چکیده: کاپیتولاسیون قراردادی ذلیلانه بین ایران و آمریکا بود که در سال 1343 بسته شد و امام راحل با شدت به مقابله با آن پرداخت.
کاپیتولاسیون آمریکا علیه ایران
کاپيتولاسيون(capitulation) به قراردادی دو سویه گفته می شود که پاره ای تضمین ها و مصونیت های قضایی را برای یک طرف قرارداد قائل می شود.[1] به صورتی که تمام یا دسته ای از اتباع یک کشور خاص در منطقه ای که قرارداد کاپیتولاسیون را پذیرفته است، نسبت به قوانین کشور هدف مصون بوده و در صورت رفتاری مخالف قوانین کشور مقصد، شخص خاطی مورد محاکمه قرار نخواهد گرفت. کاپیتولاسیون در سدۀ نوزدهم میلادی شیوع بسیاری داشت و رفته رفته از بین رفت. عمده جریان های زورگو و کشورهای مستکبر و استعمارگر در سابقه تاریخی خود با برخی کشورهای ضعیف دیگر قرارداد کاپیتولاسیون را داشته اند. کاپیتولاسیون ناقض قوانین یک کشور و حاکمیت آن است، از این رو در زمان مشروطه شدن ایران اندک اندک که قوانین کشوری توسط مجلس تدوین می شد، نسبت به این مقوله حساسیت هایی اظهار شد تا اینکه مجلس شورای ملی در سال 1306 ش در دورۀ ششم، این قرارداد ننگین را چه در موارد سابق مثل کاپیتولاسیون ترکمن چای(که بند هفتم تا نهم آن مشتمل بر حق کاپیتولاسیون بود) و چه برای آینده، برای همیشه ملغی و ممنوع اعلام کرد. اما در اوایل پاییز 1343ش بود که باد خزان ذلت بر مجلس شورای ملی و مجلس سنا وزیدن گرفت و قانون کاپیتولاسیون به نفع آمریکا و علیه ایران به تصویب رسید.[2] امام خمینی دو هفته بعد در روز ولادت حضرت زهرا(سلام الله علیها) در طی یک سخنرانی حماسی و شورآفرین کاپیتولاسیون را نماد ذلت و مخالف عزت اسلامی خواند[3] و آن را نماد استعمار علیه کشور دانست. امام همچنین علاوه بر سخنرانی، در این روز بیانیه ای صادر کرد و کاپیتولاسیون را «سند بردگی ملت ایران» خواند. حدود ده روز بعد در 13 آبان 1343 رژیم پهلوی که یار غار نظام مستکبر آمریکا بود، امام راحل را دستگیر و سپس از ایران تبعید نمود.[4] بعدها پس از پیروزی انقلاب مبارک اسلامی، با پیشنهاد هیئت وزرا و تصویب شورای انقلاب، کاپیتولاسیون و مخلفات آن برای همیشه لغو شد.
امام خمینی و کاپیتولاسیون
سخنرانی مشهور امام خمینی در مخالفت با لایحه کاپیتولاسیون در تاریخ 4 آبان 1343 شمسی برابر 20 جمادی الثانی 1384 قمری در جمع روحانیون، طلاب، بازاریان، دانشگاهیان، اهالی قم و سایر شهرستانها دربار شاهی را به شدت به لرزه و واهمه انداخت. امام تاکید دارد که این قرارداد عزت ایران را فروخت و ذلت را هدیه آورد. علت مبارزه با روحانی ها هم مخالفت آنان با این قراردادهای ننگین است. البته روحانیون مبارز و مجاهد و استکبار ستیز نه هر روحانی ترسو و ذلت پذیر. بخشی از سخنرانی امام بدین قرار است:
«من تأثرات قلبی خودم را نمیتوانم اظهار کنم. قلب من در فشار است. این چند روزی که مسائل اخیر ایران را شنیدهام خوابم کم شده است [گریه حضار]. ناراحت هستم [گریه حضار]. قلبم در فشار است [گریه حضار]. با تأثرات قلبی روزشماری میکنم که چه وقت مرگ پیش بیاید [گریه شدید حضار]. ایران دیگر عید ندارد [گریه حضار]. عید ایران را عزا کردهاند [گریه حضار]؛ عزا کردند و چراغانی کردند [گریه حضار]؛ عزا کردند و دسته جمعی رقصیدند [گریه حضار]. ما را فروختند، استقلال ما را فروختند، و باز هم چراغانی کردند؛ پایکوبی کردند. اگر من به جای اینها بودم این چراغانی ها را منع میکردم؛ میگفتم بیرق سیاه بالای سر بازارها بزنند [گریه حضار]؛ بالای سر خانهها بزنند؛ چادر سیاه بالا ببرند. عزت ما پایکوب شد؛ عظمت ایران از بین رفت؛ عظمت ارتش ایران را پایکوب کردند.
