علت مشخص نشدن شب قدر

11:49 - 1391/11/02

به لحاظ کسب آمادگی بیشتر به جای مشخص کردن یک شب،آن را در هاله‌ای از ابهام بین یکی از سه شب قرار دادند که در هر سه شب انسان خدا را عبادت کند.

شب های قدر

همین سؤال از ائمه(ع) پرسیده شده است. آنها در مواضع مختلف نکات متعددی را بیان فرموده‌اند. از مجموع آیات و روایات به دست می‌آید ائمه(ع) می‌دانستند که شب قدر کدام یک از شب‌ها است، لیکن به دلایل مختلف از تعیین آن به شکل دقیق خودداری کرده‌اند.

از جمله از روایات استفاده می‌شود که:

1ـ‌ به لحاظ لزوم کسب آمادگی بیشتر به جای مشخص کردن یک شب، آن را در هاله‌ای از ابهام بین یکی از سه شب قرار دادند که در هر سه شب به احتمال این که هر یک از آنها شب قدر است انسان خدا را عبادت کند و با شب زنده‌داری آن شب‌ها بیشتر از برکات و رحمت الهی برخوردار شود و آمادگی بیشتری برای ارتباط با خدا پیدا کند. در روایت آمده است: «این قدر تنبلی نکنید، (عبادت در) دو سه شب بسیار راحت است. به جای این که دقیقاً دنبال شب قدر باشید به دنبال همت بیشتر باشید که در این دو سه شب بیشتر فیض ببرید».(1)

2ـ به لحاظ این که یکی از شب‌ها شب قدر است و آن دو شب دیگر گرچه شب قدر نیست اما برخی از مقدمات شب قدر در آنها صورت می‌گیرد، از ائمه(ع) روایت شده است که در شب نوزدهم ماه رمضان کارها، اندازه‌گیری و تقدیر می‌شود و در شب بیست و یکم و بیست و سوم امضای نهایی می‌شود.(2)

3ـ به لحاظ عظمت این شب، تعمدا آن را در هاله‌ای از تردید و ابهام قرار دادند تا راهیان کوی دوست بدانند برای دستیابی به این گوهر پر بها باید زحمات بیشتری را متحمل شوند و به آسانی نمی‌توانند به آن دست یابند.

4ـ در شب‌های مختلف قرار داده شد تا اگر احیاناً کسی موفق به درک یک شب نشد، نا امید از رحمت خدا نشود و آن را در شب‌های بعد تدارک کند، یا این که اگر به دلیل مسافرت یا بیماری یا هر علت دیگر موفق به شب زنده‌داری در شبی خاص نشود، ناامید نشده و در دو شب دیگر بتواند ثواب عظیم شب زنده‌داری را دریابد.

پی‌نوشت‌ها:

1. اقبال الاعمال، ص 357.

2. المیزان، ج 20، ص 333.

 پرسش11: اگر خداوند از زماني كه انسان متولد می‌شود می‌داند چگونه آدمي است پس چرا او را امتحان می‌کند؟

پاسخ: خدا علم مطلق دارد و براي آنكه از سرنوشت انسان آگاه شود، لازم نيست امتحاني برگزار كند تا به نتيجه آزمون اطلاع پيدا كند، اما مي‏پرسيد پس اگر نتيجه آزمايش از اول معلوم است چرا بايد آزمايش و امتحان كرد و چرا دنيا را سراي آزمون خوانده‏اند.

در پاسخ بايد گفت: فلسفه و حكمت آزمون هميشه آن نيست كه بخواهيم نتيجه آن را ملاحظه كنيم، بلكه گاهي پيدا شدن صحنه آزمايش و امتحان و سربلند بيرون آمدن و موفقيت امتحان دهندگان، به خودي خود امري مطلوب و زيبا است.

اگر خداوند، قادر مطلق، عالم مطلق و فضل او بي نهايت است بايد زيباترين و كامل‏ترين جهان را خلق كند. زيباترين وجود و كامل‌ترين جهان، دنيايي است كه موجودي با اختيار خود در عرصه‏هاي سخت امتحان (در حالي كه عشق به خداي ناديده مي‏ورزد) صحنه‏هاي زيبايي از عشق به معشوق را خلق كند. 

