نقد نظريه داروين در باب خدا شناسی چیست؟

15:19 - 1394/02/07
چکیده: نظريه داروين نمي تواند تبيين كاملي از نظام غايي در جهان ارائه دهد، بلكه تنها بيانگر اين است كه چگونه برخي موجودات يعني موجودات زنده پيچيده تر ـ از برخي ديگر ـ يعني موجودات زنده ساده تر ـ حاصل شده اند و درباره منشأ ساده ترين موجودات چيزي نمي گويد.بنابراين به تنهايي نمي تواند بر جاي تبيين توحيدي بنشيند

با توجه به نظريه علمي ترانسفورميسم ، وجود خداوند را اثبات كنيد،

پاسخ:
در ميان دانشمندان علوم طبيعي دو فرضيه درباره آفرينش موجودات زنده اعم از گياهان و جانوران وجود داشته است:
الف: فرضيه تكامل انواع يا ترانسفورميسم كه مي گويد:
انواع موجودات زنده در آغاز به شكل كنوني نبوده اند، بلكه آغاز موجودات تك سلولي در آب اقيانوس ها و از لابه لاي لجن هاي اعماق درياها با يك جهش پيدا شدند، يعني موجودات بي جان در شرائط خاصي قرار گرفتند كه از آنها نخستين سلول هاي زنده پيدا شد.
اين موجودات ذرّه بيني زنده تدريجا تكامل يافتند و از نوعي به نوعي ديگر تغيير شكل دادند، از درياها به صحراها و از آن به هوا منتقل شدند و انواع گياهان و انواع جانوران آبي و زميني و پرندگان به وجود آمدند.
كامل ترين حلقه اين تكامل همين انسان هاي امروزي اند كه از موجوداتي شبيه به ميمون و سپس ميمون هاي انسان نما ظاهر گشتند.
ب: فرضيه ثبوت انواع يا فيكسيسم كه مي گويد:
انواع جانداران هر كدام جداگانه از آغاز به همين شكل كنوني ظاهر گشتند و هيچ نوع به نوع ديگر تبديل نيافته است و طبعا انسان هم داراي خلقت مستقلي بود.
كه از آغاز به همين صورت آفريده شده است.
دانشمندان هر دو گروه براي اثبات عقيده خود مطالب فراواني نوشته اند ولي در محافل علوم طبيعي امروز، شكي نيست كه اكثريت دانشمندان طرفدار فرضيه تكاملند.(1)
بنابراين نظريه تكامل به دو معناي زير به كار مي رود:
1. قول به تحول و تبدل انواع يعني قول به اين كه انواع موجودات از يكديگر به وجود آمده اند
مخصوصا قول به اين كه نوع انسان از نوع حيوان به وجود آمده است.
2. قول به اين كه تبدل انواع، معلول انتخاب طبيعي است.(2)
اين جنبه نظر داروين در مقابل نظر لامارك و اسپنسر قرار دارد كه معتقد بودند تبدل انواع، ناشي از دگرگوني تحت تأثير تمرين و وراثت است منظور از انتخاب طبيعي در نظر داروين آن است كه موجودات قوي تر و شايسته تر، در نزاع براي بقا، پيروز بوده و صلاحيت بقا را داشته اند و موجودات ضعيف تر حذف شده اند او مي گويد:
وقتي در مورد تغييرات عارضي ناچيز، بين افراد تنازع درگيرد، نتيجه آن، حذف تغييرات زيانمند و تثبيت تغييرات سودمند، در بقاي نوع است معني اين سخن اين است كه:
افرادي كه در حين الفت گرفتن با محيط زيست خود به تغييرات مفيدي دست يافته اند، از افرادي كه به چنين تغييراتي دست نيافته اند،
براي بقاء شايسته تراند. انتخاب طبيعي همچنان كه افراد صالح را از ميان يك نوع بر مي گزيند،
انواع صالح را نيز از ميان انواع ديگر بر مي گزيند و انواع ضعيف را كه در ميدان مبارزه امكان نجات ندارند حذف مي كند.(3)
فرضيه تكامل و مسأله خدا شناسي:
با اين كه بسياري كوشش دارند ميان اين فرضيه و مسأله خدا شناسي يك نوع تضاد قائل شوند و شايد از يك نظر حق داشته باشند ولي امروز اين مسأله براي ما روشن است كه اين دو با هم تضادي ندارند يعني ما چه فرضيه تكامل را قبول كنيم و چه آن را بر اثر فقدان دليل رد نمائيم در هر دو صورت مي توانيم خداشناس باشيم.
جالب اين كه خود داروين در برابر اتهام الحاد و بدبيني قد علم كرده و در كتابش (اصل انواع) تصريح مي كند كه من در عين قبول تكامل انواع، خدا پرستم، و اصولا بدون قبول وجود خدا نمي توان تكامل را توجيه كرد.
اصولا او معتقد بود كه هدايت و رهبري انواع، در اين پيچ و خم عجيب تكامل،
و تبديل يك موجود بسيار ساده به اين همه انواع مختلف و متنوع جانوران بدون وجود يك نقشه حساب شده و دقيق از طرف يك عقل كل امكان پذير نيست راستي هم چنين است
