چکیده: پس بزرگترین ویژگی و فضیلت امیرالمومنین(علیهالسلام) این است که او جان و نفس پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) است و تمام خصوصیات پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) را داراست و در این جهات با احدی قابل قیاس نیست و دومین فرد جهان اسلام محسوب میشود.
یکی از آیات قرآن کریم که در فضیلت اهل بیت عصمت و طهارت(علیهمالسلام) نازل شده است آیه 61 سوره آلعمران است که به آیه «مباهله» معروف است؛ خداوند متعال در این آیه میفرماید: «فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَكُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكاذِبِين [آلعمران61] هر گاه بعد از علم و دانشى كه (درباره مسيح) به تو رسيده (باز) كسانى با تو به محاجه و ستيز برخيزند، به آنها بگو: بياييد ما فرزندان خود را دعوت كنيم، شما هم فرزندان خود را، ما زنان خويش را دعوت نماييم، شما هم زنان خود را، ما از نفوس خود دعوت كنيم، شما هم از نفوس خود، آنگاه مباهله كنيم، و لعنت خدا را بر دروغگويان قرار دهيم». این آیه بدون شک در شان خمسه طیبه که به پنج تن آل عبا معروفند یعنی «پیامبر اکرم، امیرالمومنین، فاطمه زهرا، امام حسن و امام حسین(صلواتاللهعلیهماجمین)» نازل شده است؛ این مطلب از روایات بسیاری که در منابع اهل سنت و شیعه وارد شده برداشت میشود.
این آیه به راحتی اثبات میکند که منظور از نفس پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله) آقا امیرالمومنین(علیهالسلام) است، پس او نفس و خود پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) است، لذا تمام خصوصیات و ویژگیهای پیامبر را داراست؛ بنابراین یکی از آیات دال بر فضیلت امیرالمومنین(علیهالسلام) که نشان از جایگاه والای امیرالمومنین(علیهالسلام) دارد؛ همین آیه است.
اما «ابنتيميه» پدر فکری وهابیت که تنها هدف او مقابله و نفی فضائل اهل بیت(علیهمالسلام) به خصوص آقا امیرالمومنین(علیهالسلام) است و به هر چیزی چنگ میزند تا فضیلتی که برای حضرت بیان شده را نفی کند؛ اینجا نیز مانند سایر آیات و روایاتی که در شان امیرالمومنین(علیهالسلام) است، میگوید: «اولا این شان النزوال درباره آیه صحیح نیست، ثانیا: بر فرض صحت دال بر فضیلت امیرالمومنین(علیهالسلام) نیست».[1]
در این مطلب به اشکال اول ابن تیمیه که اشکال به صحت روایت و سند آن بود، پرداختیم. در این نوشتار به اشکال دوم او میپردازیم:
ابن تيميه میگوید: «هيچكس با رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) در فضايل مساوى نيست. نه على و نه غير او». لذا نمیتواند بپذیرد منظور از «انفس» در آیه، امیرالمومنین(علیهالسلام) باشد؛ بلکه او میگوید: «منظور از «انفس» خود پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) است، به این معنا که هنگام مباهله بايد خود و فرزندان و زنان خود را بياوريد».[2]
پاسخ به این اشکال
ما تابع نص هستيم، بر اساس آيه مباهله و دلايل قطعى ديگر، امیرالمومنین(علیهالسلام) در تمام كمالات همانند رسول خداست. طبق نقل محدثین پيامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله) خطاب به او فرمود: «من از خدا چيزى نخواستم جز آنكه مثل آن را براى تو درخواست نمودم و چيزى درخواست ننمودم، مگر آنكه خدا به من عطا كرد. جز آنكه به من خبر دادند؛ بعد از من پيامبرى نخواهد بود».[2] و نيز فرمود: «على از من و من از اويم و او ولىّ شما بعد از من است».[3]
از طرفی اين توجيه اجتهاد در مقابل نص است، چون مطابق روايات صحيح، پيامبر(صلیاللهعلیهوآله) براى مباهله «حسنين(عليهماالسلام) كه مصداق ابناءنا بودند؛ حضرت زهرا(سلاماللهعلیها) كه مصداق نساءنا بود و امیرالمومنین(عليهالسلام) را كه مصداق انفسنا بود را آورد. اگر مقصود از «انفسنا» خود پيامبر(صلیاللهعلیهوآله) بود، چرا امیرالمومنین(علیهالسلام) را همراه خود آورد. با اين فرض لازم میآید دعوت كننده و دعوت شده يكى باشند و اين باطل است چون انسان هيچگاه خودش را دعوت نمىكند.
