سنت الهی قائم بر چیست؟

14:38 - 1394/01/27
چکیده: سنت الهي بر اين قائم شده است كه كارهاي خود را از طريق اسبابي كه براي آنها خلق كرده انجام دهد و در سنت هاي الهي هم تغيير و تبديل راه ندارد. البته اين امر هرگز به معناي نياز و احتياج خداوند به اين اسباب نيست، چرا كه خود اسباب نيز مخلوق خدا هستند و تمام هستيشان و تأثيرشان همگي از جانب خداوند متعال است.

با توجه به اينكه بسياري از سختي هاي زندگي، نتيجه اعمال خود انسان است. مثلا: كسي كه ظلم كرده است، خداوند ، ظالمي را بر او مسلط ميكند. حال آيا مي‌توان گفت مجازات آن ظالم با توجه به اينكه مجري سنت الهي بوده و از خود اختياري نداشته خلاف عدالت است؟

پاسخ:
در پاسخ به سؤال شما توجه به چند نكته لازم است: نكته اوّل: انسان موجودي است مختار كه تمام كارهاي خود را از روي اراده و اختيار انجام مي‌دهد، و هرگز در اعمال و رفتار و انتخاب مسير زندگي خويش مجبور نيست.
اين يك اصل مسلّم در زندگي بشر است و بديهي است و غير قابل انكار. و ثواب و عقاب اعمال نيز بر همين مبنا توجيه مي شود،
چون عقاب كردن شخصي كه كاري را از روي جبر و بدون اختيار خود انجام مي دهد از سوي مولاي حكيم كاري قبيح و زشت است و هرگز خداوند متعال چنين عمل قبيحي انجام نمي دهد. در نتيجه: انكار اختيار آدمي امر خلاف وجدان و خلاف اعتقادات اسلامي است.
نكته دوم: سنت الهي بر اين قائم شده است كه كارهاي خود را از طريق اسبابي كه براي آنها خلق كرده انجام دهد و در سنت هاي الهي هم تغيير و تبديل راه ندارد.
البته اين امر هرگز به معناي نياز و احتياج خداوند به اين اسباب نيست، چرا كه خود اسباب نيز مخلوق خدا هستند و تمام هستيشان و تأثيرشان همگي از جانب خداوند متعال است.
نكته سوم: اسباب دو گونه اند يا در تأثير گذاري مجبورند و از خود اختيار و تعقل و تفكر ندارند مثل باريدن باران كه تشكيل ابر و فرو آمدن باران و... همگي از روي جبر بوده و از خود اختياري ندارند و يا مثل روييدن گندم از زمين كه هر گاه آب و خاك و هوا و گرما و.... مهيا باشند،
ضرورتا گندم روييده شده و تبديل به خوشه گندم مي گردد و هرگز از خود اختياري ندارد كه با اين شرايط آيا خوشه گندم شود يا خير.
و يا آن اسباب مختارند، يعني خداوند متعال نعمت اختيار و تعقل را به آنها داده است و آنها اعمال و رفتار خود را از روي اختيار و تفكر و تعقل انجام مي‌دهند.
مانند انسان، انسان نيز سبب فعل خداست، يعني طبق مذهب حق در بحث جبر و اختيار كه از اهل بيت ـ عليهم السلام ـ گرفته شده است، فعل انسان هم به انسان نسبت داده مي‌شود و هم به خداوند متعال. چون نيرو و قدرت و هستي تمام موجودات از جمله انسان از خداست و هيچ موجودي مستقلا نمي تواند عملي را انجام دهد،
لذا بايد خداوند سبحان آن عمل را اراده كند، چرا كه اگر اراده نكند، هرگز آن فعل در عالم به وجود نخواهد آمد.
از طرفي چون انسان مختار است فعل او متعلق به اوست و خداوند مي تواند او را عقاب كند اين است معناي «امر بين الامرين»،(1)
يعني براي انجام فعلي هم خدا بايد عملي را اراده كند و هم انسان ولي به نحو طولي نه عرضي كه با فاعليت خداوند متعال مشكل داشته باشد. يعني خداوند تبارك و تعالي اراده مي كند آنچه را كه انسان اراده مي‌كند و اجازه مي دهد، هر آنچه را كه او تصميم گرفته است، به وجود بياورد و خداوند نيز همان را اراده مي‌كند.
و چون اراده نيز مخلوق خداست، پس با فاعليت خداوند سبحان نيز مشكل ندارد. تمام اعمال اختياري انسان همين گونه است لذا انسان از طرفي سبب فعل خداست حتي در كوچك ترين اعمال خود مثل آب خوردن، خوابيدن و... و از طرفي هم اين فعل به خود او مستند است زيرا خود او تصميم گرفته است.