قانونی در مجلس بردند؛ در آن قانونْ اولًا ما را ملحق کردند به پیمان وین؛ و ثانیاً الحاق کردند به پیمان وین [تا] مستشاران نظامی، تمام مستشاران نظامی امریکا با خانوادههایشان، با کارمندهای فنیشان، با کارمندان اداریشان، با خدمهشان، با هر کسکه بستگی به آنها دارد، اینها از هر جنایتی که در ایران بکنند مصون هستند! اگر یک خادم امریکایی، اگر یک آشپز امریکایی، مرجع تقلید شما را در وسط بازار ترور کند، زیر پا منکوب کند، پلیس ایران حق ندارد جلوی او را بگیرد! دادگاههای ایران حق ندارند محاکمه کنند، بازپرسی کنند، باید برود امریکا! آنجا در امریکا اربابها تکلیف را معین کنند! دولت سابق این تصویب را کرده بود و به کسی نگفت. دولت حاضر این تصویبنامه را در چند روز پیش از این برد به مجلس و در چند وقت پیش از این به سنا بردند و با یک قیام و قعود مطلب را تمام کردند، و باز نفسشان درنیامد.
در این چند روز، این تصویبنامه را بردند به مجلس شورا و در آنجا صحبتهایی کردند، مخالفتهایی شد، بعضی از وکلای آنجا هم مخالفتهایی کردند، صحبتهایی کردند لکن مطلب را گذراندند؛ با کمال وقاحت گذراندند! دولت با کمال وقاحت از این امر ننگین طرفداری کرد! ملت ایران را از سگهای امریکا پست تر کردند. اگر چنانچه کسی سگ امریکایی را زیر بگیرد، بازخواست از او میکنند؛ لکن، اگر شاه ایران یک سگ امریکایی را زیر بگیرد بازخواست میکنند؛ و اگر چنانچه یک آشپز امریکایی شاه ایران را زیر بگیرد، مرجع ایران را زیر بگیرد، بزرگتر مقام را زیر بگیرد، هیچ کس حق تعرض ندارد! چرا؟ برای اینکه میخواستند وام بگیرند از امریکا! امریکا گفت این کار باید بشود... ایران خودش را فروخت برای این دلارها!... استقلال ما را فروخت؛ ما را جزء دوَل مستعمره حساب کرد؛ ملت مسْلم ایران را پست تر از وحشیها در دنیا معرفی کرد، در ازای وام دویست میلیون که سیصد میلیون دلار پس بدهند! ما با این مصیبت چه بکنیم؟ روحانیون با این مطالب چه بکنند؟ به کجا پناه ببرند؟... سایر ممالک خیال میکنند که ملت ایران است؛ این ملت ایران است که این قدر خودش را پست کرده است؛ نمیدانند این دولت ایران است؛ این مجلس ایران است. این مجلسی است که ارتباط به ملت ندارد؛ این مجلس، مجلس سرنیزه است! ... در یکی از کتابهای تاریخی که امسال به طبع رسیده است و به بچههای ما تعلیم میشود... نوشته است که معلوم شد که قطع نفوذ روحانیت، قطع نفوذ روحانیون، در رفاه حال این ملت مفید است! رفاه حال ملت به این است که روحانیون را از بین ببرند! همین طور است. اگر نفوذ روحانیون باشد نمیگذارد این ملتْ اسیر انگلیسْ یکوقت باشد؛ اسیر امریکا یکوقت باشد. اگر نفوذ روحانیین باشد نمیگذارد که اسرائیل قبضه کند اقتصاد ایران را! نمیگذارد که کالاهای اسرائیل در ایران بدون گمرک فروخته بشود! اگر نفوذ روحانیین باشد نمیگذارد که اینها سر خود یک همچو قرضه بزرگی را به گردن ملت بگذارند... اگر نفوذ روحانیین باشد نمیگذارد که دختر و پسر با هم در آغوش هم کشتی بگیرند- چنانچه در شیراز شده است! اگر نفوذ روحانیون باشد نمیگذارد که دخترهای معصوم مردم زیر دست جوانها در مدارس باشند... اگر نفوذ روحانیون باشد نمیگذارند یک دست نشانده امریکایی این غلطها را بکند؛ بیرونش میکنند از ایران. نفوذ روحانی مضر به حال ملت است؟! نخیر، مضر به حال شماست! مضر به حال شما خائنهاست، نه مضر به حال ملت. شما دیدید با نفوذ روحانی نمیتوانید هر کاری را انجام بدهید، هر غلطی را بکنید، میخواهید نفوذ روحانی را از بین ببرید. شما گمان کردید که با صحنهسازیها میتوانید که بین روحانیون اختلاف بیندازید؟ نمیشود...
