چکیده: درقرآن کریم آیات و داستانهای مختلفی برای پند گرفتن بیان شده است که تعدادی از این داستانها در مورد یک قشرخاصی به نام «جوانان» بیان شده است. مانندداستان جوان بت شکن به نام ابراهیم، جوان صبور که مصداق آیات بیان شده حضرت اسماعیل میباشد یا جوان مدافع از حق و حقیقت و دین زمان خود که حضرت یحیی میباشدو همچنین شجاعت در سنین جوانی که مصداق آن حضرت داوود در مقابلۀ با سپاه طالوت وجالوت بیان شده است.
اما یکی از خصوصیاتی که در سنین جوانی بسیار مبتلابه جوانان میباشد بحث خواهشهای نفسانی وشهوت میباشد که اوج این خواهشها در سنین جوانی بوده وآنچه از آیات و روایات بدست میآید وحتی موضوع بعضی آیات واقع شده پاکدامنی و حفظ عفت و حیا میباشداز مصادیق این خصوصیت جوانان در قرآن، حضرت یوسف بوده که حضرت یوسف که برابر خواهشهای نفسانی زلیخا حاضر به معصیت نشدو بیگناه به زندان افتاد.
درقرآن کریم آیات و داستانهای مختلفی برای پند گرفتن بیان شده است که تعدادی از این داستانها در مورد یک قشرخاصی به نام «جوانان» بیان شده است. مانندداستان جوان بت شکن به نام ابراهیم، جوان صبور که مصداق آیات بیان شده حضرت اسماعیل میباشد یا جوان مدافع از حق و حقیقت و دین زمان خود که حضرت یحیی میباشدو همچنین شجاعت در سنین جوانی که مصداق آن حضرت داوود در مقابلۀ با سپاه طالوت وجالوت بیان شده است.
اما یکی از خصوصیاتی که در سنین جوانی بسیار مبتلابه جوانان میباشد بحث خواهشهای نفسانی وشهوت میباشد که اوج این خواهشها در سنین جوانی بوده وآنچه از آیات و روایات بدست میآید وحتی موضوع بعضی آیات واقع شده پاکدامنی و حفظ عفت و حیا میباشداز مصادیق این خصوصیت جوانان در قرآن، حضرت یوسف بوده که حضرت یوسف که برابر خواهشهای نفسانی زلیخا حاضر به معصیت نشد[یوسف/22و23] بیگناه به زندان افتاد. در زندان با تعبیر خواب دوجوان، سیمای نیکوکاری، علم واندیشه وفراست این جوان پاکدامن بر دیگران آشکار شد[یوسف/36] که یکی از جلوههای زیبایی که در حضرت یوسف بوده و خداوند به زیبایی آن را در قرآن ترسیم کرده نفس ستیزی حضرت یوسف در هنگام مهیا بودن شرایط گناه است، که میتواند الگویی برای جوانان ما بوده وباشد.
البته باید اذعان کرد که در دین اسلام هیچ وقت به سرکوبی قوۀ شهوت سفارش نشده وهمچنین به رهایی و آزادی قوه شهویه و دست زدن به هرکاری برای تخلیۀ این قوه امر ودستوری وارد نشده است بلکه دستور دین اسلام که براساس تعادل و اعتدال در تمام امور میباشد اعتدال و استفاده این قوۀ شهوت جنسی در راه آن که همان ازدواج میباشد سفارش شده است.
حال سوالی که اینجا ایجاد میشود این است که برای جوانی که شرایط ازدواج محیا نبوده چه کار و سفارشی بیان شده است:
اولین نکته اینکه باید جوان خود را از مقدماتی که باعث جوشش و به غلیان در آمدن این قوه در درون انسان میشود نگهداری کرده ومحافظت نماید و آن در روزگار ما ممانعت از دیدن کلیپها یا تصاویر یا فیلمها یا صحنههای مهیج تشویق کننده به این امر میباشدیا اینکه با انجام کارهایی از تشویق و اشتیاق به این امر جلوگیری کنیم.
مثلا دراحوالات شهید بابایی آمده که:
یکی از دوستان شهید بابایی می گوید: در دوران تحصیل در آمریکا روزی در بولتن خبری پایگاه « ریس» که هر هفته منتشر می شد، مطلبی نوشته شده بود که توجه همه را به خود جلب کرد.
مطلب این بود : « دانشجو بابایی ساعت 2 نیمه شب میدود تا شیطان را از خود دور کند.» من و بابایی هم اتاق بودیم . ماجرای خبر بولتن را از او پرسیدم. او گفت: چند شب پیش بیخوابی به سرم زده بود. رفتم میدان چمن و شروع کردم به دویدن.
از قضا کلنل باکستر فرمانده پایگاه با همسرش مرا دیدند و شگفت زده شدند. کلنل ماشین را نگه داشت ومرا صدا زد. نزد او رفتم.
او گفت در این وقت شب برای چه میدوی؟ گفتم: خوابم نمیآمد خواستم کمی ورزش کنم تا خسته شوم.
گویا توضیح من برای کلنل قابل قبول نبود او اصرار کرد تا واقعیت را برایش بگویم .
