مظلومیت امیرالمومنین تا کجا؟!

08:59 - 1394/02/20

چکیده: وليكن شما در راه جهالت و گم‌راهى به راه افتاديد، و بدين جهت اين دنياى گسترده با اين پهنا و وسعتش، براى شما تاريك شد، و درهاى علم و دانش به روى شما بسته شد، و با آراء و اهواء خودتان گفتيد و شنيديد و رفتار كرديد.

علي بن ابيطالب(عليه‌السلام)

یکی از مباحثی که بین شیعه و اهل سنت مطرح است، این است که آنان می‌گویند: اگر امیرالمومنین(علیه‌السلام) برحق و خلیفه رسول الله(صلی‌الله‌علیه‌وآله) بود، پس چرا بعد از این‌که حق او غصب شد، سکوت اختیار کرد و حتی با خلفا بیعت کرد؟ میگویند: حتی حضرت با خلفا هم‌کاری داشت و در مواردی آنان را تایید و کمک می‌کرده است که دال بر رضایت حضرت از آنان است.
شیعه معتقد است روایات زیادی در دست است که بیان می‌کنند به هیچ وجه حضرت از سیره و روش آنان راضی نبود و در موارد مختلف نظر و مخالقت و عدم رضایت خود را ابراز می‌کرد، ولی چون قیام مسلحانه به هیچ‌وجه در آن شرایط مناسب نبود، قیام نکرد و تنها به بیان نارضایتی خود اکتفا نمود. در این مطلب به یکی از این روایات اشاره می‌کنیم:

«ابو الهيثم بن تيهان» می‌گوید: بعد از به خلافت رسیدن خلیفه اول، امیرالومنین(علیه‌السلام) وارد مسجد شد و جلو مردم شروع کرد به خطبه خواندن و فرمودند: «الحمد للّه الّذى لا إله إلّا هو كان حيّا بلا كيف». آن‌گاه خطبه را در صفات پروردگار ادامه و بر وحدانيت او و به رسالت پيامبرش حضرت محمد مصطفی(صلى‌اللّه‌عليه‌وآله) شهادت داد و در ادامه فرمود: «اى امتى كه نفس أماره و وسوسه‌های جنى و انسى، او را گول زده است، و او آن گول و فريفته‌گى را قبول كرده و با جان خود خريده است و با این‌که فريب كسى كه او را فريفته است را می‌داند، باز بر همان روش شناخته شده خود اصرار می‌ورزد، و از شهوات نفسانی و آراء شيطانى خود پيروى مى‏‌كند، و در راه تار و ضلالت به راه افتاده است. و در حالی‌كه راه حق نیز براى او روشن و هويداست، از پيمودن آن راه، اعراض كرده و صرفه‌نظر نموده است، و در حالی‌كه طريق واضح و آشكارا براى او نمودار شده است، از رفتن در آن صرفه‌نظر کرده و روى گردانيده است.

آگاه باشيد! سوگند به آن كسی‌كه دانه را شكافت، و روح و جان را آفريد، اگر شما شاخه‏‌هاى نورانى و شعله‏‌هاى فروزان و درخشان علم و دانش را از معدن آن اقتباس مى‏‌كرديد، و آب شيرين و گوارا را از چشمه آن، قبل از آن‌كه در راه به تيرگى و كدورت و تلخى آغشته شود، مى‏‌نوشيديد، و خير كه همان عقاید صحيح، اخلاق فاضله، ملكات صالحه، و اعمال نافعه است را از محل و موضع خودش بر مى‏‌داشتيد، و ذخاير وجودى خودتان را از اين‌ها انباشته می‌کردید، و در راه و طريق سير و حركت، در جاده روشن و واضح گام بر مى‏‌داشتيد، و در راه حق و اخذ حق از راه آشكارا و هويدا وارد مى‏‌شديد، و اين راه را مى‏‌پيموديد، هر آينه راه‌ها براى شما باز و گشاده و روشن و آسان مى‏‌شد، و براى شما نشانه‏‌هاى حق و حقيقت ظاهر مى‏‌گشت و اسلام براى شما درخشان مى‏‌شد، آن‌گاه شما پيوسته چيزهاى طيب و طاهر را به طور فراوان و گوارا مى‏‌خورديد، و ديگر در ميان شما يك‌نفر فقير و مستمند نبود، و هيچ‌يك از شما چه مسلمان و چه كافر ذمى مورد ظلم و ستم واقع نمى‏‌شد.