آقا تمام گرفتاری ما از این امریکاست! تمام گرفتاری ما از این اسرائیل است! اسرائیل هم از امریکاست. این وکلا هم از امریکا هستند! این وزرا هم از امریکا هستند! همه تعیین آنهاست. اگر نیستند چرا نمیایستند در مقابلش داد بزنند؟
در یک مجلس از مجالس سابق که مرحوم «مدرس»،- مرحوم آسید حسن مدرس- در آن مجلس بود، التیماتومی از دولت روس آمد به ایران که اگر فلان قضیه را انجام ندهید (که من حالا هیچی از آن را یادم نیست) ما از فلان جا- که قزوین ظاهراً بوده است- میآییم به تهران و تهران را میگیریم. دولت ایران هم فشار آورد به مجلس که باید این را تصویب کنید. یکی از مورخین، مورخین امریکایی، مینویسد که یک روحانی با دست لرزان آمد پشت تریبون ایستاد و گفت: آقایان، حالا که بناست ما از بین برویم چرا به دست خودمان برویم. رد کرد. مجلس به خاطر مخالفت او جرأت پیدا کرد و رد کرد و هیچ غلطی هم نکردند. روحانی این است...»[5]
کاپیتولاسیون از نگاه مقام معظم رهبری
حضرت آیت الله خامنه ای بارها به قضیه کاپیتولاسیون اشاره داشته و آن را از خوی و خصلت برخاسته از روح استکباری آمریکا دانسته است و بر نقش بی نظیر امام در این قضیه نیز پای می فشرد:
«معنای کاپیتولاسیون این است که امریکاییها یا افراد وابسته به هر قدرت بیگانه مسلّطی در هر کشور دیگر، اگر جنایتی کردند، دستگاه قضایی آن کشور حق ندارد جنایت آنها را رسیدگی کند، به محاکمه آنها بپردازد و حکم صادر کند! آن روز بیش از دویست هزار نفر امریکایی در مشاغل مختلف در ایران حضور داشتند. معنای این قانون - که در مجلس وابسته فاسدِ آن روز به دستور دربارِ وابسته فاسد تصویب شد - این بود که اگر از این دویست، یا سیصد هزار نفر امریکایی ساکن ایران که حقوقهای کلانی میگرفتند و در همه امور کشور دخالت میکردند، یک نفر جنایتی مرتکب شد - قتلی کرد، دزدی ای کرد، هر کاری کرد - دادگستری و دستگاه قضایی ایران حق ندارد به او بگوید بالای چشمت ابروست و بایستی قضاوت درباره او زیر نظر امریکایی ها انجام شود! این، یکی از قوانین ذلّت بار برای همه ملتهایی بود که به آن تن دادند. اما امام تسلیم نشدند و مقاومت کردند. فریاد امام در قم، در میان طلاّب علوم دینی بلند شد و این قانون را تقبیح کردند. رژیم وابسته هم عکسالعمل نشان داد؛ امام را گرفت و به ترکیه تبعید کرد. این مربوط به چه شرایطی است؟ این مربوط به آن شرایطی است که دولت امریکا با دولت ایران کمال دوستی و همبستگی را دارد با هم منافع مشترک دارند و امریکا در ایران حضور دارد. یکی از نشانهها و ثمرات حضور قدرت امریکا در کشور ما، همین قضیه است... مبارزه با استکبار - که امروز هم مظهر استکبار، دولت و رژیم امریکاست - جزو ذاتِ این انقلاب و جزو کارها و خواستههای اصلی و اساسی این ملت است. اگر این ملت مبارزه با استکبار را رها کند، معنایش این است که به دخالت بیگانه، به ذلتپذیری و به وضعیت بسیار تهدید آمیز قبل از انقلاب تن دهد! همهی آحاد ملت، این احساس و این درک را از مسأله مبارزه با استکبار دارند. البته کسانی هم در همان اوّلِ انقلاب و پیش از انقلاب بودند که اصلاً دل در گرو بیگانه داشتند. همان روزی که امام کاپیتولاسیون را در منبر عمومی و در ملأعام تخطئه و رد کردند، کسانی بودند که می گفتند نه، چه اشکالی دارد!؟ اینها نه هویت ملی سرشان می شود، نه غیرت ملی سرشان می شود، نه عزّت ملی می فهمند یعنی چه، نه می دانند که استقلال یک ملت برای پیشرفت او چقدر اثر دارد؛ اصلاً حاضر نیستند فکر کنند! مردمان حقیر و پست و زبونی بودند؛ آن روز هم بودند؛ در همهی قشرها هم بودند. البته افراد کمی بودند. زیاد نبودند؛ اما بودند. در میان روشنفکران بودند، در میان قلم زنها بودند، در میان ملبّسین به این لباس - روحانی نماها - بودند؛ در میان قشرهای مختلف بودند. توده ملت، آگاهان ملت، افراد با ایمان، به خصوص دلهای روشن و مغزهای دارای تحلیل، همه موضع امام را تقویت می کردند.»[6]
«معنای کاپیتولاسیون این است که اگر چنانچه یک گروهبان آمریکایی بزند توی گوش یک افسر ارشد ایرانی، کسی حق ندارد او را تحت تعقیب قرار بدهد. اگر یک مأمور خُردهپای آمریکایی در تهران به یک مرد شریف ایرانی یا به یک زن شریف ایرانی تعدّی بکند، کسی حق ندارد او را تحت تعقیب قرار بدهد؛ آمریکایی ها میگویند حق ندارید، خودمان قضیّه را حل می کنیم؛ ذلّت یک ملّت از این بیشتر نمی شود. این را تحمیل کردند، دوستشان هم بود، به دوست خودشان هم رحم نکردند. همین محمّدرضا را بعد از آنکه از ایران فرار کرد و یک مدّت کوتاهی به آمریکا رفت، از آنجا بیرون کردند، او را نگه نداشتند؛ یعنی اینقدر هم به او وفاداری نکردند؛ اینجوری هستند.»[7]
«قضیهی کاپیتولاسیون - یعنی حاکمیت قضایی دولت امریکا - در سایهی حکومت دستنشاندهاش در کشور ایران... اصلاً معنا و لازمهی استکبار همینطور چیزهاست و مشخصهی مستکبر نیز تحمیل چنین حاکمیتی است.»[8]
رهبر معظم انقلاب در جای دیگر تاکید دارند که قطع رابطه ایران به آمریکا، ناشی از رفتار آمریکاست و کاپیتولاسیون یکی از نمادهای اقدام عملی آمریکا و نگرش وی به ملت ایران است. «عزیزان من! سیاست دولت اِمریکا از سالهای ۱۳۲۰ به بعد - تقریباً سالهای بیستویک و بیستودو - وارد کشور ما شد؛ بتدریج آمدند و نفوذ پیدا کردند و یواش یواش جای انگلیسی ها را گرفتند. در طول این تقریباً بیستوهفت هشت سالی که امریکاییها در این کشور حضور قدرتمندانه داشتند، همه اهانتها و بدیها و ستمگری هایی که یک دولت مستکبر با یک ملت مظلوم میتواند انجام دهد، انجام دادند؛ منابع را بردند، رژیم مستبد پهلوی را تقویت کردند، به مسؤولان ما اهانت کردند، به مردم اهانت کردند، کاپیتولاسیون را آوردند، حکومتهای ملی را سرنگون کردند و خیلی جنایات که واقعاً اگر کسی بخواهد جنایات امریکا را در طول مدّت تقریباً بیستوهفت، هشت سال قبل از انقلاب بنویسد، یقیناً یک کتاب قطور خواهد شد.»[9]