اگر در جهان خلقت صحنه هايي كه ابراهيم (ع) در ذبح اسماعيل (ع) به رغم محبت به فرزندش آفريد، نبود و يا نمايش عشق يوسف (ع) و اعتماد او به خداوند (در حالي كه در اوج شهوت و زيبایي بود و همه چيز براي او فراهم بود) نبود، آيا جهان بدون اين صحنه‏هاي عالي و شگفت آور و زيبا باز  كامل‏ترين و زيباترين جهان بود؟ اين نكته همان است كه فلاسفه از آن به «نظام احسن» تعبير مي‏كنند.

نكته ديگر آن است كه گاهي امتحان و آزمون براي پي بردن به نتيجه آزمايش نیست، بلكه براي به كمال رسيدن امتحان دهنده انجام مي‏پذيرد.

فلسفه و حكمت امتحان آن است كه شخص در ضمن آزمون، كاملتر شود (نظير آزمون‌هايي كه برخي مؤسسات قبل از برگزاري كنكور دارند). اگر دقت كنيد اين نكته با نكته قبلي قابل جمع است، يعني آزمون‌ها از دو جهت هدف خلقت را تأمين مي‏كند:

نخست خلق زيباترين و كامل‏ترين عالم و ديگري (كه از دل نكته نخست در مي‏آيد) اينكه اراده الهي تعلق به آن گرفته كه كمال انسان در كوره آزمايش‌ها و سختي‏ها به دست او برسد، مانند سنگ و فلزات مختلف كه بايد در آزمايشگاه‌هاي مختلف و در كوره‏ها و درجات مختلف، حرارت و آزمايش شود تا فلز خالص پديد آيد.

بنابر اين كمال و ماهيت انسان به گونه اي است كه در سايه آزمون هاي جهان هستي، مشكلات و حوادثي كه براي او اتفاق می‌افتد، نيز چگونگي برخورد با حوادث و آزمون‌ها و چگونگي بهره وري از آن‌ها، استعدادهاي بالقوه به صورت بالفعل درآمده، راه سعادت و شقاوت خود را تعيين مي‌نمايد.

بررسی آیات و روایات:

از مطالعه آیات و سخن معصومان می‌توان به برخی فلسفه‌های امتحان و آزمایش الهی اشاره نمود:

1ـ فعلیت بخشیدن و آشکار نمودن استعدادها و قابلیت‌های انسان:

یکی از فلسفه‌های آزمایش، پرورش استعدادهای نهفته انسان و برآمدن گوهرهای درونی است. آدمی در کوران آزمایش الهی همانند سنگ معدنی می‌ماند که در کوره‌های آتشین نهاده می‌شود تا ناخالصی آن جدا گردد و دُرّ گرانبهای او آشکار شود.

قرآن مجید به این حقیقت تصریح می‌کند: «ولیبتلی الله ما فی صدورکم ولیمحّص ما فی قلوبکم والله علیم بذات الصدور(1)؛ تا خداوند آن چه در سینه‌هایتان پنهان دارید، بیازماید و آن چه در دل‌های شماست، خالص گرداند و خداوند از آن چه در درون سینه‌ها است، با خبر است».

اگر امتحان و آزمایش در کار نبود، کمال‌های نهفتة درون افراد به صورت گنج پنهانی باقی می‌ماند و خود را نشان نمی‌داد.

2ـ تعیین فرجام

امتحان همان گونه که برای شکوفایی استعداد انسانی در امور دنیایی سودمند است، برای تعیین فرجام هم نقش مؤثری دارد. فرجام یا جهنم است (که سرانجام کافران است) و یا بهشت است (که سرانجام مؤمنان است) و تعیین سرانجام با امتحان و آزمایش میسّر می‌شود.(2)

با آزمایش و امتحان‌های الهی، هدف افراد مشخص می‌شود. کافران چون از عهده امتحان بر نمی‌آیند، راه جهنم را که به ظاهر راه راحتی است، انتخاب می‌کنند، ولی مؤمنان در راه هدف، استقامت کرده وسختی‌های آزمایش و امتحان را تحمل می‌کنند و در آخرت به بهشت نائل می‌شوند.

