چکیده: در مورد آیه 96 سوره مریم، بعضى از مفسران آيه را مخصوص اميرمؤمنان على(عليهالسلام) و بعضى شامل همه مؤمنان دانستهاند؛ بعضى گفتهاند منظور اين است كه خداوند محبت آنان را در دلهاى دشمنانشان میافكند، و اين محبت رشتهاى مىشود در گردنشان ...
در آيات پايانی سوره مريم، خداوند متعال از انسانهای با ايمان و نيز ظالمان و ستمگران بيايمان، و بشارتها و انذارهای آنان سخن میگوید و در حقيقت عصارهاىست از بحثهاى قبل آن، با نكتههاى تازه. در آیه اول مورد بحث، خداوند میفرمايد: «إِنَّ الَّذِينَ آَمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَنُ وُدًّا[مریم/96] خداى رحمان كسانى را كه ايمان آوردهاند و كارهاى شايسته كردهاند، محبوب همه میگرداند».
بعضى از مفسران اين آيه را مخصوص اميرالمومنین(عليهالسلام) و بعضى شامل همه مؤمنان دانستهاند. بعضى گفتهاند منظور اين است كه خداوند محبت آنان را در دلهاى دشمنانشان میافكند، و اين محبت رشتهاى مىشود در گردنشان كه آنها را به سوى ايمان میكشاند. بعضى ديگر آن را به معنى محبت مؤمنان نسبت به يكديگر كه باعث قدرت و قوت و وحدت كلمه مىشود دانستهاند. بعضى آن را اشاره به دوستى مؤمنان نسبت به يكديگر در آخرت دانسته، و میگويند آنها آنچنان به يكديگر علاقه پيدا میكنند كه از ديدار هم برترين شادى و سرور به آنان دست مىدهد.
ولى اگر با وسعت نظر به مفاهيم وسيع آيه بیانديشيم خواهيم ديد كه همه اين تفسيرها در مفهوم آيه جمع است، بدون آنكه با هم تضادى داشته باشند. و نكته اصلى آن اين است كه (ايمان و عمل صالح) جاذبه و كشش فوقالعادهاى دارد، اعتقاد به يگانگى خدا و دعوت پيامبران كه بازتابش در روح و فكر و گفتار و كردار انسان به صورت اخلاق عاليه انسانى، تقوا و پاكى و درستى و امانت و شجاعت و ايثار و گـذشت، تجلى میكند، همچون نيروهاى عظيم جریانهای مغناطيسی كشاننده و رباينده است. حتى افراد ناپاك و آلوده از پاكان لذت میبرند، و از ناپاكانى همچون خود متنفرند، به همين دليل است هنگامی كه فىالمثل میخواهند همسر يا شريكى انتخاب كنند، تأكيد دارند كه طرف آنها پاك و نجيب و امين و درستكار باشد.
اما اينكه بعضى آن را در خصوص اميرالمومنین(عليهالسلام) دانسته و در روايات بسيارى به آن اشاره شده، بدون شك درجه عالى و مرحله بالاى آن مد نظر است، یعنی بالاترین محبت و عشق مربوط به آن امام همام است، ولى اين مانع از آن نخواهد بود كه در مراحل ديگر همه مؤمنان و صالحان از طعم اين محبت و محبوبيت در افكار عمومى بچشند، و از اين مودت الهى سهمى ببرند، و نيز مانع از آن نخواهد بود كه دشمنان نيز در دل خود احساس محبت و احترام نسبت به آنها كنند.
محبت على(عليهالسلام) در دلهاى مؤمنان
در بسيارى از كتب حديث و تفسير اهل سنت، روايات متعددى در شأن نزول آيهای که ذکر شد، از پـيامبر اكرم(صلىاللّهعليهوآله) نقل شده است كه نشان مىدهد، نخستين بار اين آيه در مورد امیرالمومنین(عليهالسلام) نازل گـرديده است، از جمله «قرطبى» در تفسير مشهورش[1] و «محب الدين طبرى» در ذخائر العقبى[2] و «نيشابورى» در تفسير معروف خود[3]، و «ابنصباغ مالكى» در فصول المهمه[4] و «سيوطى» در درالمنثور[5] و «هيثمى» در الصواعق المحرقه[6]، و «آلوسى» در روح المعانى[7] و ... را می توان نام برد.
از جمله ثعلبى در تفسير خود از «براء بن عازب» چنين نقل مىكند: رسول خدا(صلىاللّهعليهوآله) به امیرالمومنین(عليهالسلام) فرمود: «بگو خداوندا! براى من عهدى نزد خودت قرار ده، و در دلهاى مؤمنان مودت منرا بيافكن، در اين هنگام، آيه مذکور نازل گرديد.