به او گفتم مسائلی در اطراف من میگذرد که گاهی موجب میشود شیطان با وسوسههایش مرا به گناه بکشاند ودر دین ما توصیه شده که در چنین مواقعی بدویم یا دوش آب سرد بگیریم. آن دو با شنیدن حرفهای من تا دقایقی میخندیدند ، زیرا با ذهنیتی که نسبت به مسائل جنسی داشتند نمیتوانستند رفتار مرا درک کنند. [1]
دومین نکته اینکه دوری ازمکانها و جاهایی که لغزش انگیز بوده وباعث تحریک میشود، برای کسانی که در صدد ترک گناه و شهوات هستند ضرورت دارد که چشم و گوششان را از مناظر شهوت انگیز و فساد و انحراف ممنوع سازند، و در مجالسی که احتمال قوی میدهند گناه انجام میشود شرکت نکنند و لذا در اسلام توصیه شده که انسان در مجالس حرام از قبیل مجلس قمار، شراب، و غیره، شرکت نکند از نگاه به نامحرم و خلوت با زن اجنبی نداشته باشد و با نامحرم خنده و شوخی نکند.
سومین نکته اینکه ترک معاشرت با دوستان بد انسان موجودی است اثر پذیر و مقلّد و بسیاری از صفات و آداب و رفتارش را از انسان های دیگر که با آنها درمرتبط است فرا میگیرد، مخصوصاً دوستان نزدیک تأثیری زیاد و شگرف بر رفتار انسان داشته و دوستی با افراد فاسد باعث یادگیری رفتارهای زشت آنان و افتادن در دام گناه و معصیت خواهد شد.
نکته آخر پناه بردن و توکل بر خدا «ومن یتق الله یجعل له مخرجا و یرزقه من حیث لایحتسب ومن یتوکل علی الله و هوحسبه[طلاق/2و3] هرکس تقوا پیشه کندخدا برای او راه بیرون شدنی قرار میدهد واز جایی که حسابش را نمیکند، به او روزی میرساندو هرکس برخدا اعتماد کند او برای وی بس است».
ومیبینیم حضرت یوسف وقتی که از خود تقوا پیشه کرد و در چنگ زلیخا اسیر نشد با اینکه حضرت یوسف می دانست تمام درها بسته هستند، اما به خاطر خدا حتی به سوی درهای بسته دوید و تمام درها برایش باز شد... اگر تمام درهای دنیا هم به رویت بسته شدند، دنبال درهای بسته بدو.. چون خدای تو و حضرت یوسف یکی است!
برهمین اساس میبینیم که در سیره علمای بزرگوار هم این دستور عملی و نکتههایی که گفته شد انجام گرفته واز کید شیطان در امان ماندند و هم براساس آن تقوایی که پیشه کردند خداوند آنها را به مقامات عالیه رساندند.
شب هنگام محمد باقر (میرداماد) ـطلبه جوان ـ در اتاق خود مشغول مطالعه بود که به ناگاه دختری وارد اتاق او شد در را بست و با انگشت به طلبه بیچاره اشاره کرد که سکوت کند و هیچ نگوید.
دختر پرسید: شام چه داری؟؟ طلبه آنچه را که حاضر کرده بود آورد و سپس دختر که شاهزاده بود و به خاطر اختلاف با زنان حرمسرا خارج شده بود در گوشهای از اتاق خوابید.
صبح که دختر از خواب بیدار شد و از اتاق خارج شد ماموران، شاهزاده خانم را همراه طلبه جوان نزد شاه بردند شاه عصبانی پرسید چرا شب به ما اطلاع ندادی!
محمد باقر گفت: شاهزاده تهدید کرد که اگر به کسی خبر دهم مرا به دست جلاد خواهد داد…
شاه دستور داد که تحقیق شود که آیا این جوان خطائی کرده یا نه؟ و بعد از تحقیق از محمد باقر پرسید چطور توانستی در برابر نفست مقاومت نمائی؟
«محمد باقر ۱۰ انگشت خود را نشان داد و شاه دید که تمام انگشتانش سوخته و…»
علت را پرسید. طلبه گفت: چون او به خواب رفت نفس اماره مرا وسوسه مینمود هر بار که نفسم وسوسه میکرد یکی از انگشتان را بر روی شعله سوزان شمع میگذاشتم تا طعم آتش جهنم را بچشم و بالاخره از سر شب تا صبح بدین وسیله با نفس مبارزه کردم و به فضل خدا، شیطان نتوانست مرا از راه راست منحرف کند و ایمانم را بسوزاند.
شاه عباس از تقوا و پرهیز کاری او خوشش آمد و دستور داد همین شاهزاده را به عقد میر محمد باقر در آوردند و به او لقب میرداماد داد و امروزه تمام علم دوستان از وی به عظمت و نیکی یاد کرده و نام و یادش را گرامی می دارند.[2]
از مهمترین شاگردان میرداماد میتوان به ملا صدرا (صاحب حکمت متعالیه) اشاره نمود.
پس میتوان نتیجه گرفت که جوانان ماهم با دوری از مقدمات گناه هرچند شرایط ازدواج برای آنها محیا نباشد میتوانند درمقابل کیدهای شیطان و وسوسههای شیطانی مقاومت کرده وهمانطور که خداوند به آنها وعده داده راهی برای آنها میگشاید هرچند چندین در محکم به روی آنها بسته باشد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پی نوشت:
[1]. [پرواز تا بی نهایت، ص36.]
[2]. [آموزه های وحی در قصه های تربیتی، مولف عبدالکریم پاک نیا]