خدا در این زمینه می‌فرماید: «ام حسبتم أن تدخلوا الجنّة ولمّا یعلم الله الذین جاهدوا منکم ویعلم الصابرین(3)؛ آیا چنین پنداشتید که «تنها با ادعای ایمان» وارد بهشت خواهید شد، در حالی که خداوند از میان شما هنوز مجاهدان و صابران را مشخص نساخته است؟!»

3ـ تبیین مقیاس پاداش‌ها و کیفرها

شکی نیست تنها داشتن صفات درونی مقیاس پاداش و کیفر نیست، بلکه تا صفات نیک و بد آدمی ظاهر نشود، هرگز نمی‌توان فردی را به سبب صفات درونی او کیفر و پاداش داد. صفات به وسیله رفتارها و کردار آدمی آشکار می‌گردد و ظهور آن بدون این که انسان در بوته آزمایش و امتحان قرار گیرد، امکان‌پذیر نیست، و این خود یکی از انگیزه‌های امتحان خداوند است که در سخنان امام علی(ع) وارد شده است: «ألا إنّ الله تعالی قد کشف الخلق کشفة لا أنّه جهل ما أخفوه مِن مصون أسرارهم و مکنون ضمائرهم «ولکن لیبلوهم أیّهم أحسنُ عملاً» فیکون الثواب جزاءً والعقاب بواء(4)؛ آگاه باشید خداوند پرده از اسرار درون بندگان با آزمایش‌های خود، برداشت، نه به خاطر این که از آن چه انسان‌ها در درون پنهان داشته‌اند و از اسراری که فاش نکرده‌اند، بی‌خبر باشد، بلکه برای این بود که آنان را در معرض امتحان آورد، تا کدام یک عمل نیکوتر انجام می‌دهند تا پاداش و کیفر، مفهوم صحیح داشته باشد».

4ـ تمایز میان انسان‌های پاک و ناپاک و مدعیان حقیقی از مدعیان دروغی

انگیزه دیگری که در آیات بر آن اشاره شده، جداسازی خوب از بد و بد از خوب است. در جامعه‌ای که همه گروه‌ها خود را مدّعی اصلاح و نیکوکاری می‌دانند و به ظاهر از آن دفاع می‌کنند، بهترین ابزار برای شناساندن چهرة واقعی افراد، آزمایش و امتحان الهی است.(5)

خداوند می‌فرماید «ما کان الله لیذر المؤمنین علی ما أنتم علیه حتی یمیز الخبیث من الطیّب(6)؛ چنین نبود که خداوند مؤمنان را همان گونه که شما هستید واگذارد، مگر آن که ناپاک را از پاک جدا سازد».

در آیه دیگر می‌فرماید: «أحسب الناس أنْ یُترکوا أنْ یقولوا آمنّا وهُم لا یفتنون،‌ ولقد فتنّا الذین من قبلهم فلیعلمنّ الله الذین صدقوا ولیعلمنّ الکاذبین(7)؛ آیا مردم گمان کردند همین که بگویند «ایمان آوردیم» به حال خود رها می‌شوند و آزمایش نخواهند شد؟! ما کسانی را که پیش از آنان بودند آزمودیم (و این‌ها را نیز امتحان می‌کنیم). باید علم خدا دربارة کسانی که راست می‌گویند و کسانی که دروغ می‌گویند تحقق یابد».

پی‌نوشت‌ها:

1ـ آل عمران (3) آیه 154.

2ـ جوادی آملی،‌دروس تفسیر، ذیل آیه 144 سوره آل عمران.

3ـ‌ آل عمران، آیه 142.

4ـ نهج البلاغه، خطبه 144.

5ـ جعفر سبحانی، منشور جاوید، ج 1، ص 250؛ محمدتقی مصباح، جامعه و تاریخ، ص 43.

6ـ آل عمران، آیه 179.

7ـ عنکبوت (29) آیه 2 و 3.

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
6 + 0 =
*****

با عضویت در خبرنامه مطالب ویژه، روزانه به ایمیل شما ارسال خواهد شد.