مانند همين عبارت يا با كمى اختلاف در بسيارى از كتب ديگر آمده است».[8]
در بسيارى از كتب اسلامى اين معنى از «ابنعباس» نقل شده، كه مىگويد: آيه بالا درباره على بن ابىطالب(عليهالسلام) نازل گرديده، و معنى آن اين است، خدا محبت او را در دلهاى مؤمنان قرار داده است.[9]
در كتاب صواعق از «محمد بن حنفيه» در تفسير اين آيه چنين نقل مىكند: «هيچ فرد با ايمانى پيدا نمىشود، مگر اينكه در درون قلبش، محبت على و خاندان اوست».[10]
شايد به همين دليل در روايت صحيح و معتبر از خود امیرالمومنین(عليهالسلام) نیز نقل شده: «اگر با اين شمشيرم بر بينى مؤمن بزنم كه منرا دشمن دارد، هرگز دشمن نخواهد داشت، و اگـر تمام دنيا و نعمتهايش را در كام منافق بريزم، كه منرا دوست بدارد، دوست نخواهد داشت، اين به خاطر آن است كه پيامبر(صلىاللّهعليهوآله) به صورت يك حكم قاطع به من فرموده است: «اى على! هيچ مؤمنى تو را دشمن نخواهد داشت و هيچ منافقى محبت تو را در دل نخواهد گرفت».[11]
در حديثى از امام صادق(عليهالسلام) نیز میخوانيم: «پيامبر(صلىاللّهعليهوآله) در آخر نماز خود با صداى بلند به طورى كه مردم میشنيدند در حق اميرالمومنین(عليهالسلام) چنين دعا میكرد: «خداوندا! محبت على(عليهالسلام) را در دلهاى مؤمنان بيافكن، و هيبت و عظمت او را در دلهاى منافقان زیاد کن» در اين هنگام آيه فوق و آيه بعد از آن نازل شد».[12]
به هر حال، نزول اين آيه در مورد امیرالمومنین(عليهالسلام) به عنوان يك نمونه کامل انسان مومن، مانع از تعميم مفهوم آن در مورد همه مؤمنان با سلسله مراتب، نخواهد بود.
اما «ابنتیمیه» با مشی ناصبیگری و عثمانیگری خود، این فضیلت امیرالمؤمنین(علیهالسلام) را هم، با این همه سندی که در کتب اهل سنت ذکر شد، قبول نمیکند، و در رد آن، مانند رد کردن باقی فضایل امیرالمؤمنین(علیهالسلام)، ابتدا میگوید: «ادعاکننده باید برای صحت گفتهاش دلیل بیاورد، و اینکه این آیه در فضیلت امیرالمؤمنین(علیهالسلام) بشد، قول بدون علم است، و مصداق آیهای است که خداوند میفرماید که انسان باید در جایی که علم ندارد، توقف نماید؛ و دو حدیثی که ثعلبی و ابونعیم نقل نمودهاند، به نظر همه عالمان حدیث شناس دروغ است».[13]
با توجه به مطالبی که ذکر شد، میتوان نتیجه گرفت، بر عکس ادعایی که ابن تیمیه دارد، علمای تفسیر و حدیثشناس این حدیث و این شان النزول را پذیرفتند و صحت آنرا تایید کردهاند. اما «ابنتیمیه» ناصبی که به راحتی چیزی که قبول ندارد، میگوید دروغ است، اینجا نیز همین رویه را دارد و این فضیلت را هم منکر شده است. اما اگر چیزی بر طبق اعتقادش باشد، حتی اگر فاسقان گفته باشند، میپذیرد.[14]
-----------------------------------
پینوشت
[1]. الجامع لاحکام القرآن، قرطبی، بیروت: دار إحياء التراث العربي، 1405ق، ج11، ص161.
[2]. ذخائر العقبی، طبری، قاهره: مكتبة القدسي، 1356ق، ص89.
[3]. الوجیز فی تفسیر کتاب العزیز، واحدی نیشابوری، بیروت: دارالقلم، 1415ق، ص690.
[4]. الصواعق المحرقة فی الرد علی اهل البدع و الزندقة، ابن حجر هیثمی: ص172.
[5].الدر المنثور، سیوطی، بیروت: دار المعرفة للطباعة والنشر، ج4، 287.
[6]. الصواعق المحرقة فی الرد علی اهل البدع و الزندقة، ابن حجر هیثمی، قاهره: مكتبة القاهرة، 1385ق، ص172.
