توسل حضرت آدم به پیامبر اسلام

03:57 - 1394/04/06

چکیده: بعد از ماجراى وسوسه ابليس و دستور خروج آدم از بهشت، آدم متوجه شد، به خويشتن ستم نموده، و از آن محيط آرام و پرنعمت، بر اثر فريب شيطان بيرون رانده شده، و در محيط پرزحمت و مشقت بار زمين قرار خواهد گرفت، ...

توسل حضرت آدم به پیامبر اسلام

بعد از ماجراى وسوسه ابليس و دستور خروج آدم از بهشت، آدم متوجه شد، به خويشتن ستم نموده، و از آن محيط آرام و پرنعمت، بر اثر فريب شيطان بيرون رانده شده، و در محيط پر زحمت و مشقت‌بار زمين قرار خواهد گرفت، در اين‌جا بود که آدم به فكر جبران خطاى خويش افتاد و با تمام جان و دل متوجه پروردگار شد، توجهى آميخته با كوهى از ندامت و حسرت؛ لطف خدا نيز در اين موقع به يارى او شتافت و چنان‌كه خداوند در قرآن مى‌فرمايد: آدم از پروردگار خود كلماتى دريافت داشت، سخنانى مؤثر و دگرگون كننده، و با آن توبه كرد و خدا نيز توبه او را پذيرفت: «فَتَلَقَّى آَدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَيْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ [بقره/37] آدم از پروردگارش كلمه‌اى چند فرا گرفت. پس خدا توبه او را پذيرفت، زيرا توبه‌پذير و مهربان است».

منظور از کلمات در آیه چیست؟
در اينكه منظور از «كلمات» چه بوده و چه سخنانى به آدم تعلیم شده، در ميان مفسران اختلاف است. در روايات متعددى كه از طرق اهل بيت(عليهم‌السلام) وارد شده است، مقصود از كلمات، تعليم اسماء بهترين مخلوقات خدا يعنى «محمد، على، فاطمه، حسن و حسين(صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین) دانسته شده است، که آدم با توسل به اين كلمات، از درگاه خداوند تقاضاى بخشش نمود و خداوند او را بخشيد.
اين روایت با تفسيرهاى دیگر هيچ‌گونه منافاتى ندارد، چرا كه ممكن است، مجموع اين كلمات به آدم، تعليم شده باشد، تا با توجه به حقيقت و عمق باطن آن‌ها، انقلاب روحى تمام عيار، براى او حاصل گرديده و خدا او را مشمول لطف و هدايتش قرار دهد.

«ابن‌تیمیه» در مخالفت با شأن نزول این آیه، مانند موارد دیگر ابتدا می‌گوید: «در جواب به این روایت، خواستار اثبات صحت این روایت هستیم، و به مجرد یک روایت، همه علما معتقدند، دلیلی بر صحت نمی‌شود؛ هم‌چنین این حدیث دروغ بوده و به نظر همه علما، ساختگی است».[1]

ما هم در جواب «ابن‌تیمیه» می‌گوییم: این روایت منحصر به فرد نبوده، و غیر از «ابن‌مغازلی» دیگران نیز نقل نموده‌اند، و فقط از «ابن‌عباس» نقل نشده است، هم‌چنین از «ابن‌عباس» به صورت‌های مختلف نقل شده است، که همه آن‌ها، همین شأن نزول را تأیید می‌کنند.

مثلاً سیوطی دو روایت در این زمینه از امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) که در مسند الفردوس آمده و از «ابن‌عباس» که ابن نجار آن را نقل نموده، ذکر می‌نماید.[2] «قندوزی شافعی» در کتاب ینابیع الموده، شأن نزول این آیه را توسل آدم به پیامبر اکرم(صلى‌الله‌عليه‌وآله) را به نقل از «أبومحمد مكی» و «أبوليث سمرقندی» و دیگران نقل نموده است.[3] همچنین روایت ابن مغازلی از «ابن‌عباس»، و سپس روایت مفصل دیگری از امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) و روایتی نیز از امام صادق(علیه‌السلام) نقل نموده است، و شأن نزول آیه را توسل آدم به معصومین(علیهم‌السلام) دانسته است.[4]