ولكن شما در راه جهالت و گم‌راهى به راه افتاديد، و بدين جهت اين دنياى گسترده با اين پهنا و وسعتش، براى شما تاريك شد، و درهاى علم و دانش به روى شما بسته شد، و با آراء و اهواء خودتان گفتيد و شنيديد و رفتار كرديد، و در همان دين و روشى كه براى‏ خود اتخاذ كرديد، نيز اختلاف نموديد، و در دين خدا بدون داشتن علم و بصيرت فتوى داديد، و اظهار نظر كرديد، و از گم‌راهان و گم‌راه‌كنندگان پيروى نموديد، و ايشان شما را اغوا كردند.
و شما مردم، امامان و پيشوايان خود از اهل بيت را ترك كرديد، و ايشان نيز شما را به واسطه شقاوت نفوستان و قساوت قلوبتان و بطلان استعدادتان از قبول هدايت و كمال، ترك كردند. بنابراين روزگار خود را در حال عدم انقياد و پيروى از حق گذرانيده، و به آراء خود عمل كرديد، و با حكومت افكار خود زيست نموديد.

و چون از امر دينى و يا غير آن، سخنى پيش مى‏‌آمد، و شما از اهل ذكر كه همان امامان و پيشوايان صدق و راستين شما هستند، مى‏‌پرسيديد، و آن‌ها پاسخ آن‌را مى‏‌گفتند، و نظريه خود را بيان مى‏‌كردند، مى‏‌گفتيد: اين است حقيقت علم و اصل دانش. چگونه آن‌ها را ترك نموديد و به پشت سر افكنديد؟ و رها كرديد؟ و با آن‌ها علم مخالفت را برافراشتيد؟
قدرى آهسته حركت كنيد، كه در زمان نزديك، نتيجه آن‌چه را كه كاشته‏‌ايد، درو خواهيد کرد، و وخامت اعمال و سنگينى آن‌چه به جا آورده‏‌ايد، از ترك امامت و ولايت را در خواهيد يافت، و عاقبت ولايت حكام و ولات جور به شما خواهد رسيد.

سوگند به آن‌كس كه دانه را شكافت، و جان و روح را بيافريد، قطعا شما مى‏‌دانيد كه من صاحب شما و نگه‌دارنده پرچم ولايتم، و همان كسى مى‏‌باشم كه شما به پيروى از او، امر شده بودید، و من يگانه عالِم در ميان شما هستم، و آن كس كه نجات شما وابسته به علم اوست، من وصى پيغمبر شما هستم، و شخص مورد اختيار و انتخاب پروردگار شما مى‏‌باشم، و زبان نور شما كه قرآن و شريعت شماست مى‌‏باشم، و دانشمندى هستم كه به مصالح شما علم دارم.

قدرى آهسته حركت كنيد كه آن‌چه به شما وعده داده شده است، از جزا و پاداش مخالفت، به زودی به شما مى‏‌رسد، و آن‌چه كه به امت‏‌هاى پيامبران پيشين رسيده است، به شما نيز خواهد رسيد. و به زودى خداوند از شما درباره پيشوايان جور و واليان ستم‌پيشه‏‌اى كه اتّخاذ كرده‏‌ايد سوال مى‏‌كند، و شما را با ايشان محشور مى‏‌گرداند، و فردا به سوى خداوند(عزوجل) معبود مرجع شما مى‏‌باشد.

و سوگند به خدا كه اگر براى من یارانی به تعداد اصحاب طالوت و يا به تعداد اهل بدر بود، من شما را با شمشير مى‏‌زدم، تا به حق باز گردید، و در آن‌صورت این رجوع شما، شكاف وارده در مسلمين را التيام مى‏‌بخشید و مردم از روى رفق و ملاطفت به امام خود روى مى‏‌آوردند، و حقایق را كسب مى‏‌کردند. بار پروردگارا، تو در ميان ما به حق حكم فرما، که تو بهترين حكم‌كنندگان هستى».

حضرت خطبه را تا اين‌جا در مسجد رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌وآله) ادامه داد، سپس از مسجد خارج شد، و از راهی عبور کرد كه در آن حدود سى گوسفند بود، در این‌حال فرمود: «اگر براى من به تعداد اين گوسفندان مردانى بود كه جميع حركات و سكناتشان براى خدا و رسول او بود، و خود را خالص نموده بودند، من پسر زن مگس‌خوار را از حكومتش برکنار می‌کردم».

راوى مى‏‌گويد: تا شب، مجموعا سيصد و شصت نفر با آن‌حضرت بيعت كردند كه او را يارى کنند. اميرالمومنين(عليه‌السلام) به آن‌ها فرمود: «فردا صبح در حالی‌كه زره پوشيده‏‌ايد، و سر تراشيده‏‌ايد، در محل ا«حجار زيت» حاضر شويد».
خود آن حضرت نيز زره پوشيد و سر تراشيد، ولی از اين گروه بيعت كننده، هيچ‌كس به عهد خود وفا نکرد، مگر «ابوذر» ، «مقداد» ، «حذيفة بن يمان» ، «عمّار ياسر» و «سلمان» نيز در آخر آن گروه آمد.

