چکیده:سازمان مجاهدین خلق (منافقین) جهت براندازی رژیم پهلوی تأسیس شد و به مرور زمان دچار انحرافات فکری فراوانی گشت...
رژیم پهلوی، پس از کودتای 28 مرداد به شدت با هر گونه مخالفتی به مقابله میپرداخت و آن را سرکوب میکرد. این سرکوبها که یکی از وحشیانهترین آنها در 15 خرداد 42 صورت گرفت، نیروهای مختلف با ایدئولوژیهای مختلف را به مشی مسلحانه متمایل کرده بود. [1] در همین تب و تاب، سه تن از اعضای سابق نهضت آزادی ایران به نامهای محمد حنیفنژاد، سعید محسن و علی اصغر بدیع که در طی دوران سربازی به سلسله بحثهای منظم دربارهی استراتژی و برنامهریزی طرح یک سازمان مخفی جهت انجام عملیات مسلحانه پرداخته بودند دست به تأسیس سازمان مجاهدین خلق ایران (منافقین) زدند. [2] این سازمان هدف ترکیب اندیشه و ارزشهای اسلامی با اندیشهی مارکسیستی را داشت. به گفتهی تراب حق شناس: «ما معتقدیم اسلام راستین با تئوریهای تحول اجتماعی، جبر تاریخ و نبرد طبقاتی سازگاری دارد» [3]
امام خمینی (رحمه الله) بر همین مبنا پس از گفتگو با حسین روحانی، نماینده سازمان مجاهدین و نیز مطالعه کتاب راه انبیاء از تأیید این گروه خودداری کردند و نیز فرمودند: «اینها ضمن این کتاب میخواهند گویند که معادی وجود ندارد و معاد سیر تکاملی همین جهان است و این چیزی است خلاف معتقدات اصولی اسلام» [4]
آغاز راه
با شروع سال 1347 این گروهک برای تدارک عملیاتهای مسلحانهی خود آماده میشد و به همین دلیل برای فراگیری فنون نظامی، با سازمان آزادی بخش فلسطین ارتباط برقرار کردند و به این کشور رفتند. [5]
اولین برنامه ریزی برای اجرای عملیات، جهت ایجاد اختلال در مراسم سالگرد جشنهای 2500 ساله، در تابستان 1350 صورت گرفت. قرار بود سیستم برق سراسری را منفجر کنند و با قطع روشنایی، در کشور ایجاد اختلال کنند. [6] البته این عملیات پیش از هر گونه اقدام، به دلیل خیانت یکی از نفوذیهای ساواک به نام شاهمراد دلفانی ناکام ماند و 35 نفر از اعضای این سازمان دستگیر شدند. [7] رژیم با بازداشت شدگان این عملیات و سایر بازداشت شدگان از این گروهک، برخورد شدید و قاطعی انجام داد که منجر به اعدام 12 نفر، حبس ابد برای 16 نفر، زندانهای ده تا پانزده ساله برای 11 نفر و زندانهای یک تا ده ساله برای 25 نفر گردید. [8] مسعود رجوی که محکوم به اعدام شده بود، با دخالت ارتشبد نعمت الله نصیری از مرگ نجات یافت و در زندانهای ساواک ماند. [9]
بزرگترین اشتباه
این سازمان در سالهای 1352 تا 1354 به هر شکلی که میتوانست دست به اقدامات مسلحانه و ترور اشخاص مختلف و بمبگذاری میکرد. رژیم به هر شکل ممکن به این سازمان ضربه وارد میکرد، اما این سازمان به هر صورت حیات خود را حفظ کرد. بزرگترین اشتباه این گروه در مهرماه 1354 و با صدور بیانیهای که در آن مارکسیست را فلسفهی واقعی و اصیل انقلابی خوانده بود صورت گرفت. در این بیانیه صریحا ترکیب مارکسیست و اسلام را پنداری ناممکن خواندند و تفکر مارکسیست را به تنهایی راه درست و واقعی نامگذاری کردند. [10] این اعلام موضع از آنجهت برای مجاهدین خلق گران تمام شد که تعدادی از اعضای این سازمان معتقد و پایبند به ایدئولوژی اسلامی بودند و نمیتوانستند این تفکر را هضم کنند، و در مقابل مارکسیستهای این سازمان قرار گرفتند. سازمانی که برای سرنگونی رژیم فاسد و دیکتاتور شاهنشاهی تأسیس شد، به دلیل اختلافات و انحرافات فکری، دچار رکود ناگهانی شد و جز چند اقدام مسلحانه دیگر نتوانست اقدامی صورت دهد و حتی از حرکتهای تودهای سالهای 1356 و 1357 عقب ماند و تنها اقدامی که صورت داد این بود که در روزهای پایانی حیات رژیم پهلوی به پادگانها و اسلحهخانههای این رژیم حمله برد و مقدار زیادی سلاح به دست آورد. [11]
تفکرات برانداز و اهداف اصلی این سازمان جهت تغییر رژیم پهلوی هرگز به بار ننشست و تفکرات مارکسیستی این سازمان، شکافی عمیق میان آنها و نیروهایی که رژیم را سرکوب کرده بودند ایجاد کرد.
-----------------------------------------------
پینوشت:
[1]. تاریخ سیاسی بیست و پنج ساله ایران؛ ج 1، ص397.
[2]. همان، ص399.
[3]. جریانها و جنبشهاي مذهبی - سیاسی ایران در سالهاي 1320-1357، ص385.
[4]. همان، ص376.
[5]. تاریخ سیاسی بیست و پنج ساله ایران؛ ج 1، ص400.
[6]. درون انقلاب ایران، ص351.
[7]. تاریخ سیاسی بیست و پنج ساله ایران؛ ج 1، ص402.
[8]. همان، ص406.
[9]. سازمان مجاهدین خلق و جنگ ایران و عراق، ص98.
[10]. تاریخ سیاسی بیست و پنج ساله ایران؛ ج 1، ص418.
[11]. نگاهی از درون به جنبش چپ ایران، ص430.