بنابراین کارِ «ابن‌تیمیه» جهت رد نمودن مخالف، بدون تحقیق و تفحص حتی در منابع اهل سنت، و منحصر به فرد دانستن روایات متعدد را به یک روایت و تکذیب آن و نسبت دادن این تکذیب به همه علما، بدون واقعیت، کاری است که از غیر عالم سر می‌زند، و وهابیت که «ابن‌تیمیه» را عالم خود دانسته و او را شیخ الاسلام می‌دانند، بدانند که عالم‌شان از روی تعصب و بدون تحقیق سخن می‌گوید و حتی در کتاب‌های خودشان جستجو نمی‌کند، بلکه او می‌بایست، برای جواب به مخالفینش با کتاب‌های مورد قبول مخالفین استدلال نماید.

هم‌چنین در کتب اهل سنت می‌توان روایاتی، که عظمت اهل بیت(علیهم‌السلام) را در پیش گاه خداوند می‌رساند، در تأیید این شأن نزول بیان نمود که از جمله آن‌ها روایات متعددی از رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌وآله) است، که ولایت اهل بیت(علیهم‌السلام) را به «باب حطه بنی‌اسرائیل» تشبیه کرده و ورود از این دروازه را سعادت و سبب بخشش گناهان امت خود قرار داده است.
-----------------------------------------------------------------
پی‌نوشت
[1]. «و الجواب من وجوه أحدها المطالبة بصحة هذا النقل فقد عرف أن مجرد رواية ابن المغازلي لا يسوغ الاحتجاج بها باتفاق أهل العلم؛ الثاني أن هذا الحديث كذب موضوع باتفاق أهل العلم.» منهاج السنة، ابن تیمیه، مؤسسه قرطبه، 1406ق، ج7، ص131.
[2]. وأخرج الديلمي في مسند الفردوس بسند رواه عن علي «قال: سالت النبي(صلى الله عليه وآله وسلم) عن قول الله فتلقى آدم من ربه كلمات فتاب عليه فقال إن الله أهبط آدم بالهند وحواء بجدة وإبليس ببيسان والحية بأصبهان وكان للحية قوائم كقوائم البعير ومكث آدم بالهند مائة سنة باكية على خطيئته حتى بعث الله إليه جبريل وقال يا آدم ألم أخلقك بيدي ألم أنفخ فيك من روحي ألم أسجد لك ملائكتي ألم أزوجك حواء أمتي قال بلى قال فما هذا البكاء قال وما يمنعني من البكاء وقد أخرجت من جوار الرحمن قال فعليك بهؤلاء الكلمات فان الله قابل توبتك وغافر ذنبك قل اللهم إني أسالك بحق محمد وآل محمد سبحانك لا إله الا أنت عملت سوأ وظلمت نفسي فاغفر لي انك أنت الغفور الرحيم اللهم إني أسالك بحق محمد وال محمد سبحانك لا إله الا أنت عملت سوأ وظلمت نفسي فتب على انك أنت التواب الرحيم فهؤلاء الكلمات التي تلقى آدم.» وأخرج ابن النجار عن ابن عباس «قال: سالت رسول الله(صلى الله عليه وآله وسلم) عن الكلمات التي تلقاها آدم من ربه فتاب عليه قال سال بحق محمد وعلى وفاطمة والحسن والحسين الا تبت على فتاب عليه». الدر المنثور فی التفسیر بالمأثور، سیوطی: ج1، ص60.