حضرت در اين‌حال فرمود: «خداوندا تو شاهدى كه اين قوم مرا ضعيف و خوار کردند، هم‌چنان‌كه بنى اسرائيل، هارون را ضعيف و خوار کردند. بار پروردگارا تو مى‏‌دانى آن‌چه را كه ما پنهان مى‏‌داريم و آن‌چه را كه آشكار مى‏‌كنيم، و هيچ‌چيز بر تو نه در زمين و نه در آسمان پنهان نيست. تو من‌را در حال اسلام بميران و من‌را به صالحان ملحق گردان.

آگاه باشيد كه سوگند به پروردگار بيت الله الحرام، و پروردگار آن‌كس كه بيت الله را با دست مس كرده است(پيامبر اكرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله)) و سوگند به آن نعل‏‌ها و قدم‌هایى كه به سوى جمار در منى حركت كرده، و آن‌ها را رمى كرده است، اگر هر آينه پيمان و عهدى كه پيامبر امى با من بسته است، در بين نبود، من مخالفان را در گرداب مرگ وارد مى‏‌ساختم، و رگ‌بار صاعقه‏‌هاى پى در پى موت را به سوى آنان گسيل مى‏‌داشتم، و به زودى خواهند دانست».[1]

از اين‌جا به خوبى روشن مى‏‌شود كه علت عدم قيام اميرالمومنين(عليه‌السلام) همان توصيه و سفارش اكيد رسول الله(صلی‌الله‌علیه‌وآله) بوده است كه در صورتی که مردم یاری نکردند، دست به شمشير نزند، زيرا مخالفان حضرت به هیچ‌وجه کوتاه نمی‌آمدند، و در صورت جنگ عده كثيرى از مردم كشته می‌شدند، و بدون شک آن وضعيت بر ضرر اسلام تمام مى‏‌شد. بنابراین بهترین راه برای حفظ اسلام، همین کاری بود که امیرالمومنین(علیه‌السلام) انجام داد و سکوت اختیار کرد.

 

-----------------------------------------------------
پی‌نوشت
[1]. أيّتها الأمّة الّتى خدعت فانخدعت، و عرفت خديعة من خدعها، فأصرّت على ما عرفت، و اتّبعت أهواءها، و ضربت فى عشواء غوائها، و قد استبان لها الحقّ، فصدّت عنه، و الطّريق الواضح فتنكّبته.
أمّا و الّذى فلق الحبّة و برأ النّسمة لو اقتبستم العلم من معدنه، و شربتم الماء بعذوبته، و ادّخرتم الخير من موضعه و أخذتم الطّريق من واضحه و سلكتم من الحقّ نهجه، لنهجت بكم السّبل، و بدت لكم الأعلام، و أضاء لكم الإسلام، فأكلتم رغدا، و ما عال فيكم عائل، و لا ظلم منكم مسلم و لا معاهد، و لكن سلكتم سبيل الظّلام، فأظلمت عليكم دنياكم برحبها و سدّت عليكم أبواب العلم، فقلتم بأهوائكم و اختلفتم فى دينكم، فأفتيتم فى دين الله بغير علم، و اتّبعتم الغواة فأغوتكم و تركتم الأئمّة فتركوكم.
فأصبحتم تحكمون بأهوائكم، إذا ذكر الأمر سألتم أهل الذّكر، فإذا أفتوكم قلتم هو العلم بعينه، فكيف و قد تركتموه، و نبذتموه، و خالفتموه! رويدا عمّا قليل تحصدون جميع ما زرعتم! و تجدون و خيم ما اجترمتم! و ما اجتلبتم! و الّذى فلق الحبّة و برأ النّسمة لقد علمتم أنّى صاحبكم و الّذى به أمرتم، و أنّى عالمكم، و الّذى بعلمه نجاتكم، و وصىّ نبيّكم، و خيرة ربّكم، و لسان نوركم و العالم بما يصلحكم، فعن قليل رويدا ينزل بكم ما وعدتم و ما نزل بالأمم قبلكم و سيسألكم الله عزّ و جلّ عن أئمّتكم، معهم تحشرون و إلى الله عزّ و جلّ غدا تصيرون! أما و اللّه لو كان لى عدّة أصحاب طالوت، أو عدّة أهل بدر، و هم أعداد كم لضربتكم بالسّيف حتّى تؤولوا الى الحقّ و تنيبوا للصّدق، فكان أرتق للفتق، و آخذ بالرّفق. اللّهمّ فاحكم بيننا بالحقّ و أنت خير الحاكمين.(الکافی، ج8، ص 31)

کلمات کلیدی: 

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
11 + 1 =
*****