همچنین در صورت درست بودن اين احتمال، لازم مىآید كلمه «انفسنا» و «انفسكم» در آيه زيادى باشد، زيرا شخص پيامبر داخل در جمله «تعالوا نَدعُ» است و اگر كسى بگويد انسان گاهى خود را نيز دعوت مىكند مثلًا عرب مىگويد: «دعوتُ نفسى الى كذا: من خودم را به فلان چيز دعوت كردم». در جواب مىگوييم اگر چه دعوت خود نيز صحيح است، ولى نمىتوان كاربرد آن را حقيقى دانست، اضافه بر اينكه برخى تصريح كردهاند انسان هيچگاه خودش را دعوت نمىكند، بلكه ديگرى را مىخواند، مگر آنكه مجازاً چنين باشد.[4]
ابن تيميه در ادامه استدلال خود میگوید: «کلمه «انفُس» در لغت عرب بر مساوات دلالت ندارد، بلكه مقصود از آن نزديكان و خويشان انسان است، آنگاه براى اثبات حرف خود به آياتى اشاره مىكند كه در آنها لفظ انفس به كار رفته، ولى دلالت بر مساوات ندارد. مثل آيه 12 سوره نور که میفرماید: «لَوْ لا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ ظَنَّ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بِأَنْفُسِهِمْ خَيْراً وَ قالُوا هذا إِفْكٌ مُبِين[نور/12] چرا هنگامى كه اين (تهمت) را شنيديد، مردان و زنان با ايمان نسبت به خود [و كسى كه همچون خود آنها بود] گمان خير نبردند». در این آیه «انفس» آمده ولی دال بر مساوات نیست، لذا آنجا نیز دال بر مساوات پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) با امیرالمومنین(علیهالسلام) نیست.
پاسخ به ابن تیمیه
در برخى آيات بين كلمه «انفس» و «اقربا» جمع شده که دال بر مقابله بین این دو معناست و نمىتوان گفت در همه جا انفس به معناى اقرباست. خداوند مىفرمايد: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَكُمْ وَ أَهْلِيكُمْ ناراً [تحریم/6] اى كسانىكه ايمان آوردهايد خود و خانواده خويش را از آتش حفظ كنيد». در اين آيه «انفس» در نفس انسان به معناى حقيقى آن استعمال شده، ولى در آيه مباهله مجازاً در معناى تنزيلى به كار رفته است؛ يعنى امیرالمومنین(علیهالسلام) به منزله پيامبر(صلىاللهعليهوآله) در جميع فضايل است. نه اينكه نفس پيامبر(صلیاللهعلیهوآله) باشد.[5]
در نتیجه: از این مطالب به خوبی میتوان نتیجه گرفت، با توجه به روایات فراوانی که بیان کردهاند روز مباهله پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله) تنها امیرالمومنین، فاطمه زهرا و حسنین(علیهمالسلام) را با خود آورد، میتوان فهمید، امیرالمومنین(علیهالسلام) نفس و جان پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) است و این اشکالات بیپایه و اساس ابن تیمیه وارد نیست و به هیچوجه نمیتواند درست باشد.
از طرفی روایات دیگری هم داریم که در آنها پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله) تصریح کرده است که امیرالمومنین(علیهالسلام) جان و نفس اوست، این روایات هم این شانالنزول را تایید میکند.
پس بزرگترین ویژگی و فضیلت امیرالمومنین(علیهالسلام) این است که او جان و نفس پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) است و تمام خصوصیات پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) را داراست و در این جهات با احدی قابل قیاس نیست و دومین فرد جهان اسلام محسوب میشود. اما کوردلان متعصب سعی دارند، از پذیرش این مطلب سر باز زنند و به نحوی آیه را تفسیر کنند که دال بر فضیلت امیرالمومنین(علیهالسلام) نباشد.
---------------------------------------------------------------
پینوشت
[1]. منهاج السنه، ج 7، ص 122.
[2]. كنزالعمال، ج 6، ص 407.
[3]. مسند احمد، ج 1، ص 3 و 151.
[4]. نقدى بر افكار ابن تيميه، ص 34.
[5]. همان.