سلام
من دختری 27 ساله هستم که 7 سال پیش با پسری آشنا شدم که واقعا همدیگرو خیلی دوست داشتیم تا اینکه 3 سال بعد از دوستی او به علت دلایلی با من کمی برخورد تندی کرد من هم که نسبت به این موضوع حساس بودم اذیت شدم تا اینکه با شخص دیگری دوست شدم ولی در عین حال اون دوست قبلیام رو خیلی دوست داشتم از همون اول از این کارم خیلی ناراحت شدم ولی روشو نداشتم دوباره باهاش حرف بزنم اونم منو خیلی دوست داشت بعد از قطع رابطهام به شدت مریض شد ولی در عین حال سراغ منو هر روز از خواهرام میگرفت تا اینکه 5، 6 ماه بعد به خواسته او دوباره آشتی کردیم
ولی این قطع رابطه به من هم خیلی اثر گذاشت تا جایی که 1 سال مریضی اعصاب شدیدی گرفتم بالاخره مطلب را به اینجا برسونم که الان همدیگرو خیلی دوست داریم تا اون حد که به خاطر خوشبختی و خوشحالی همدیگه راضی هستیم هر کاری بکنیم خیلی به هم دیگه وابسته شدیم بعضا احساس میکنم با این دوست داشتنام اونو هم اذیت میکنم باور میکنین احساس میکنم تمومه اعضای بدنم با شنیدن صداش یا دیدنش به لرزه در میان نمیتونم اصلا احساسمو بگم میخوام این دوست داشتنم کمی کم بشه تا نه اون اذیت بشه نه من ولی نمیدونم چیکار کنم؟
چون مثلا اگه 1 روز کم ببینمش یا صداشو کم بشنوم یا محبتش کم بشه واقعا مریض میشم بعضی وقتا هم اون به خاطر گذشته بهم شک میکنه که این کار هم اونو اذیت میکنه هم منو چیکار کنیم؟ لطفا مارو راهنمایی کنین؟ البته تا حد توانم کاری کردم که خاطره تلخ گذشته از یادش بره ولی هر چه باشه باز ترس از گذشته آینده رو هم زیر سوال میبره... اینم بگم اون برام بعد از خدا حرف اول رو میزنه اگه 1 روز نباشه من میمیرم... تورو خدا کمکم کنین
***جواب:
سلام
شما گفتید: عشقتون بهش زیاده به حدی که با شنیدن صداش یا دیدنش تموم اعضای بدنتون دیدنش به لرزه در میاد و میخواید دوست داشتنتون کمی کم بشه تا نه اون اذیت بشه نه شما
در این زمینه عرض میکنم علت این احساس شدید اینه که هنوز ازدواج نکردید و همیشه در کنار هم نیستید و رابطه تون با همدیگه هم کم و هم محدوده درست مثل کسی که هر روز بدنش به چند لیوان اب نیاز داره اما روزی یک بار بیشتر اب گیرش نمیاد اونم چند قطره بیشتر نمیتونه بخوره و معلومه که در این صورت وقتی بهش میرسه اشتیاقش بسیار شدیده در صورتی که اگر هر زمانی احساس نیاز کرد بتونه اب بخوره شدت اشتیاقش نسبت به اب کم میشه بنا بر این تا وقتی که ازدواج نکردید و به وصال همدیگه نرسیدید این حالت وجود داره پس اگه میخواید این احساس متعادل بشه هرچه زودتر ازدواج کنید
در مورد اینم که گفتید بعضی وقتا اون به خاطر گذشته به شما شک میکنه و هر دو اذیت میشید عرض میکنم : اگه این شک کردنش علت خاصی داره باید علتش برطرف بشه اما اگه علت خاصی نداره و همین طوری گاهی شک میکنه، شما طوری رفتار و برخورد کنید که اون اطمینانش به پاکی شما جلب بشه به گونهای که حتی احتمال هم نده که با دیگری رابطه برقرار خواهید کرد
موفق باشید
نظرات
سلام من کلاس هفتم هستم و به همگلاسی خود علاقه دارم. این موضوع مدتی است که ذهن مرا درگیر کرده. هروقت او به من محل نمیگذارد من بسیار رنج میبرم ومیترسم که او را از دست دهم. من چکار کنم که علاقه او نسبت به من زیاد شود؟