عشق یا هوس

00:32 - 1391/11/04
گاهی فکر می‌کنم که من رو می‌خواد که فقط تنهایی‌اش رو پر کنه نمی‌دونم دیگه کلافه شدم خودش می‌گه من هر وقت در این مورد فکر می‌کنم نمی‌تونم تصمیم بگیرم و اینکه می‌گه من خیلی می‌ترسم...
عشق یا هوس

سلام

من 29 سالمه و فوق لیسانس مهندسی عمران هستم. حدود 1. 5 سال پیش خواستگاری داشتم که از طرف یکی از دوستان خانوداگی معرفی شده بودند. ایشون به همراه مادر و خواهرشون اومدن منزل ما. اما رفتار مادر ایشون اصلا خوب نبود و انگار که به زور اومده باشن و 10 دقیقه نشستن و رفتن. با اینکه ما شناخت قبلی نداشتیم اما در کل اون آقا ظاهرا پسندیده بودند. ما از نظر خانوادگی و اجتماعی با هم متناسب هستیم. حدود یک ماه بعد پدر ایشون فوت کرد.

ایشون در خارج ایران زندگی می‌کنن و دائم در حال رفت و آمد هستند بعد از مرگ پدرشون برگشتند خارج و از طریق اینترنت منو پیدا کردن و ما شروع به چت کردن کردیم و قرار بود برای ازدواج با هم بیشتر آشنا بشیم. ایشون خیلی ابراز علاقه می‌کرد تا اینکه بعد از مدتی به من گفت که با یک مشاور داره صحبت می‌کنه و اون بهش گفته که افسردگی شدید به علت مرگ پدرش گرفته و ممکنه وابستگی‌اش به من در اثر همین افسردگی باشه. خلاصه الان از آشنایی ما یکسال و نیم سال می‌گذره و من چندین بار بهش گفتم که تکلیف من رو روشن کنه اون هم همیشه گفته که به من علاقه داره و می‌خواد که با من باشه اما از ازدواج می‌ترسه.

ضمنا در این مدت 3-4 بار هم ایران اومدن و ما همدیگر رو دیدیم. این آقا 36 سالشه الان و تحصیل کرده است ظاهر معمولی داره. راستش من از نظر ظاهر از ایشون خیلی سر هستم اما این برای من موردی نبوده. اما ایشون چند بار به من گفته که می‌ترسم به خاطر زیبایی تو رو بخوام و این یک هوس باشه. با اینکه خوبی‌های منو در این مدت کاملا دیده و درک کرده و متاسفانه از علاقه من به خودش آگاه شده. هر وقت گفتم تکلیفم رو روشن کن برام دلیل اورده که ما خیلی همو نمی‌شناسیم و وقتی من گفتم پس تموم کنیم دوباره منو برگردونده.

تا اینکه چند وقت پیش که مشاور ایشون بهشون گفته بود که شما باید یک مدت از هم بی خبر باشید و به هم فرصت بدید تا بفهمید که این عشقه یا هوس و قرار شده بود ما یک ماه با هم هیچ ارتباطی نداشته باشیم. اما دو هفته بیشتر طول نکشید دوباره ما با هم ارتباط برقرار کردیم. ایشون الان در اون کشوری که زندگی می‌کنند نمی‌تونند از طریق ازدواج همسرشون رو ببرند. در این مدت آشنایی ما هم ایشون گفت که من پذیرش از دانشگاه در اون کشور بگیرم تا اگر خواستیم ازدواج کنیم من بتونم راحت برم. اتفاقا یک ماه پیش جواب پذیرش از یک دانشگاه برای من اومد و من هم بهش گفتم اما اون گفت که اگر تو بیای اینجا و ما از نزدیک بیشتر با هم آشنا بشیم خیلی خوب می‌شه و شرایط زندگی من رو اینجا هم خواهی دید.

