چکیده: حجاج بن یوسف ثقفی یکی از شخصیتهای مطرح در سه دهه پایانی قرن اول هجری است که نقش زیادی در تثبیت حکومت امویان ایفا نمود. حجاج علاوه بر کشتار و زندانی کردن مردم دارای عقاید کفرآمیز بود و از هیچ جنایتی برای رسیدن به اهداف خود فروگذار نبود.
حجاج بن یوسف ثقفی یکی از شخصیتهای مطرح در سه دهه پایانی قرن اول هجری است که نقش زیادی در تثبیت حکومت امویان داشته است. حجاج در حوالی سال 40(ه. ق) در طایف متولد شد[1] تا بیست و چند سالگی در طایف زندگی کرد، سپس راهی شام شد و در آنجا سکنی گزید.
پدر حجاج که از بزرگان قبیله ثقیف بود دوستی محکمی با خاندان مروان بن حکم داشت و در جنگهای مروان و پسرش عبدالملک از آنها حمایت کرد و در دوران خلافت عبدالملک، حکومت برخی نواحی را عهدهدار شد، تا اینکه در دوران ولایت پسرش حجاج بر حجاز درگذشت.[2] همین دوستی پدر حجاج با مروانیان موجبات حضور او را در دستگاه ایشان را فراهم آورد و حجاج مدتی به عنوان رئیس شرطهها در نقاط مختلف شام خدمت کرد.[3] حجاج در اثر خوشخدمتی به امویان، توانست روزبهروز پلههای طرقی را در دستگاه حکومتی طی نماید.
عبدالملک مروان در سال 72(ه.ق) تصمیم گرفت تا آلزبیر را که بر عراق تسلط داشتند از عراق بیرون کند. حجاج در بسیج مردم شام برای رفتن به عراق و جنگ با مصعب بن زبیر و در لشکرکشی عبدالملک به عراق، نقش مهمی ایفا کرد. سرانجام در این جنگ، مصعب کشته شد و عراق نیز جز قلمرو خلافت اموی شد. پس از فتح عراق، عبدالملک تصمیم گرفت تا حجاز آخرین پایگاه زبیریان را نیز به تصرف درآورد، به همین منظور حجاج را با سپاهی مجهز روانه سرزمین حجاز نمود.[4]
حجاج در همان سال کوفه را ترک کرد و در شعبان همان سال، وارد طایف شد و در آنجا اردو زد و پس از چند درگیری کوتاه با زبیریان مکه را به محاصره درآورد. حجاج برای در هم شکستن مقاومت «عبدالله بن زبیر» از هیچ جنایتی فروگذار نکرد و در اقدامی سبوعانه به هتک حرمت خانه وحی پرداخت و دستور داد تا کعبه را با منجنیق سنگباران کنند. وی در نهایت مکه را تصرف نمود و عبدالله بن زبیر و بسیاری از مردم مکه را از دم تیغ گذراند.[5]
عبدالملک برای قدردانی از خدمات حجاج، حکومت بخشهای زیادی از حجاز را به او واگذار کرد و بعد از سه سال هم او را با اختیار تام به فرمانروایی عراق برگزید.[6] حجاج در دوران حکومت ظالمانه خود کوچکترین نافرمانی را به شدت سرکوب میکرد و کسی حق اعتراض به او را نداشت. حجاج در سالهایی که در حجاز و عراق فرمانروایی کرد، افراد بسیاری را به قتل رساند و آنقدر در این زمینه زیادهروی کرد که حتی عبدالملک هم این مقدار قتل و خونریزی را نمیپسندید.[7] او در جنگها با بیرحمی تمام مخالفان خود را قتلعام میکرد و حتی در برخی موارد دستور قتل اسیران را نیز صادر میکرد. مورخان شمار کسانی را که به دست حجاج به قتل رسیدهاند، را یک صد و بیست هزار تا یک صد و سی هزار نفر نفر تخمین زدهاند.[8]
رفتار بیرحمانه حجاج تنها منحصر به میدان جنگ نبود، او به شدت نسبت مردم سختگیری میکرد و به کمترین دلیلی افراد معمولی جامعه را زندانی میکرد یا به قتل میرساند. در حکومت او تعداد زندانیان روزبهروز بیشتر شد و در زمان مرگ حجاج در عراق حدود هشتاد هزار نفر زندانی بودند. این افراد علاوه بر شکنجهای فراوان، در سختترین شرایط نگهداری میشدند و زندانهای آنان سقف نداشت و بسیاری از این زندانیان بدون لباس بودند.[9]
حجاج علاوه بر کشتار و زندانی کردن مردم، دارای عقاید کفرآمیز نیز بوده است که توهین به مرقد و منبر پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله) همچنین بیحرمتی به شهر مدینه، به تاخیر انداختن نماز [10] برتر دانستن خلیفه اموی از پیامبران و فرشتگان الهی و حتی از رسول گرامی اسلام(صلیاللهعلیهوآله) برتر دانستن فرمان خلیفه از اوامر الهی[11] دشنام دادن به امیرالمومنین(علیهالسلام) و خاندان مطهر ایشان.[12] از جمله اعتقادات و کارهای او بوده است.
در نتیجه همین اعمال است که مورخین بزرگ اهل سنت همچون «ذهبی» ، «ابن عبد ربه» و «ابن سعد» حجاج را فردی کافر، فاسق، جبار، ستمگر، خبیث و دروغگو معرفی کردهاند.[13]
-----------------------------------------------------------
پینوشت
[1]. تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر،چاپ علیشیری، بیروت، ج۱۲، ص۱۹۸-197.
[2]. انساب الاشراف، احمدبن یحیى بلاذرى، فردوسالعظم، دمشق، 1996، ج12، ص330.
[3]. المعارف، المعارف، چاپ ثروت عکاشه، قاهره1960، ج1، ص396.
[4]. انساب الاشراف، همان، 231.
[5]. الطبقات الکبری، ابن سعد، چاپ بیروت، ج5، ص109.
[6]. تاریخ طبری، طبری، چاپ بیروت، ج6،ص202.
[7]. الفتوح، ابن اعثم کوفی، چاپ علی شیری، بیروت 1411ق، ج7، ص109-108.
[8]. تاریخ طبری، همان، ص382-381.
[9]. مروج الذهب، مسعودی، ترجمه ابو القاسم پاينده، تهران، انتشارات علمى و فرهنگى، چ پنجم، 1374ش، ج2، ص169.
[10]. الطبقات الکبری، همان، ج4، ص159.
[11]. انساب الاشراف، همان، ج6، 481،597،613، البیان و التبیین، جاحظ، چاپ عبدالسلام محمد هارون، بیروت، ج3، ص16-15.
[12]. مروج الذهب، مسعودی، چاپ بیروت، ج3، ص352.
[13]. الطبقات الکبری، همان، ج4، ص184. تاریخ الاسلام، ذهبی،ج4، ص343. العقدالفرید، ابنعبدربه، چاپ علیشیری، بیروت، 1411-1408ق، ج5، ص43-42.
نظرات
لعنه الله علیه، برخی از جنایات وی عبارت است از قتل کمیل بن زیاد نخعی صاحب سر علی ع، قنبر غلام امیرالمومنین،و سعید بن جبیر حواری امام سجاد که توسط نفرین آن بزرگوار که گفت خداوند پس از من تو را بر احدی مسلط
نگرداند، به درک واصل شد. ممنون از پست خوبتان.
لعنت خدا بر روح نجسش انشاالله توی فاضلاب جهنم روزگار نکبت باری سپری کند