مقام معظم رهبری اقدام امام راحل در راستای اعاده حق ملی مردم ایران عنوان می نمایند و: «آن حق ملی، شکستن قانون ظالمانهی کاپیتولاسیون بود. خوب است نسل جوان ما اینها را به روشنی بداند؛ بداند که ما از چه گذرگاههائی عبور کردهایم که حالا به اینجا رسیدهایم... آمریکائیها چند ده هزار مأمور در ایران داشتند... اینها مأمورین سیاسی بودند، امنیتی بودند، نظامی بودند؛ در داخل مجموعهی مدیریت ایران - چه در ارتش، چه در سازمانهای اطلاعاتی، چه در بخشهای برنامهریزی، چه در بخشهای گوناگون دیگر - نشسته بودند، پول و مزد خودشان را به اضعاف مضاعف از دولت ایران می گرفتند، اما برای آمریکا کار می کردند. این کار بدی بود که در کشور ما اتفاق افتاده بود. رژیم طاغوت پهلوی به خاطر وابستگی اش به آمریکا، به خاطر مزدوری اش برای آمریکا، به تدریج در طول چند سال اینها را داخل کشور آورده بود. تا اینجای کار، بد بود؛ اما آنچه که اتفاق افتاد، یک چیز بدِ مضاعف بود، بدِ به توان چند بود. آن کار بدِ مضاعف این بود که آمدند در مجلس شورای ملی و مجلس سنای آن روز تصویب کردند که مأمورین آمریکائی از دادگاههای ایران و امکانات قضائی و امنیتی ایران معافند. یعنی اگر فرض کنید یکی از این مأمورین جرم بزرگی در ایران مرتکب شود، دادگاههای ما حق ندارند او را به دادگاه بطلبند و محاکمه کنند و محکوم کنند؛ این اسمش کاپیتولاسیون است. این نهایت ضعف و وابستگی یک ملت است که بیگانگان بیایند در این کشور، هر کاری دلشان می خواهد، بکنند؛ دادگاههای کشور و پلیس کشور اجازه نداشته باشند اندک تعرضی به اینها بکنند. آمریکائیها این را از رژیم طاغوت خواستند، رژیم طاغوت هم دودستی تقدیمشان کرد: قانون کاپیتولاسیون. البته بیسر و صدا این کارها را می کردند، نمی گذاشتند در مطبوعات انعکاس پیدا کند؛ ولی امام اطلاع پیدا کردند. امام در سخنرانی قبل از سیزده آبان در جمع طلاب و مردم قم فریاد کشیدند که این چه قانونی است. تعبیر امام این بود که اگر یک مأمور دونپایهی آمریکائی در کشور، یک مرجع تقلید را مورد اهانت قرار بدهد، با ماشین زیر بگیرد و هر جنایتی انجام بدهد، قوانین ایران نسبت به این مأمور کاملاً خنثی هستند؛ هیچ کسی حق تعرض به او را ندارد؛ خود آمریکائی ها می دانند با او چه کار کنند؛ که خوب، معلوم است چه کار میکردند. امام در مقابل این قانون ظالمانه، فریاد کشید. امام آن وقت، تازه هم از زندان آزاد شده بودند. حبس چند ماههی امام چند ماهی بود که تمام شده بود. امام ایستاد و فریاد خفتهی ملت ایران را به گوش همگان رساند. البته خیلی از آحاد مردم اطلاع هم نداشتند که ملت ایران اینجور دارد تحقیر می شود، اما امام اطلاع داشت. دیدهبان حقیقی منافع و مصالح یک کشور اینجور است؛ وقتی اطلاع پیدا می کند که چه بلائی دارند سر ملت میآورند، چطور دارند ملت را تحقیر میکنند، چطور دارند شرف یک ملت را پامال می کنند، ساکت نمیماند؛ فریاد می زند. آن روز، فریاد هم خطرناک بود؛ لذا بلافاصله امام را دستگیر کردند و به تهران آوردند. امام را در ایران هم نگه نداشتند؛ ایشان را به ترکیه تبعید کردند... اگر یک ملت از حق خود، از شرف خود دفاع نکند، استبداد و