و اعتلاي دين اسلام به جان مي خريدند، امّا آن گاه كه كيان اسلام و حكومت اسلامي را در خطر مي ديدند، شمشير برمي كشيدند و با مخالفان به جدال برمي خاستند. در جنگ جمل برخي از مخالفان ايشان كساني بودند كه در عصر پيامبر از اصحاب نزديك آن حضرت به حساب مي آمدند، افرادي همچون طلحه و زبير سال ها در ركاب پيامبر شمشير زده بودند، امّا اين همه باعث نشد تا وقتي حضرت علي ـ عليه السّلام ـ به عنوان يك حاكم اسلامي و حافظ دين و مصالح مسلمين مخالفت و سركشي آن گروه را خطري براي مصلحت دين و مسلمين احساس كرد تنها به موعظه و استدلال در برابر آنان اكتفا نمايد بلكه پس از آن كه استدلال و برهان را براي رفع آن خطر كافي نديد با آنان به قتال برخاست و با قاطعيت آنان را سركوب نمود. سركوب غائله خوارج نيز نمونه ديگري از شدت عمل ايشان در برخورد با كساني بود كه احساس ميشد زبان منطق و استدلال در قبالشان كافي نيست. زيرا به اعتقاد آن حضرت حق الهي و مصلحت مسلمين بسيار فراتر از مطامع و مصالح شخصي بود مصلحتي كه گاه لازم بود براي حفظ آن، برخوردهاي قاطعانه و شديد نيز در پيش گرفت. حاصل كلام آن كه منطق اسلام در برخورد با مخالفان، ضمن مذموم دانستن خشونت ابتدايي، ‌اصل اوليه را تا جايي كه منافع دين و مسلمين در معرض خطر قرار نگرفته، برمدارا و پذيرش ديدگاه هاي مختلف و مخالف مي شناسد لكن روشن است كه زبان مدارا و استدلال نيز هميشه نمي تواند به عنوان راه كار ثابت و سياست مستمر توصيه گردد. زيرا چه بسا مدارا و تسامح در برابر مخالفان پيامدهاي ناخوشايندي همچون آشوب و بحران هاي اجتماعي و سياسي را رقم زند. پيامدي كه قطعاً مصالح عموميِ جامعه اسلامي را تأمين نخواهد كرد. از اين رو مي توان گفت كه منطق اسلام نه تنها با اصل خشونت و شدت عمل در برابر برخي افراد، مخالف نيست بلكه گاه دستگيري و حتي صادر كردن حكم اعدام را نيز تجويز مي نمايد.

پاورقی:

1. عنكبوت:46.
2. آل عمران:64.
3. توبه:12.

منبع: نرم افزار پاسخ - مرکز مطالعات و پاسخ گویی به شبهات

با عضویت در خبرنامه مطالب ویژه، روزانه به ایمیل شما ارسال خواهد شد.