اما من بهش گفتم که اصلا تنها حاضر نیستم از ایران خارج بشم و خانواده‌ام اجازه نمی‌دن. به هر حال من الان دیگه نمی‌دونم چه کنم و واقعا خسته شدم دیگه. هر وقت حرف جدی می‌شه می‌گه که ما با هم تفاوت داریم دو زندگی جدا داریم. و حتی مسائلمون هم متفاوته. این حرفا برای من معنی نداره اصلا دو خواهر و برادر هم در یک خانواده با هم فرق دارن. اون کلا از اول در مورد زندگیش در اونجا برای من زیاد حرف نزده. از طرفی هم نمی‌تونه از من جدا بشه. گاهی فکر می‌کنم که من رو می‌خواد که فقط تنهایی‌اش رو پر کنه نمی‌دونم دیگه کلافه شدم خودش می‌گه من هر وقت در این مورد فکر می‌کنم نمی‌تونم تصمیم بگیرم و اینکه می‌گه من خیلی می‌ترسم. به نظر شما من باید چه کنم. می‌دونم که به احتمال زیاد خواهید گفت رابطه رو قطع کنم و بگم اگر می‌خواد رسما اقدام کنه به هر حال سپاسگزارم از لطف شما و ممنون می‌شم که سریع پاسخ من رو بدهید

**9*جواب:

سلام

در مورد اینکه مشاور ایشون بهشون گفته بود که شما باید یک مدت از هم بی خبر باشید و به هم فرصت بدید تا بفهمید که این عشقه یا هوس، عرض می‌کنم: فرق بین عشق و هوس اینه که در عشق طرف رو برای ازدواج می‌خواد اما در هوس نه چون عشق موندگار و هوس زودگذره پس اگر پسر قصدش ازدواج باشه نمی‌شه گفت علاقه‌اش هوس زودگذره چون علاقه داره که تا اخر عمر باهاش زندگی کنه نه اینکه تمایل داشته باشه ازش سو استفاده و بعد رهاش کنه پس برای تشخیص عشق از هوس نیاز به گذشت زمان نیست بلکه ملاکش اینه که قصد پسر ازدواج داشته باشه

در مورد طرف شما هم شاید مشکل همین باشه یعنی معلوم نیست که قصد ازدواج داره یا نه شاید بگید اون قبلا با خواستگاری اومدن قصد ازدواجش رو ثابت کرده جوابش اینه که قبلا اومده اما اینکه الان نمیاد این شک رو ایجاد می‌کنه که الان قصد ازدواج داره یا نه یعنی ممکنه قبلا قصد داشته اما با گذشت زمان انگیزه‌اش کم شده البته یه احتمال دیگه هم هست که قصد ازدواج داشته باشه اما مواردی مثل ترس از ازدواج مانعش بشه و علت دست دست کردنش هم همین باشه

شاید بگید که اگر قصد ازدواج نداشت تا حالا ادامه نمی‌داد جوابش اینه که ممکنه علت ادامه دادنش پر کردن تنهاییش باشه یعنی همون کاری که تا بحال انجام داده، لذا لازمه که شما با اقدامی که می‌کنید کاری کنید که مساله یک طرفه بشه یعنی اگر قصد ازدواج نداره بره پی کارش و اگرم قصد ازدواج داره اما انگیزه‌اش کمه شما یه کاری کنید که انگیزه‌اش برای خواستگاری رسمی زیاد بشه و قدم جلو بذاره، البته اون اقدام قطع رابطه نیست بلکه اینه که تدریجا عقب نشینی کنید و کمتر تنهاییش رو پر کنید و یه مقدار کم محلی کنید و به این وسیله نارضایتی خود رو نشون بدید و اگر افاقه نکرد رابطه رو کمتر کنید تا جایی که اگر دیدید اقدامی نکرد رابطه رو قطع کنید و به هیچ وجه بدون خواستگاری راضی به برگشتن نشید تا قصد واقعیش برای شما روشن بشه که ازدواجه یا اینکه فقط شما رو ابزاری برای رفع تنهاییش می‌بینه

موفق باشید

 

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
10 + 7 =
*****