شبهه ديويد هيوم، فيلسوف انگليسی به برهان نظم چیست؟

14:33 - 1394/02/07
چکیده: هيوم مي گويد بين مصنوعات انساني و آثار طبيعي شباهت بسياري وجود ندارد تا نتيجه بگيريم چون مصنوعات انساني از روي فكر و انديشه ساخته شده اند پس آثار طبيعي هم از روي فكر و انديشه ساخته شده اند. ما از تجربه آموخته ايم كه مصنوعات انساني نتيجه طرح و تدبير است اما ما چنين تجربه اي از آثار طبيعي و اين كه آنها چگونه به وجود آمده اند، نداريم.

ديويد هيوم، فيلسوف انگليسي، شبهاتي را به برهان نظم و خلق هستي توسط خداوند و اينكه هستي به بهترين وجه آفريده شده،وارد كرده است. چگونه مي‌توان به شبهات او پاسخ داد؟

پاسخ:
پاسخ انتقادهاي هيوم:
الف) هيوم مي گويد بين مصنوعات انساني و آثار طبيعي شباهت بسياري وجود ندارد تا نتيجه بگيريم چون مصنوعات انساني از روي فكر و انديشه ساخته شده اند پس آثار طبيعي هم از روي فكر و انديشه ساخته شده اند.
ما از تجربه آموخته ايم كه مصنوعات انساني نتيجه طرح و تدبير است اما ما چنين تجربه اي از آثار طبيعي و اين كه آنها چگونه به وجود آمده اند، نداريم.(1)
اين صحيح است كه ما در برهان نظم مي گوييم همان طور كه مصنوعات بشري احتياج به طراح و ناظم دارد،
پس موجودات طبيعي نيز احتياج به طراح و ناظم دارند ولي پشتوانه اين تشابه صرف تمثيل نيست تا اشكال هيوم وارد شود.
بلكه پشتوانه واقعي اين موارد سنخيت بين علت و معلول است يعني معلول خاص بايد از علت خاصي ناشي شود نه از هر علتي.
يعني يك كتاب پيشرفته رياضي را نمي تواند يك فرد بي سواد و يا غير متخصص آن فن نگاشته باشد. قاعده سنخيت يك قاعده عقلي است كه اثبات صحت آن نيازي به تجربه ندارد.
براي مثال در مورد قاعده عليت مي توانيم بگوييم اگر موجود فقير و ضعيفي متحقق باشد عقل بر اساس قانون علت و معلول نتيجه مي گيرد كه موجود فقير و ضعيف حتماً بايد به موجود ديگري اتكا داشته باشد.
اين قاعده نيازي به تجربه ندارد. البته ممكن است براي تشخيص مصداق آن نياز به تجربه باشد ولي حكم كلي آن خدشه ناپذير است.
ما مي گوييم مصنوعات بشري مصداقي از معلول منظم هستند و به حكم قاعده سنخيت، معلول منظم بايد از علت عالِم و حكيمي صادر شده باشد.
همين قاعده سنخيت در مورد طبيعت و پديده هاي آن نيز صادق و جاري است. يعني چون معلول منظم است به حكم قاعده سنخيت بايد علت آن حكيم و عالم باشد. پس مصنوعات بشري و موجودات طبيعي دو مصداق براي قانون سنخيت هستند و تشبيه و تمثيل اساس شباهت آنها نيست.
البته هيوم چون يك تجربي مسلك است قواعد عقلي را به آن نحو كه عقلگراها قبول دارند، قبول ندارد كه اين يك بحث مبنايي است و بايد در مبناها بحث شود.
بنابراين، نتيجه مي گيريم كه مدافعان برهان نظم از صرف تمثيل استفاده نمي كنند.
ب) هيوم مي گويد: در عالم شر وجود دارد، پس نمي توان صفات اخلاقي را با برهان نظم به ناظم الهي نسبت داد.
در پاسخ به اين انتقاد هيوم مي گوييم: ما فقط با برهان نظم مي خواهيم علم و شعور و آگاهي را براي ناظم اين جهان اثبات كنيم.
صفات ديگر اين ناظم الهي را از راهها و استدلال هاي ديگر به اثبات مي رسانيم.
حتي اگر گفته شود با وجود شرور در عالم نمي توان علم نامتناهي را به ناظم الهي نسبت داد، در جواب مي گوييم:
اولاً راه حلهايي براي مساله براي مساله شرور مطرح شده است و آن اشكالي بر براهين اثبات وجود خدا تلقي نمي شود.
در ضمن ما در برهان نظم در پي آن نيستيم كه علم نامتناهي را براي خدا اثبات كنيم بلكه فقط اين اندازه ثابت مي كنيم كه ناظم از علم و آگاهي نسبت به نظمي كه پديد آورده، برخوردار است.