آيا از يك ماده واحد و بسيار ساده و پست اين همه مشتقات شگفت انگيز و عجيب، كه هر كدام براي خود تشكيلات مفصلي دارد، به وجود آوردن بدون تكيه بر يك علم و قدرت بي پايان امكان پذير است؟
نتيجه اين كه غوغاي تضاد تكامل انواع با مسأله خدا شناسي يك غوغاي بي اساس و بي دليل بوده است.(4)
امّا برخي از ملحدين و منكرين خواسته اند با استفاده از اين نظريه اصل برهان نظم و عليت را زير سئوال ببرند.
به اين معنا وقتي جانداران (اعم از گياهان و جانوران) با اين ساختار پيچيده از يك موجود تك سلولي با اين نظم دقيق به وجود آمده اند ديگر نيازي به وجود خدايي نيست تا بخواهد آن ها را نظم دهد و اينها بر اساس قانون تنازع براي بقا و خود به خودي اين گونه به تكامل رسيده اند.
نقد نظريه داروين در باب خدا شناسي :نظريه داروين نمي تواند تبيين كاملي از نظام غايي در جهان ارائه دهد، بلكه تنها بيانگر اين است كه چگونه برخي موجودات يعني موجودات زنده پيچيده تر ـ از برخي ديگر ـ يعني موجودات زنده ساده تر ـ حاصل شده اند و درباره منشأ ساده ترين موجودات چيزي نمي گويد.
بنابراين به تنهايي نمي تواند بر جاي تبيين توحيدي بنشيند ديگر آنكه اگر صحت نظريه داروين معلوم گردد، اين نظريه مبطل نظريه ناظم الهي نيست زيرا طرفداران نظريه ناظم الهي كه عقيده دارند كه ناظم الهي طرح هاي آني و كوتاه مدت فراهم ساخته است، اگر صحت نظريه داروين ثابت شود،
مي توانند بگويند كه نظام الهي براي خلق جهان و موجودات پيچيده تر طرح بلند مدتي برگزيده است و چنين نيست كه با طولاني شدن زمان اصل نياز به ناظم از ميان برود.
به عنوان مثال اگر يك طرح ساختماني يا دائرة المعارفي بزرگ در مدت كوتاهي نوشته شود،خواهيم گفت احتياج به طراح و نويسنده دارد ولي اگر بيش از سال هاي متعارف طول بكشد آيا مي توانيم آن را بي نياز از طراح و نويسنده بدانيم.(5)
اشكال ديگر كه بر اين نظريه وارد است آنكه اين نظريه تنها يك فرضيه علمي است كه بعضي از شواهد علمي آن را تأئيد و بعضي ديگر نفي كرده اند و به تأئيد و اثبات نهايي نرسيده است.
امروزه بسياري از ديرينه شناسان و جنين شناسان كاملا با اين ديدگاه «ترانسفورميسم) مخالف هستند شخصيت هاي مانند لويي آگاسر (جنين شناس) ريچارد اوون (ديرين شناس) چارلزارنست و جرج بيورات (جانور شناس) از مخالفان سرسخت اين نظريه به شمار مي روند.
ضمن آن كه بر اساس تحقيقات جديد ژنتيكي كه در آلمان انجام شده است. تمام تئوريهاي تكامل كه ساخته ذهنيت بشر بوده است نقش بر آب شدند
(به نقل از شبكه تلويزيوني CNN يك تحقيق علمي جديد ثابت كرد فرضيه تكامل غلط بوده است بنابراين گزارش مطابق نتايجي كه از آزمايش هاي DNA متعلق به يك اسكلت باقي مانده از انسان متعلق به صد هزار سال قبل به دست آمده است از نظر ژنتيكي هيچ شباهتي با DNA ميمون هاي انسان نما كه گفته مي شد اجداد انسان فعلي هستند وجود ندارد.
بنابراين نظريه اي كه با بايدها و نبايدهاي زيادي رو برو است و هنوز به اثبات نرسيده و مورد تأئيد همه دانشمندان نيست نمي توان وجود خدا يا نظم حاكم در جهان كه حكايت از يك ناظم الهي دارد را خراب كرد به فرض هم كه نظريه تكامل به اثبات برسد ـ تناقضي با وجود خدا ندارد بلكه با برهان نظم و غايي متناقض است كه با دلايل مذكور ردّ شد.

پاورقی:

1. مکارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، تهران، دارالکتب الاسلاميه، 1374ش، ج11، ص81 و 82.
2. پل ادواردز، براهين اثبات وجود خدا در فلسفه غرب، ترجمه جمالي عليرضا و محمد رضايي، محمد، دفتر تبليغات، 1371ش، ص79ـ80.
3. صانعي، منوچهر، فرهنگ فلسفي، انتشارات حکمت، 1366ش، ص167.
4. تفسير نمونه، همان، ج11، ص85 و 86.
5. سبحاني، جعفر و محمد رضايي، محمد. انديشه اسلامي (1)، ، دفتر نشر معارف، 1379ش، ص82.
منبع: نرم افزار پاسخ - مرکز مطالعات و پاسخ گویی به شبهات

کلمات کلیدی: 

با عضویت در خبرنامه مطالب ویژه، روزانه به ایمیل شما ارسال خواهد شد.