[3]. «وحكى أبومحمد المكي وأبوالليث السمرقندي وغيرهما: إن آدم عليه السلام عند زلته قال: اللهم بحق محمد، إغفر لي خطيئتي. فقال له تعالى: من أين عرفته؟ قال: رأيت في كل موضع من الجنة مكتوبا "لا إله الا الله محمد رسول الله" فعلمت أنه أكرم خلقك عليك، فتاب الله عليه غفر له. وهذا عند قائله تأويل قوله تعالى: (فتلقى آدم من ربه كلماتي فتاب عليه). وفي رواية أخرى، قال آدم: لما خلقتني رفعت رأسي الا عرشك فإذا فيه مكتوب "لا إله إلا الله محمد رسول الله" فعلمت انه ليس أحد أعظم قدراً عندك ممن جعلت اسمه مع اسمك؛ فأوحى الله إليه: وعزتي وجلالي إنه لآخر النبيين من ذريتك ولولاه ما خلقتك.» ینابیع المودة لذوی القربی، قندوزی: ج1، ص66.
[4]. «ابن المغازلي: بسنده عن سعيد به جبير عن ابن عباس قال: سئل النبي(صلى الله عليه وآله وسلم) عن الكلمات التي تلقاها آدم من ربه فتاب عليه. قال: سأله بحق محمد وعلى وفاطمة والحسن والحسين؛ فتاب عليه وغفر له.» «الإمام أبومحمد الحسن العسكري(عليه السلام) في تفسيره: قال على بن الحسين حدثني أبي عن أبيه على(عليهم السلام) عن رسول الله(صلى الله عليه وآله وسلم) قال: يا عباد الله إن آدم(عليه السلام) لما رأى النور ساطعاً من صلبه، إذ كان الله تعالى نقل أشباحنا من ذروة العرش إلى ظهره، رأى النور ولم يتبين الأشباح، فقال: يا رب ما هذا الأنوار؟ قال: أنوار أشباح نقلتهم من أشرف بقاع العرش إلى ظهرك، ولذلك أمرت الملائكة بالسجود لك، إذ كنت وعاء لتلك الأشباح. فقال آدم(عليه السلام): يا رب لو بينتها لي. فقال الله(عزوجل): انظر يا آدم إلى ذروة العرش. فنظر آدم(عليه السلام) وواقع أنوار أشباحنا من ظهر آدم(عليه السلام) ذرة العرش، فانطبع فيه صور أنوار أشباحنا [التي في ظهره كما ينطبع وجه الانسان في المرآة الصافية. فرأى أشباحنا] فقال: ما هذه الأشباح يا رب؟ قال الله تعالى: يا آدم هذه الأشباح، أشباح أفضل خلائقي وبر يأتي. هذا محمد(صلى الله عليه وآله وسلم) وأنا المحمود في أفعالي، شققت له اسماً من اسمى. وهذا على وأنا العلي العظيم، شققت له اسماً من اسمى. وهذه فاطمة وأنا فاطر السماوات والأرض، فاطم أعدائي من رحمتي يوم فصل القضاء، وفاطم أوليائي مما يبيرهم ويشنيهم، شققت لها اسماً من اسمى. وهذا الحسن وهذا الحسين وأنا المحسن المجمل ومنى الاحسان، شققت أسميهما عن اسمى. وهؤلاء خيار خلقي وكرايم بريتي، بهم آخذ وبهم أعطي وبهم أعاقب وبهم أثيب، فتوسل بهم إلى يا آدم، وإذا دهتك داهية لي شفعائك فاني آليت على نفسي قسماً حقاً لاأخيب لهم آملاً أرد لهم سائلاً. فذلك حين صدرت منه الخطيئة دعا الله(عزوجل) بهم، فتاب عليه وغفر له.» «وفى المناقب: عن المفضل قال: سألت جعفر الصادق(عليه السلام) عن قوله(عزوجل): (وإذ ابتلى إبراهيم ربه بكلمات) الآية. قال: هي الكلمات التي تلقاها آدم من ربه فتاب عليه، وهو انه قال: يا رب أسألك بحق محمد وعلى وفاطمة والحسن والحسين إلا تبت على، فتاب الله عليه انه هو التواب الرحيم. فقلت له: يا ابن رسول الله فما يعنى بقوله (فأتمهن)؟ قال: يعنى أتمهن إلى القائم المهدى اثني عشر إمام، تسعة من ولد الحسين(عليهم السلام).» ینابیع المودة لذوی القربی، قندوزی: ج1، ص290.

کلمات کلیدی: 

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
3 + 16 =
*****