از طرف ديگر هر صفت كماليه اي كه براي خدا ثابت شود ذات الهي به نحوي است كه بايد آن كمال را به نحو نامتناهي واجد باشد كه اين استدلال ديگري است. پس اثبات نامتناهي بودن علم از راه برهان نظم نيست.
موجودات زنده و جهان با وجود مسأله شرّ هم مي توانند حاكي از علم و آگاهي ناظم باشند.
براي مثال اگر ما كتاب علمي دقيقي را مشاهده كنيم كه فصل هاي متعددي دارد كه به طرز نيكو و ماهرانه اي نوشته شده است ولي در اين كتاب بنا به فرض، بعضي عبارت هاي نامفهوم وجود دارد، آيا ما از اين امر دست مي كشيم كه اين كتاب را مؤلف توانايي نگاشته است؟ هرگز.
بنابراين حتي اگر بنا به فرض به وجود شرور در جهان اعتراف كنيم باز در مجموع، برهان نظم از وظيفه اي كه بر عهده دارد به خوبي بر مي آيد.
ج) با برهان نظم نمي توان خداي واحد را اثبات كرد. زيرا حداكثر نتيجه اي كه از آن حاصل مي شود اين است كه هر موردي از نظم، ناشي از فعاليت يك ناظم و طراح هوشمندي است. ديگر اين برهان اثبات نمي كند كه همه موارد صرفا فعل يك ناظم است.(2)
در جواب اين اشكال مطرح مي كنيم كه ما با برهان نظم فقط مي خواهيم قدرت و آگاهي را در ناظم، نسبت به موجود منظمي كه پديد آورده است، اثبات كنيم نه چيز ديگري را.
وحدت ناظم را مي توان با برهان ديگري به اثبات رساند.
در يك مرحله بنا به فرض ناظم هاي متعدد را اثبات مي كنيم و در مرحله بعد اين نكته را كه ناظم هاي متعدد كه خود مصداقي از نظمند از يك ناظم الهي سرچشمه گرفته اند. بنابراين، اين اشكال، نقصي به برهان نظم نيست و ما انتظار نداريم كه همه ويژگي ها و خصايص ناظم الهي را با برهان نظم اثبات كنيم.
د) هيوم اشكال ديگري بدين صورت مطرح كرده است:
پيش از آن كه نظام موجود رقم زده شود ممكن است عوالم بسيار در سراسر ازل سر هم بندي شده باشد و صنعت ساخت جهان پيشرفت و بهبود مداوم آن در طي ادوار و اعصار نامتناهي پيش رفته باشد.
در چنين مسائلي چه كسي مي تواند تعيين كند كه حقيقت چيست و حتي چه كسي مي تواند حدس بزند
كه در ميان بسي فرضها كه ممكن است پيشنهاد يا تصور شود فرضي كه بيشتر احتمال وقوع دارد كدام است؟
در جواب هيوم مي توان گفت: وظيفه برهان نظم اين است كه اثبات كنيم ناظم اين جهان داراي علم و قدرت است و همان طور كه از ضمن سخنان هيوم بر مي آيد برهان نظم اين مقدار را مي تواند اثبات كند.
و اما اين نكته كه اين ناظم چگونه اين علم و آگاهي را به دست آورده است بحث ديگري است كه بايد جداي از برهان نظم مورد بحث و گفتگو قرار گيرد.
آيا تغيير و تبدل در ناظم الهي رواست يا نه؟
آيا نقص و فقر در او رواست يا نه؟
اينها مسائلي است كه بايد جداگانه مورد بحث قرار گيرد. اما اجمالاً اشاره مي كنم كه چون ناظم اين جهان نمي تواند مادي باشد و بايد از خصايص ماده مبرا باشد پس تغيير و نقص در او روا نيست و چون زمانمند نيست نمي تواند كمالي را در طول زمان به دست آورد
و اگر ناقص باشد ممكن الوجود است كه خود احتياج به واجب الوجودي دارد كه در آن صورت او مخلوق موجودي برتر خواهد شد و در واقع ناظم و طراح اصلي آن موجود برتر خواهد بود نه موجود ناقص و متغير.
مطالب اين جوابي برگرفته از كتاب جستارهايي در كلام جديد(3) مقاله آقاي محمد محمد رضايي است.

پاورقی:

1. Popkin and Stroll, Philosophy Made Simple, London, 1970, P.146.
2. Popkin and Stroll, oP. ciT.P. 148.
3. جمعي از نويسندگان، جستارهايي در کلام جديد، انتشارات سازمان مطالعه و تدوين کتب علوم انساني دانشگاه ها، چاپ اول، بهار 1381ش، ص16ـ26.
منبع: نرم افزار پاسخ - مرکز مطالعات و پاسخ گویی به شبهات

کلمات کلیدی: 

با عضویت در خبرنامه مطالب ویژه، روزانه به ایمیل شما ارسال خواهد شد.