چکیده: آیة الله علامه سید محمد حسین طباطبایی در سال 1281 شمسی در یک خانواده روحانی در شهر تبریز چشم به جهان گشود. در سن پنج سالگی مادر و در سن نه سالگی پدر خود را از دست داد و با برادرش سید محمد حسن، تنها ماند. آنها از طرف پدر از اولاد حضرت امام حسن مجتبی(علیهالسلام) و از طرف مادر، از اولاد حضرت امام حسین(علیهالسلام) هستند.
آیه الله علامه «سید محمد حسین طباطبایی»(رحمهاللهعلیه) در سال 1281 شمسی در یک خانواده روحانی در شهر تبریز چشم به جهان گشود. در سن پنج سالگی مادر و در سن نه سالگی پدر خود را از دست داد و با برادرش سید محمد حسن، تنها ماند. آنها از طرف پدر به حضرت امام حسن مجتبی(علیهالسلام) میرسند و از طرف مادر نیز به امام حسین(علیهالسلام) هستند.[1]
وی دروس مقدماتی حوزه را در تبریز به پایان برد و در سال 1304 شمسی که حدودا 25 سال داشت، به همراه برادرش به نجف اشرف عزیمت کرد. این دو برادر ده سال نیز در نجف مشغول تحصیل بودند و طی این مدت از محضر اساتید بزرگی مانند آیه الله کمره ای، آیه الله حجت، آیه الله سید علی قاضی بهرهمند شدند.
به علت فقر و مشکلات مالی، مجبور شدند به ایران باز گردند و در قریه شاه آباد تبریز به کشاورزی و زراعت مشغول شوند. البته این مشغله موجب نشد که علامه کار علمی خود را کنار بگذارد.[2]
پس از ده سال اوضاع زندگیشان تا حدودی سامان گرفت و همین امر موجب شد تا علامه تصمیم بگیرد که به قم مهاجرت کند. هدف اصلی علامه از این هجرت، حفظ حوزه علمیه از گزند شبهات و آفات عقیدتی بود که در آن زمان در میان جامعه نفوذ کرده بود.[3]
ایشان با این نیت به تریس علوم عقلی پرداخت به تدریج شاگردانی گرد وی جمع شدند و به کسب معارف اسلامی، تفسیر و مباحث فلسفی پرداختند. علامه نیز در علوم مختلف به تدریس پرداخت و تشنگان معرفت را سیراب نمود.
از مشهورترین شاگردان علامه که در محضر وی تربیت شدند میتوان شهید مطهری، شهید بهشتی، آیت الله حسن زاده آملی، آیه الله جوادی آملی را نام برد و البته تعداد شاگردان این مکتب، به مراتب بیش از اینها است. وی در دوران عمر پر ثمر خود آثار ارزندهای به جا گذاشت که معروفترین آنها تفسیر گرانقدر «المیزان» است.
آیة الله قدوسی در مقدمه کتاب بدایة الحکمة[4] او را چنین توصیف کرده است: ایشان مردی ساده و بیآلایش بود. متواضع، مودب، متین و با وقار بود و هیچ وقت عصبانی نمیشد. هیچگاه بلند سخن نگفت؛ در مورد کسی بد نمیگفت و هرگز کسی از ایشان غیبت نشنید. سخن کسی را قطع نمیکرد و به صحبتهای دیگران خوب گوش میداد. برای بدخواهان خودش هرگز نمیگذاشت که دیگران اقدامی کنند و خودش هم عفو میکرد. از بحث های جدلی دوری میکرد و در برخورد با شاگردان خود شیوه مخصوصی داشت. در شیوه وی هیچ وقت تحکم فکر در کار نبود. همیشه درعین حالی که سعی داشت متناسب بادرک و استعداد شاگردان، مطلب را القا کند، به آنها مجال تفکر میداد...... اخلاص کامل داشت و همیشه جلب رضایت خدا را در نظر میگرفت. وخلاصه این بزرگمرد الهی عصارهای از تمام اخلاقیات نیکو و ویژگیهای حسن بود».
علامه از وجوهات شرعی استفاده نمیکردند:
با این وجود که ایشان استاد، مفسر، فقیه و مشهور در میان فلاسفه غربی بودند، ایشان در نهایت ساده زیستی زندگی کردند و با تمام مقامات عالی علمی ذرهای تجملات در زندگی و رفتار خود نداشتند. ایشان بسیار ساده لباس میپوشید و سالهای زیادی اجارهنشین بودند از سهم امامی(که از شهرهای ایران به خصوص از آذربایجان برای ایشان ارسال میشد) استفاده نمیكرد و اموراتشان را از حق التألیف كتابهای خود میگذارند. ایشان مبلغ زیادی نیز مقروض بود و نزدیكان ایشان حتی دامادشان آیت الله قدوسی از آن اطلاعی نداشت، لكن با تمام این سختیها و زندگی زاهدانه توانست جنبش فكری فرهنگی، فلسفی عظیمی را در حوزه ایجاد كند.[5]
----------------------------------------------------------------------------
برای مطالعه به کتب زیر مراجعه فرمایید:
1. سیمای فرزانگان/ رضا مختاری.
2. مهر تابان/ سید محمد حسین طهرانی.
پینوشت
[1].مهر تابان، ص13.
[2]. همان، ص20.
[3]. همان، ص24.
[4]. بدایة الحکمة از کتابهای فلسفی علامه طباطبایی است.
[5]. سیمای فرزانگان ص466.