استکبار تا اینجا پیش می آیند که یک قانون ظالمانهای مثل کاپیتولاسیون را بر این ملت تحمیل می کنند. هدف سلطههای استکباری این است. اینجور نیست که روابط دولتی مثل دولت آمریکا با یک کشوری که به قدر او زور و قدرت ندارد، مثل دو تا کشور عادی باشد؛ نه، از نظر خود آمریکائی ها، رابطهی بین آمریکا و کشورهای به قول خوشان جهان سوم، رابطهی ارباب و رعیت است؛ آنها اربابند، اینها رعیتند. آنها هر اختیاری در این کشور دارند؛ نفتش را ببرند، گازش را ببرند، منافعش را ببرند، پولش را بگیرند، منافع آمریکا را در اینجا تأمین کنند، ملت را هم اینجور تحقیر کنند. یک استوار آمریکائی توی گوش یک امیر ارشد ارتش ایران میزد، کسی هم جوابگویش نبود! توی همین پادگانهای گوناگون کشور، وقتی یک نظامی دونپایهی آمریکائی با یک افسر ارشد ایرانی روبهرو می شد، مثل یک ارباب حرف میزد! ارتشی ها ناراحت بودند، جرأت نمی کردند؛ اما کاری نمی توانستند بکنند. این مطلب اول است، که سیزده آبان نماد استکبار آمریکائی است؛ نماد روح تعدی و تجاوز استکبار نسبت به ملتها، از جمله نسبت به ملت ایران است.»[10]
خاتمه
نگاهی به منش و سیرۀ مستکبران تاریخ و از جمله آمریکای جهانخوار نشان از این دارد که روحیه استکبار باعث برتری جویی و خون خود را رنگین تر از دیگران دیدن و پایمال نمودن حقوق دیگران است. امری که مصادیق و نمادهای بسیاری برای آن می توان یافت و کاپیتولاسیون یک نمونه از آنها می باشد، مسئله ای که با جهاد و شجاعت روحانیت مبارز و در رأس آنها امام خمینی(علیه الرحمه) در هم کوبیده شد و برای درازای تاریخ درس عبرتی می باشد که ذلت در برابر مستکبر را به معنای از دست دادن عزت تفسیر می کند، عزتی که از آن خدا؛ رسول خدا و مؤمنان است.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پی نوشت ها:
[1] . فرهنگستان زبان فارسی واژه «قضاوتسپاری» را معادل کاپیتولاسیون قرار داده است. البته از لحاظ لغتی همین واژه رسا و صحیح است، چه اینکه کاپیتولاسیون به معنای ارجاع حق رسیدگی به جرائم اتباع خاص یک کشور در کشوری دیگر است؛ ولی حقیقت امر این است که کاپیتولاسیون مقدمه ای بر سیطره بر همه کشور هدف است.
[2] . ر.ک: کاپیتولاسیون در تاریخ ایران، محمدعلی جلونگر، تهران، مرکز، 1382 و حق قضاوت کنسولی کاپیتولاسیون، جمعی از سخنرانان و نویسندگان، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1384.
[3] . مجله گلبرگ، آبان 1386، شماره 92.
[4] . بنگرید به: احياي کاپيتولاسيون و پيامدهاي آن، مسعود اسداللهي، تهران، سازمان تبليغات اسلامي، مرکز چاپ و نشر، 1373ش.
[5] . صحیفه امام، ج1، ص415.
[6] . بیانات مقام معظم رهبری در دیدار جمعی از دانشآموزان و دانشجویان؛ 12 آبان 1378.
[7] . بیانات در دیدار دانشآموزان و دانشجویان؛ 12 آبان 1392.
[8] . بیانات در دیدار دانشجویان و دانشآموزان؛ 10 آبان 1368.
[9] . بیانات در خطبههای نمازجمعه؛ 26 دی 1376.
[10] . بیانات در دیدار دانشآموزان در آستانه ۱۳ آبان؛ 12 آبان 1389.