توكّل بر خداوند و نجات از مرگ

16:02 - 1391/10/07
حضرت فرمود: آنچه را كه برايت گفته اند دروغ مى باشد و ماءمور حكومت مرا اين چنين نزد تو احضار كرده است. متوكّل گفت: اشتباه شده و آن حرام زاده دروغ گفته است، چنانچه درخواستى ندارى مراجعت فرما، من از شما معذرت مى خواهم.
امام هادی علیه السلام,imam hadi

مرحوم قطب الدّين راوندى رضى اللّه عنه در كتاب خرايج و جرايح خود آورده است :

ستاده بود و توان سخن گفتن را نداشت ، در شدّت خشم و غضب به فتح بن خاقان كه نيز كنارش ايستاده بود، گفت : چهار نفر از اهالى خزر كه هيچ فرهنگ و شناختى از مسائل شرعى ندارند احضار كن؛ و سپس افزود: به خدا سوگند! او را خواهم كشت تا در حكومت من ادّعائى نداشته باشد.

چون آن چهار نفر آمدند، به هر يك شمشيرى داد و گفت : هنگامى كه ابوالحسن هادى وارد مجلس شد، بر او حمله بَريد و او را قطعه قطعه كنيد تا من او را در آتش بسوزانم و براى همگان عبرت گردد.

موقعى كه حضرت خواست وارد مجلس شود، لب هايش حركت مى كرد و با خود زمزمه اى داشت و به آرامى حركت مى نمود.

و همين كه وارد مجلس شد و نزديك متوكّل رسيد، ناگهان متوكّل از جاى خود برخاست و امام هادى عليه السلام را در آغوش گرفت و پيشانى حضرت را بوسيد و اظهار داشت : ياابن رسول اللّه ! اى بهترين خلق خدا و اى پسرعمويم ! در اين موقع براى چه اين جا آمده اى ؟

و چرا اين گونه متحمّل زحمت شده اى ؟!

حضرت فرمود: آنچه را كه برايت گفته اند دروغ مى باشد و ماءمور حكومت مرا اين چنين نزد تو احضار كرده است .

متوكّل گفت : اشتباه شده و آن حرام زاده دروغ گفته است ، چنانچه درخواستى ندارى مراجعت فرما، من از شما معذرت مى خواهم .

و سپس متوكّل به فتح و معتّز و بعضى از ديگر وزراى خود كه حضور داشتند، گفت : او سرور من و شماها نيز مى باشد؛ او را تا منزلش مشايعت و همراهى كنيد.

در همين بين چشم آن چهار نفر خزرى بر حضرت افتاد، از روى تواضع به سجده افتادند و اظهار علاقه و محبّت كردند.

هنگامى كه امام هادى عليه السلام از آن مجلس بيرون رفت ، متوكّل آن چهار نفر را خواست و به آن ها گفت : چرا آنچه را كه به شما گفته بودم ، انجام نداديد؟

در جواب گفتند: هنگامى كه وارد شد، از شدّت هيبت و عظمت ، محبّت و علاقه اش در دل ما جاى گرفت ؛ و نيز متوجّه شديم كه بيش از صد نفر شمشير به دست همراه او آمده اند، همگى ما وحشت كرديم ؛ و بى اختيار در مقابل او سر تعظيم فرود آورديم .

پس متوكّل رو به فتح بن خاقان كرد و با خنده گفت : الحمدللّه ، كه روسفيد شديم و حجّت خدا، از جانب ما آسيبى نديد.(1)

پی نوشته ها:

(1) إ ثبات الهداة : ج 3، ص 379، ح 48.

منبع: سایت غدیر
 

کلمات کلیدی: 

نظرات

تصویر Vladimir
نویسنده Vladimir در

You cuoldn't pay me to ignore these posts!

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
7 + 4 =
*****