[7].تفسیر الآلوسی، آلوسی، ج16، ص143.
[8]. «حدثنا موسى بن محمد بن علي بن عبدالله، قال: حدثنا الحسن بن علي بن الوليد الفارسي قال: حدثنا إسحاق بن بشر الكوفي قال: حدثنا خالد بن يزيد، عن حمزة الزيات، عن أبي إسحاق السبيعي: عن البراء بن عازب قال: قال رسول الله(صلىاللّهعليهوآلهوسلّم) لعلي بن أبي طالب: يا علي! قل: اللهم اجعل لي عندك عهداً، واجعل لي فی قلوب المؤمنين مودة. فأنزل الله تعالى: (إن الذين آمنوا وعملوا الصالحات سيجعل لهم الرحمان وداً). قال: أنزلت في علي بن أبيطالب». الکشف و البیان فی تفسیر القرآن، ثعلبی، بیروت: دار إحياء التراث العربي، 1422ق، ج6، ص233.
شواهد التنزیل، حاکم حسکانی، قم: مجمع إحياء الثقافة الإسلامية، 1411ق، ج1، ص467.
الجامع لاحکام القرآن، قرطبی، بیروت: دار إحياء التراث العربي، 1405ق، ج11، ص161.
مناقب علی بن ابی طالب، ابن مغازلي، سبط النبي، 1426ق، ص257.
مناقب، ابن مردویه، دارالحدیث، 1424ق، ص276.
الدر المنثور، سیوطی، بیروت: دار المعرفة للطباعة والنشر، ج4، 287.
تفسیر الآلوسی، آلوسی، ج16، ص143.
[9]. «حدثنا محمد بن عثمان بن أبي شيبة قال حدثنا عون بن سلام قال حدثنا بشر بن عمارة على الخثعمي عن أبي روق عن الضحاك بن مزاح عن ابن عباس قال نزلت في علي (أن الذين آمنوا وعملوا الصالحات سيجعل لهم الرحمن وداً) قال محبة في قلوب المؤمنين». المعجم الاوسط، طبرانی، دار الحرمين للطباعة والنشر والتوزيع، 1415ق، ج5، ص348.
شواهد التنزیل، حاکم حسکانی، قم: مجمع إحياء الثقافة الإسلامية، 1411ق، ج1، ص471 - 473.
مناقب، ابن مردویه، دارالحدیث، 1424ق، ص275.
الدر المنثور، سیوطی، بیروت: دار المعرفة للطباعة والنشر، ج4، 287.
تفسیر الآلوسی، آلوسی، ج16، ص143.
[10]. «أخرج الحافظ السلفي عن محمد ابن الحنفية أنه قال في تفسير هذه الآية لا يبقى مؤمن إلا وفي قلبه ود لعلي وأهل بيته». الصواعق المحرقة فی الرد علی اهل البدع و الزندقة، ابن حجر هیثمی، قاهره: مكتبة القاهرة، 1385ق، ص172.
[11]. نهج البلاغه، امیرالمؤمنین، بیروت: 1385ق، ص477، حکمت45.
[12]. «سمعت أباعبدالله(عليه السلام) يقول في هذه الآية: ... ودعا رسول الله(صلى الله عليه وآله) لأميرالمؤمنين(عليه السلام) في آخر صلاته رافعاً بها صوته، يسمع الناس يقول : اللهم هب لعلى المودة في صدور المؤمنين، والهيبة والعظمة في صدور المنافقين فأنزل الله: (ان الذين آمنوا وعملوا الصالحات سيجعل لهم الرحمن وداً الآیة).» تفسیر نورالثقلین، حویزی، قم: مؤسسة إسماعيليان، 1412ق، ج3، ص363.
[13]. «أحدها انه لابد من إقامة الدليل على صحة المنقول إلا فالاستدلال بما لا تثبت مقدماته باطل بالاتفاق و هو من القول بلا علم و من قفو الإنسان بما ليس له به علم و من المحاجة بغير علم و العزو المذكور لا يفيد الثبوت باتفاق أهل السنة و الشيعة. الوجه الثاني أن هذين الحديثين من الكذب باتفاق أهل المعرفة بالحديث». منهاج السنه، ابن تیمیه، موسسه قرطبه، 1406ق، ج7، ص136.
[14]. «تعدد الطرق وكثرتها يقوى بعضها بعضاً، حتى قد يحصل العلم بها ولو كان الناقلون فجاراً فساقاً». مجموع الفتاوی، ابن تیمیه، دار الوفاء، 1426ق، ج18، ص26.