در نتيجه بين اسباب الهي فرق است ولي هر دو فعل خداوند و سبب فعل خدايند.
حال با توجه به اين سه نكته مي توان گفت: اين كه در حديثي از امام صادق ـ عليه السلام ـ وارد شده هر كس كه ستم كند، خدا كسي را بر او مسلط كند كه به وي ستم كند».(2)
مطلب صحيحي است ولي اين مطلب هرگز به معناي مجبور بودن ظالم دوم در ظلم خود نيست، بلكه از نوع اسباب دومي است كه ذكر شد،
يعني ظالم دوم نيز از روي اختيار و اراده خويش، ظالم اول را مورد ظلم و ستم قرار مي دهد و خداوند نيز اين مسأله را اراده كرده و اجازه مي دهد.
امّا به نظر مي رسد آنچه كه در روايت روي آن تأكيد شده است، اين است كه خداوند محيط و شرايطي را فراهم مي آورد، كه ظالم دوم به ظالم اول ظلم كند.
زيرا هيچ گاه محيط و شرايط، انسان را بر عملي مجبور نمي كند و هميشه و در همه حال اختيار آدمي محفوظ است. به طور مثال مي توان گفت:
شخصي كه كلاهبرداري كرده و پول عده زيادي را با عناوين مختلف چپاول كرده و آنها را فريب مي دهد، خداوند نيز زمينه را طوري مهيا مي كند كه او نيز در جايي سرمايه گذاري كند و شخص ديگري پول او را چپاول كند و يا مثلا مردمي كه خود ظلم زيادي به زير دستان خود روا مي دارند،
خداوند زمينه را طوري مهيا كند كه شخصي بسيار ظالم و خونريزي بر آنها مسلط گردد و حتي بيشتر از خود آنها، بر آنان ظلم و ستم كند. و اين از آثار ظلم خود آنهاست و هرگز با اختيار و اراده و تفكر و تعقل آدمي منافات ندارد.
اين مطلب درست مثل آن است كه انسان، مريضي داشته باشد و از خداوند متعال شفاي مريض خود را بخواهد، خداوند حكيم نيز دعاي وي را مستجاب كرده و پزشك بتواند مريض را مداوا كند. آيا پزشك در عملكرد خود مجبور است؟
چرا كه خداوند متعال اراده كرد آن مريض شفا يابد، تلاش پزشك، دارو و... مؤثر واقع شد، آيا مي توان گفت چون خداوند سبحان اراده كرد شفا يابد پس پزشك و پرسنل بيمارستان همگي مجبور بودند.
مثال ديگري كه به فهم مطلب كمك مي كند اين است كه به شخصي كه عصباني مزاج است گفته شود
«فلاني به تو فحش داد» همين سخن باعث مي گردد او از خود بي خود شده و شخص فحّاش را مورد ضرب و شتم قرار دهد. آيا آن سخن، شخص عصباني را مجبور به اين كاركرد يا تنها زمينه چنين عملي را فراهم كرد؟ خير هرگز سخن شما او را مجبور به اين كار نمي كند، بلكه بايد گفت تنها، انگيزه او را تقويت مي كند.
شايد در مورد خداوند متعال نيز بتوان چنين مطلبي را گفت. بدين صورت كه خداوند متعال چون مي داند ظالم دوم چنين خصوصيتي دارد كه اگر زمينه مهيا باشد هر گونه ظلمي را انجام مي دهد، زمينه ظلم به ظالم اول را براي او مهيا مي كند و اين آمادگي مانند همان سخن بالا بود كه باعث برانگيخته شدن شخص عصباني شد.
تحريك و آمادگي شرايط ظلم هرگز به معناي مجبور شدن بر ظلم نيست.
در نتيجه: اين كه ظالم دومي سببي از اسباب الهي است، همچنان كه ظالم اول سببي از اسباب الهي است، و خداوند به واسطه او، ظالم اول را معاقبه مي كند، مطلب صحيحي است ولي هرگز به معناي سلب اختيار از ظالم دوم نيست كه نتوان او را بر اين عملش مواخذه و عقاب كرد.

پاورقی:

1. سبحاني، جعفر، محاضرات في الالهيات، تلخيص علي رباني گلپايگاني، قم، موسسه امام صادق(ع)، چاپ ششم، 1423ق، ص207.
2. کليني، محمد بن يعقوب، اصول کافي، ترجمه کمره اي، قم، انتشارات اسوه، 1375ش، ج5، ص275.
منبع: نرم افزار پاسخ - مرکز مطالعات و پاسخ گویی به شبهات

با عضویت در خبرنامه مطالب ویژه، روزانه به ایمیل شما ارسال خواهد شد.